فایلساز

فروشگاه فایلساز ، فروش فایل ارزان , فروش ارزان فایل, پروژه, پایان نامه, مقاله و ...

فایلساز

فروشگاه فایلساز ، فروش فایل ارزان , فروش ارزان فایل, پروژه, پایان نامه, مقاله و ...

مبانی نظری و پیشینه تحقیق کیفیت زندگی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق کیفیت زندگی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 44 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 32
مبانی نظری و پیشینه تحقیق کیفیت زندگی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

کیفیت زندگی

از سال 1948، زمانی که سازمان بهداشت جهانی[1]، سلامتی را این گونه تعریف کرد که «سلامتی تنها فقدان بیماری و ناتوانی نیست، بلکه سلامتی عبارت است از رفاه جسمی، روانی و اجتماعی» موضوع کیفیت زندگی در قسمت بالینی و تحقیقاتی، مراقبت بهداشتی اهمیت بسیاری پیدا کرده است و استفاده از ابزار کیفیت زندگی به عنوان تکنیکی برای تحقیقات بالینی از سال 1973 افزایش یافت (به نقل از تستا و سیمونسون[2]، 1996).

با شروع قرن بیستم در اکثر کشورها به خصوص کشورهای صنعتی هم زمان با استفاده از اقدامات پیشگیری و درمان برای بیماری ها، تغییرات زیادی در مراقبت های بهداشتی به منظور بهبود وضعیت سلامت و بهداشت صورت گرفت که این تغییرات باعث افزایش متوسط طول عمر و ارتقای کیفیت زندگی مردم شد پس تمایل به بررسی کیفیت زندگی به عنوان یکی از فرایندهای درمانی در طول دهه های گذشته افزایش یافت (حسن پور دهکردی و همکاران ، 1386).

کیفیت زندگی یکی از بنیادی ترین مفاهیم مطرح در روانشناسی مثبت نگر (تغییر تمرکز از آسیب شناسی روانی به نقاط قوت انسان) است. تغییر عقیده از این که تنها پیشرفت های علمی، پزشکی و تکنولوژی می تواند منجر به بهود زندگی شود، به این باور که بهزیستی فردی، خانوادگی، اجتماعی و جامعه از ترکیب این پیشرفت ها به همراه ارزش ها و ادراکات فرد از بهزیستی و شرایط محیطی به وجود می آید، از منابع اولیه گرایش به کیفیت زندگی است (اسکالوک[3] و همکاران، 2002).

دیدگاه صاحب نظران در ارتباط با کیفیت زندگی

کیفیت زندگی[4]، حدود 40 سال پیش در آمریکا معرفی شد و علوم اجتماعی پرچمدار طرح و سنجش آن شدند. با گذشت زمان و خصوصاً در دهه گذشته، تلاش های زیادی برای ارزیابی کیفیت زندگی در علوم پزشکی بر روی افراد مختلف صورت گرفت. در سال 2001 در تعریفی که ویور[5] ارائه داد و مورد قبول بسیاری از صاحب نظران می باشد، کیفیت زندگی عبارت است از برداشت هر شخص از وضعیت سلامت خود و میزان رضایت از این وضعیت (کینگ و همکاران ، 2006).

کیفیت زندگی یک مفهوم چند بعدی است و به عنوان احساس نشاط و رضایت از زندگی تلقی می شود. در واقع نشاط و بهزیستی نوعی ارزشیابی ذهنی از تجارب فردی در حیطه های مختلف زندگی است. حیطه ها شامل تأهل، خانواده، اشتغال، دوستان، تحصیلات، سلامت و . . . می باشند (گولیک[6]، 1997).

کیفیت زندگی عبارت است از ساختار چند بعدی که با نشاط اجتماعی، روانی و جسمی مشخص می شود و لغات متعددی به جای آن استفاده می شود. مانند رضایت از زندگی، اعتماد به نفس، بهزیستی، سلامتی، شادی، تطابق مفاهیم و ارزش ها در زندگی و وضعیت عملکردی (کانام و آکرون[7]، 1999).

تستا و سیمونسون (1996) کیفیت زندگی را چنین تعریف می نمایند: حیطه های اجتماعی، روانی و جسمی سلامت که متأثر از تجارب، باورها، ادراکات و انتظارات فرد می باشند.

کارلسون، برگلین و لارسون[8] (2000) معتقدند که مفهوم کیفیت زندگی فاقد یک تعریف مشخص می باشد. یکی از تعاریف موجود این مفهوم را چند بعدی دانسته و شامل جنبه های مختلف زندگی فرد می داند. اگرچه توافق مشترکی روی تعریف کیفیت زندگی وجود ندارد ولی اغلب تعاریف در حول و حوش رضایت از زندگی متمرکز است. در واقع اغلب آنان، کیفیت زندگی را به صورت رضایت از زندگی در گذشته، حال و آینده تعریف می کنند.

کیفیت زندگی را مجموعه ای از رضایت که به زندگی فرد ارزش می دهد، چگونی احساس و یا عمل فرد در زندگی روزانه می داند ( آلدریچ 1986، به نقل از فریش[9]، 2006).

کیفیت زندگی یک فرایند قضاوت آگاهانه است که به صورت ارزیابی کلی از میزان رضایت از زندگی فرد بر طبق معیارهای انتخابی وی می باشد (کانام و آکرون، 1999).

تستا[10] و همکاران (1998) پیشنهاد کردند قضاوت در مورد این که به چه میزان افراد از زندگی رضایت دارند بر پایه مقایسه با استانداردهایی هست که هر فرد برای خودش طراحی کرده است. با وجودی که برخی از مردم سلامتی، استخدام شدن، تفریح، زندگی شخصی و شهرت را به عنوان ارزش قبول دارند ولی برخی افراد دیگر ارزش های دیگری برای خود دارند. بنابراین به طور کلی کیفیت زندگی عبارت است از اندازه گیری رضایت از کل زندگی تا این که رضایت تنها از برخی ابعاد زندگی باشد.

سازمان بهداشت جهانی کیفیت زندگی را به مفهوم درک و برداشت هر فرد از موقعیت خود در زندگی با توجه به شرایط فرهنگی و نظام ارزشی اجتماعی که در آن زندگی می کند معنا می نماید و این درک در ارتباط با اهداف اصلی، ادراکات و برداشت های فرد از حیات، مفهوم می یابد. این واقعیت دارای محدوده گسترده ای است که به طرق مختلف تحت تأثیر وضعیت جسمانی، روانی، باورهای فردی و ارتباطات اجتماعی فرد قرار دارد (شهاب جهانلو و همکاران، 1386).

کیفیت زندگی یک مفهوم وسیع و پیچیده است که با داشتن احساس خوشحالی و رضایت شناسایی می شود. شخصیت سالم آمیزه ای از تجربیات فردی در طول زندگی و عوامل وراثتی می باشد که این دو با هم تصور ذهنی فرد از خوب یا ضعیف بودن کیفیت زندگی را می سازند.احساس امنیت، تعارضات هیجانی، عقاید شخصی و اهداف و میزان تحمل ناکامی ها، همگی در تعیین نوع درک فرد از خود (احساس خوب بودن و یا احساس ناخوشی) تأثیر دارند و زمانی که فرد در زندگی احساس رضایت و خوشحالی کند، سالم تر است و کیفیت زندگی بهتری خواهد داشت (حیدری و همکاران، 1386).

واژه کیفیت زندگی و یا به طور اختصاصی تر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، اشاره به ابعاد جسمی، روانی واجتماعی سلامت دارد که توسط تجربیات، عقاید، انتظارات و درک بیمار تحت تأثیر قرار می گیرد. هر کدام از این حوزه ها از دو بعد می تواند اندازه گیری شود: ارزیابی عینی عملکرد و یا وضعیت سلامت و درک ذهنی از سلامت. اگرچه بعد عینی در تعریف درجه سلامتی بیمار مهم می باشد، اما درک ذهنی و انتظار از وضعیت سلامت و توانایی تطابق با محدودیت ها و ناتوانی ها می توان تأثیر زیادی بر درک فرد از سلامت و رضایت از زندگی داشته باشد، دو فرد با وضعیت سلامتی مشابه ممکن است کیفیت زندگی متفاوتی داشته باشند (تستا و سیمونسون، 1998).


[1] - World Health Organization (WHO)

[2] - Testa and Simonson

[3] - Schalock

[4] - quality of life

[5] - Viver

[6] - Guilck

[7] - Canam and Acron

[8] - Karlsson, Berglin and Larsson

[9] - Frisch

[10] - Testa


مبانی نظری و پیشینه تحقیق ازدواج و طلاق

مبانی نظری و پیشینه تحقیق ازدواج و طلاق
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 71 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 48
مبانی نظری و پیشینه تحقیق ازدواج و طلاق

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

ازدواج و طلاق

ازدواج

انسان براساس اراده الهی به صورت فطری موجودی است اجتماعی و این ساختار اجتماعی در کوچکترین و محدودترین شکل خود در خانواده تجلی یافته است. ساختاری که از طریق میثاق ازدواج بین زن و مرد صورت گرفته و بوجودمی­آید. در واقع ازدواج یک سنت دیرینه اجتماعی است،که از زمان های بسیار قدیم از آغاز زندگی بشر مرسوم بوده است (فضل­الله،1373).

کارلسون1 (1963)ازدواج را فرآیندی می‏داند که از کنش متقابل بین دو فرد، یک مرد و یک زن که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیده­اند و مراسمی را برای برگذاری زناشویی خود برپا داشته­­اند، بوجود می­آید (به نقل از نجاتی، 1389).

به طور کلی، ازدواج را می‏توان ارتباطی دانست که دارای تمامیت بی نظیر و گسترده ای می‏باشد، ارتباطی که دارای ابعاد زیستی، عاطفی، روانی، اقتصادی و اجتماعی است.به عبارت دیگر، همزیستی زوجین در درون خانواده موجب چنان ارتباط عمیق و همه جانبه ای می‏شود که بی هیچ شک و شبهه ای قابل مقایسه با هیچ یک از ارتباطات انسانی نمی‏باشد، به نحوی که قرار داد ناشی از آن نوعی تقدس است (مهدوی، 1375، به نقل از شیخ محسنی، 1385).

ازدواج یک سنت دیرینه‌ی اجتماعی است که از زمآن‏های بسیار قدیم، بلکه از آغاز زندگی بشر مرسوم بوده است. پیمانی است مقدس که در بین تمام اقوام و ملل و در تمام اعصار و امکنه وجود داشته و دارد. در این پیمان مقدس، زوجین، یعنی زن ومرد، زندگی مشترک را تأسیس می‌کنند و پیمان می‌بندند که در کنار هم و یار و غمخوار یکدیگر باشند. ازدواج برای انسان‏ها یک نیاز طبیعی است که از آفرینش ویژه آن‏ها سرچشمه می‌گیرد. چنان که انسان به آب و غذا نیاز دارد، در سنین خاصی به ازدواج هم نیاز پیدا می‏کند (بیابانگرد، 1382).

1-1-1-2-سبک‏های ازدواج

دهه‌های اخیر پژوهش‏های زیادی درباره سبک‏ها و گونه‌های ازدواج و شیوه ارتباط زن وشوهرها به عمل در آمده است. برای نمونه کوپر و هارفس[1](2000)، به نقل ازشیخ محسنی، (1385). پنج سبک یا پنج گونه ازدواج را معرفی می‏کند که این سبک‏ها عبارتند از:

1- ازدواج هایی که کشمکش در آن ها عادت شده است

2- ازدواج‌های عاری از شور و شوق یا ازدواج‌های بی روح و سرد

3- ازدواج هایی که در آن زوجین به گونه ای غیر فعال با هم به مراوده می‌پردازند

4- ازدواج‌های سرشار از شور و شوق

5- ازدواج‌های تمام عیار

ازدواج هایی که کشمکش در آن ها عادت شده است: این گونه ازدواج ها با نزاع و اختلاف نظر همیشگی مشخص می‌شود. در این قبیل ازدواج ها میل به دعواهایلفظی و کشمکش قوی است. آنان همواره به تحریک احساسات یکدیگر می‌پردازند. این تحریک نیز موجب دعوا و کشمکش می‌شود، به علاوه، کشمکش و اختلاف نظر ضامن تداوم ازدواج می‌باشد.

ازدواج‌های عاری از شور و شوق یا ازدواج‌های بی روح و سرد: در این­گونه ازدواج ها رابطه­هایی که زمانی عاشقانه و صمیمی بوده اند، رنگ و بوی طلاق عاطفی به خود می‌گیرند و ازدواج عاری از عشق می‌شود و زوج‏ها نسبت به هم بی تفاوت اند، با این وجود آنان می‌کوشند با هم باشند، چون بین زوجین گفتگوی زیادی صورت نمی‌گیرد، اختلاف نظر نیز اندک است. ممکن است عده زیادی احساس کنند که احمقانه فرض کردن چنین ازدواج هایی، امری عادی است و عده ای از زوج‏ها نیز احساس می‏کنند که وجود رابطه بهتر از نبود آن است. با این حال، عده ای از زن و شوهرها احساس می‏کنند که برای انجام برخی مسئولیت‌های شخصی و اجتماعی حفظ وضعیت تأهل ضروری است.

ازدواج‌هایی که در آن زوجین به گونه ای غیر فعال با هم به مراوده می‌پردازند: در این­گونه ازدواج ها، زوجین به طرز غیر فعالانه با هم مراوده دارند. ممکن است که چنین ازدواج هایی از همان آغاز احمقانه به نظر برسند، در این گونه ازدواج ها هیچ گونه احساس رابطه رضایت بخش و مهیجی وجود ندارد. زیرا هیچ گونه تعلق به دیگری وجود نداشته است. این گونه ازدواج ها به ازدواج مصلحتی نیز موسوم است. در این نوع ازدواج شور زندگی وجود ندارد.

ازدواج‌های سرشار از شور و شوق: در این گونه ازدواج ها رابطه عاشقانه و گرم و صمیمی به بهترین وجهی وجود دارد، زن و شوهر به یکدیگر علاقمندند و نسبت به یکدیگر و ازدواج پایبند و مقید می‌باشند. استقلال رأی و رشد شخصی طرفین تشویق می‌شود و در صورت وجود اختلاف نظرها، معمولاً شدت آن بسیار کم است. نسبت به اهداف زندگی اشتراک نظر دارند و مشتاقانه برای حفظ مشارکت تن به کار و فعالیت می‌دهند.

ازدواج‌های تمام عیار: این گونه ازدواج ها به مراتب جذاب تر و گیراتر از ازدواج‌های پرشور است. زوجین به چیزی غیر از شریک زندگیشان نمی‌اندیشند و با هم برای آینده بهتر تلاش می‏کنند و از انسجام بیشتری برخوردارند.


1- Karlson

[1]- Cooper & Harfess


مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک دلبستگی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک دلبستگی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 55 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 49
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک دلبستگی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

سبک دلبستگی

اصول نظریه دلبستگی

2-2-1 دلبستگی یک نیروی برانگیزاننده ذاتی است

تلاش برای جستجو و حفظ تماس با افراد مهم زندگی یک قاعده برانگیزاننده اولیه و ذاتی بشر است که در تمام طول زندگی با وی همراه است. وابستگی یکی از بخش های ذاتی بشر است که با گذشتن از دوران کودکی از وی جدا نمی شود. همچنین امروزه این دیدگاه توسط نویسندگان فمنیست بسیار مورد استفاده قرار می گیرد (میلر[1] و استیور[2]،1997؛ به نقل از جانسون و ویفن، 1388).

2-2-2 دلبستگی ایمن مکمل خودمختاری است

بر اساس نظریه دلبستگی، چیزی تحت عنوان استقلال کامل از دیگران یا وابستگی افراطی به آنها وجود ندارد (بریثرتون[3] و مان هالند[4]، 1999). بر طبق نظریه دلبستگی فقط وابستگی اثر بخش[5] و غیر اثر بخش[6] وجود دارد. وابستگی ایمن منجر به پرورش خود مختاری و اعتماد به نفس در فرد می شود. در واقع، وابستگی ایمن و خود مختاری دو روی یک سکه است و هیچ گاه دوگانگی با یکدیگر ندارند. مطالعات نشان داده است که دلبستگی ایمن با احساس مثبت، منسجم، نسبت به خود مرتبط است (صالحی، کوشکی، باغداساریانس و همکاران، 1390). هر قدر ارتباطاتمان ایمن تر باشد، مستقل تر و متفاوت تر می توانیم عمل کنیم. در این الگو، سلامتی یعنی حفظ احساس وابستگی و اتکاء متقابل همراه با خود کفایتی یا جدایی از دیگران. (جانسون و ویفن، 1388).

2-2-3 دلبستگی، پناهگاهی امن برای فرد مهیا می سازد.

حضور مظاهر دلبستگی[7] که معمولا شامل والدین، فرزندان، همسر یا معشوق می شود، منحر به احساس آرامش و امنیت و بر عکس در دسترس نبودن آنها منجر به پریشانی می شود. به عبارتی، نزدیکی به فرد مورد علاقه سیستم عصبی را آرام ساخته و یک پادزهر طبیعی بر علیه احساس اضطراب و آسیب پذیری قلمداد می شود. دلبستگی های مثبت، پناهگاهی ایمن را خلق می کند که ذخیره امنی را بر علیه اثرات پریشانی و عدم اطمینان فراهم می سازند (میکالینسر[8]، فلوریان و ولر[9]، 1993؛ به نقل ازجانسون و ویفن، 1388). همچنین دلبستگی های مثبت، بافت خوش بینانه ای را برای رشد مستمر شخصیت مهیا می سازند. (جانسون و ویفن، 1388).

2-2-4 دلبستگی، اساس ایمنی را فراهم می سازد

علاوه بر این؛ دلبستگی ایمن، اساس ایمنی را برای افراد مهیا می سازد که به واسطه آن افراد می توانند دنیایشان را کشف کرده و پاسخ های سازگارانه تری به محیط اطرافشان بدهند. وجود چنین اساس ایمنی افراد را به اکتشاف و گشودگی شناختی نسبت به اطلاعات جدید، تشویق می کند (میکالینسر، 1997). این اساس ایمن، اعتماد به نفس لازم را برای ریسک کردن، آموختن و به روز کردن مستمر مدل های خود، دیگران و دنیا فراهم می سازد. بنابراین، سازگاری فرد با بافت های جدید را تسهیل می کند. دلبستگی ایمن، توانایی به عقب برگشتن و واکنش نشان دادن به رفتار و وضعیت روانی دیگری را افزایش می دهد. هنگامی که در روابط، احساس امنیت وجود داشته باشد، افراد بهتر می توانند دست نیاز به سوی دیگران دراز کرده، از آنها حمایت کرده، از آنها حمایت کرده و با تعارض و استرس به گونه ای مثبت مواجهه شوند. اینگونه روابط، شادتر، پایدارتر و رضایت بخش تر می باشند (جانسون و ویفن، 1388).

2-2-5 در دسترس بودن و پاسخگو بودن، روابط را می سازد

در دسترس بودن و پاسخگویی عاطفی، بلوک های سازنده روابط ایمن هستند. مظاهر دلبستگی می توانند حضور جسمانی داشته باشند و لیکن از نظر عاطفی غایب باشند. اضطراب جدایی زمانی حاصل می شود که فرد احساس می کند مظاهر دلبستگی در دسترس نیستند. مشارکت عاطفی[10] و اعتماد به وجود این مشارکت عاطفی در مواقع نیاز بسیار مهم است. در مناسبات دلبستگی، هر پاسخی (حتی خشم) از عدم پاسخدهی عاطفی بهتر تلقی می شود. چنانچه هیچ مشارکت و پاسخگویی عاطفی وجود نداشته باشد، این پیام در مورد مظاهر دلبستگی به فرد مخابره می شود: " هیچ علامتی از شما به من نمی رسد پس هیچ ارتباطی بین ما وجود ندارد".

هیجان[11] نقطه مرکزی دلبستگی است. این نظریه، راهنمایی را برای درک و بهنجار سازی تعداد زیادی از هیجانات افراطی[12] موجود در ارتباطات پریشان در اختیار ما قرار می دهد. روابط دلبستگی در مواقعی که قوی ترین هیجانات ما بروز می کنند و بیشترین تماس وجود دارد، خود را نشان می دهند. هیجانات خود را به ما نشان داده و با کسانی که انگیزه ها و نیاز های ما را شکل می دهند، ارتباط برقرار می سازند. به واقع، هیجانات آهنگ رقص دلبستگی هستند (جانسون[13]، 2011). بنابراین اظهارات بالبی " روانشناسی و آسیب شناسی روانی هیجانی... بزرگترین بخش روانشناسی و آسیب شناسی روانی روابط عاطفی است" (جانسون و ویفن، 1388).

2-2-6 ترس و تردید، نیاز های دلبستگی را فعال می سازند

زمانی که حوادث آسیب زایی چون جنبه های منفی زندگی روزمره مثل بیماری یا مورد تهاجم قرار گرفتن احساس امنیت، روابط دلبستگی افراد را مورد تهدید قرار می دهند؛ عاطفه قدرتمندی در آنها بر انگیخته می شود و نیاز های دلبستگی شان به آرامش و ارتباط به اصلی ترین و ضروری ترین نیاز ها تبدیلگشته و رفنتار های دلبستگی همچون مجاورت جویی در آنها فعال می شود. تمایل به ارتباط با شخص مورد علاقه، ابتدایی ترین میل عاطفی فرد است. دلبستگی به افراد کلیدی زندگی، مقابله ای ابتدایی با احساس درماندگی و پوچی است (مک لاف، راشال، ساندرز و همکاران[14]، 1998).


[1] Miller

[2] Stiver

[3]Bretherton

[4] Munholland

[5] Effective Dependency

[6] Ineffective Dependency

[7] Attachment Figures

[8] Mikalinser

[9] Florian & Weller

[10] Emotional Engagement

[11] Emotion

[12] Extreme Emotions

[13] Johnson

[14] Sandage, Rachal, McCullough


مبانی نظری و پیشینه تحقیق اضطراب و استرس

مبانی نظری و پیشینه تحقیق اضطراب و استرس
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 97 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 56
مبانی نظری و پیشینه تحقیق اضطراب و استرس

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

اضطراب و استرس

2-1 مقدمه

امروزه اضطراب و دلواپسی برای میلیون­ها انسان به صورت مشکلی غیر قابل حل و خسته کننده در­آمده است، ولی باید در نظر داشت که نگرانی­ها همه مخرب نیستند و به کمک یک برنامه­ریزی دقیق می­توان آن ها را از بین برد .نگرانی مفرط یا به عبارت دیگر – دلشوره– یک بیماری روحی است که باعث می­شود سلامتی جسمی به خطر بیفتد. نگرانی­ها اغلب نتیجه تعبیر نادرست افراد از حقیقت است .ما می توانیم روح حقیقت­گرایی و واقع­بینی را به طرق مختلف در خودمان تقویت کنیم. روان­شناسان چنین معتقدند که: «هیچ وقت در خلوت خویش نباید به اضطراب و نگرانی فکر کرد».

اضطراب عبارت است از یک عامل ناشناخته و نا­معلوم که موجب پریشانی فکر و گاه باعث بروز علائم احساس خطر از جمله تپش قلب و رنگ­پریدگی می­شود. در فرآیند اضطراب بر خلاف ترس طبیعی، یک عامل حقیقی ترس­آور یا خطرناک یا آسیب رسان وجود ندارد بلکه فقط به طور خودکار و ناخود آگاه ذهن آدمی دچار احساس خطر می­شود و هرگاه ذهن در اثر تنش­های روانی و استرس­های عصبی و حوادث ناخوشایند و ناگواری که در زندگی مکرراً برایمان رخ می­دهد از روال عادی خارج شود و حساسیت بیش از حد به رخداد­های آتی و احتمالی پیدا کند دچار اضطراب می­شویم. علل پیدایش اضطراب عوامل وراثتی، تجربه­های تلخ سال­های گذشته و محیط ناآرام و عصبی است. اثرات مخرب آن بر تفکر باعث اختلال در تمرکز حواس می­شود، قدرت تصمیم­گیری و اراده را از انسان سلب می­کند، او را بدبین می­سازد و باعث می­شود که انسان دیگر فرد مثمرثمر و سودمندی نباشد (کاپلان[1]،2007، ص 988).

اختلال افسردگی[2] اساسی یکی از شایع‌ترین تشخیص‌های روان­پزشکی است که مشخصه آن خلق افسرده‌ و با احساس غمگینی، اعتماد به نفس پایین و بی‌علاقگی به هر نوع فعالیت و لذت روزمره مشخص می‌شود؛ چیزی که از آن به عنوان «سرماخوردگی روانی» یاد می‌شود. افسردگی مجموعه‌ای از حالات مختلف روحی و روانی است که از احساس خفیف ملال تا سکوت و دوری از فعالیت روزمره بروز می‌کند.

افسردگی و اضطراب از شایع ترین بیماری­های روان­پزشکی به شمار می­رود. به­طور آماری از هر پنج زن، سه زن و از هر پنج مرد دو مرد در طول عمر دچار عارضه­ی افسردگی و اضطراب می­شوند. این بیماری­ها جزو بیماری­های مزمن و گاه ناتوان­کننده هستند که در صورت عدم درمان باعث اختلال در عملکرد اجتماعی، فردی، شغلی و زناشویی بیمار می­شوند. از جمله علایم شایع در بیماری افسردگی، کاهش سطح انرژی، احساس بی­حسی و ضعف، احساس یأس و ناامیدی، عدم احساس لذت، انزوا طلبی، اختلال درتمرکز و حافظه، اختلال در اشتها، وزن و خواب، اختلال در عملکرد جنسی، دل مشغولی با احساس گناه، خود سرزنش­گری و گاه خود­کشی است (طاهری،1388،ص24).

در مورد عارضه­ی اضطراب، بیمار در بسیاری از مواقع با علایم جسمی مانند تهوع، استفراغ، اسهال، تپش قلب، احساس تنگی­نفس، دردهای قفسه­سینه با دردهای جسمی بدون علت در اندام­ها، سر درد، بی خوابی، سرگیجه و سبکی در سر، تعریق، لرزش و مورمور شدن اندام­ها، عدم تمرکز، اختلال حافظه، ناراحتی گوارشی به صورت احساس نفخ، یبوست و درد­های گوارشی و تکرر ادراری به پزشک مراجعه می­کند.

بیماران مضطرب همچنین دچار علایم احساس لقمه در گلو، دلشوره، نگرانی­های بدون علت و اختلال خواب، اشتها و عملکرد جنسی هستند. بسیاری از این بیماران به علت شکایات جسمی به کلینیک­های داخلی یا جراحی مراجعه می­کنند و در مورد وضعیت خود دچار نگرانی­های شدید هستند. بیماری­های اضطرابی شامل چندین اختلال هستند؛ از جمله وسواس­های فکری و عملی به صورت افکار مزاحم و تکراری و شدید آزار­دهنده که بیمار در مورد آن احساس گناه می­کند و در بسیاری موارد از بازگو کردن آن امتناع می­ورزد. در مواردی بیمار برای خلاصی از این افکار مزاحم نیاز به صرف انرژی یا انجام اعمال تکراری که برای سایرین بی­معنی است دارد. نوع دیگر اضطراب به صورت حملات ترس شدید و بدون علت است که بیمار به­طور ناگهانی دچار حملات ترس و وحشت شدید و احساس مرگ یا سکته می­شود و در مواقع عادی بیمار همیشه نگران تکرار این حالت است. در بسیاری مواقع بیمار به علت از خروج از خانه به تنهایی یا احساس عدم کنترل در جاهای شلوغ خانه نشین می شود. نوع شایع دیگر اضطراب، ترس از حضور در جمع، حیوانات، حشرات، ارتفاع، فضای بسته یا آسانسور، خون و تزریق است (گله برگ، به نقل از پورافکاری،1371، ص216).

از انواع دیگر اضطراب عمومی احساس بی­قراری، عصبانیت، خلق گرفته، عدم تمرکز، احساس سنگینی، درد در اندام­ها، احساس خستگی و اختلال در خواب است.این حالات خصوصاً در خانم­ها در زمان­های خاص مانند عادات ماهانه، پس از زایمان، سقط و دوران یائسگی شایع­تر است.بیماران مبتلا به اضطراب و افسردگی از اختلالات شناختی مانند احساس منفی از خود، عملکرد خود و آینده­ی خود که موجب عدم اعتماد به نفس می­شود رنج می­برند. از مشکلات دیگر این بیماران تفکر خوب و بد است که تمام افراد و مسایل زندگی را به صورت خوب مطلق یا بد مطلق می­بینند (کاپلان،2007، ص991).

این بیماران حتی در مورد مسایلی که به آن­ها ربطی ندارد خود را مقصر دانسته و سرزنش می­کنند. این بیماران موفقیت­های خود را کوچک و بی­ارزش می­شمارند و شکست خود را بزرگ و به تمام زندگی بسط می­دهند و این مسأله احساس بی­ارزشی و عدم اعتماد به نفس را برای آن­ها به دنبال دارد.

2-2 مبانی نظری و ادبیات پژوهش

2-2-1 تاریخچه اضطراب

اختلالات اضطراب[3] بشری که در نوشته­جات طبی آمده است، گروه ناهمگن از سندروهای بالینی و تعریف­ها را در بر می­گیرد. از نظر تاریخی، اصطلاحاتی نظیر، خستگی شدید عضو قلب و در قلب تحریک پذیر و «نوروز قلبی» و «سندرم فعالیت» و «آستنی عصبی عروقی» همه برای توصیف اختلالات فرض اضطراب که در آن­ها تنگی­نفس، تپش قلب، خستگی عدم تحمل فعالیت و اشتغال ذهنی با حالات جسمی علائم عمده اختلال را تشکیل می­داده­اند، مورد استفاده قرار گرفته­اند، نور آستنی یا خستگی عصبی یکی دیگر از اصطلاحاتی است که برای اختلالات اضطراب فراوان بکار رفته است. نوروز اضطراب که به­وسیله فروید بکار رفت. برای متجاوز از چهل سال بر چسب عمده برای اختلالات اضطراب بود (کراز،به نقل از منصور،1368).

برای اولین بار پزشک آمریکایی به­نام بیرد[4] سال (1869) نور آستنی را تعریف کرد. بیمارانی که امروز آن­ها را مبتلا به نوروز اضطراب می­شناسیم در نور استنی بیرد گنجانده می­شود. معهذا برخی از بیماران مبتلا به هیستری و یا وسواس بیشتر در تعاریف او جا می­گیرد بعد از او داکوستا[5] در سال (1871) سندرم خلل تحریک­پذیری را گزارش داد.

فروید[6] در سال (1898) نوروز اضطراب را به­عنوان یک واحد بالینی از پسیکاستنی بازشناخت علامت اصلیاین بیماری نگرانی، اضطراب و دلهره می­باشد که هر سه عملیات مختلفی از یک کیفیت اساسی است که به احساس پریشانی، انتظار خطری تربیت الوقوع­ها و احساس­های بدنی همراه است (گلبرگ،1368- ص59).

نوروز حالت اضطراب به طور عمده اختلال افراد جوان است که شروع آن معمولاً در اواسط دهه سوم عمر است و به­طور متوسط بیمار قبل از مراجعه برای درمان 5 سال علائم اضطراب را داشته است. شیوع حالات اضطراب در جمعیت نرمال در انگلستان و آمریکا 2 تا 5/4% ذکر گردیده است. معهذا این ارقام اطلاعاتی در مورد شدت علائم و درجه ناتوانی اجتماعی حاصل از این اختلال بدست نمی­دهد.

اختلالات اضطراب در 14% بیماران قلبی و 2% بیماران جراحی شده مشاهده شده است. اختلالات اضطراب به­نظر می­رسد که در کار طبابت خوب شناخته نمی­شوند. عدم تشخیص اضطراب بدون تردید تا حدودی مربوط به این واقعیت است که اغلب علایم جسمی بارزترین خصوصیات حالات اضطراب را تشکیل می دهند. علت دیگر این است که بیمار مضطرب اغلب خود را مبتلا به یک اختلال جسمی تصور نموده و بیشتر به درمانگاه داخلی مراجعه می­کنند تا مراکز بهداشت روانی (طریقتی،1367،ص53).

اضطراب کلی از شایع­ترین مسائلی است که در کار طبابت با آن برخورد می­شود تخمین زده می­شود که عمده بیماران را مبتلا به اختلال اضطراب مزمن نسبت به پزشکان 40 بر یک است و 30% کسانی­که پزشک عمومی مراجعه می­نمایند از این ناراحتی در عزابند تشخیص افتراقی و ارزیابی طبیب عمومی در مورد اضطراب با رنگین کمانی از عوامل بیولوژیکی و انسانی روبرو است.

نقش پزشک ارزیابی تشخیص کامل در عین حال تعادلی است که بی جهت به قیمت نادیده گرفتن عوامل روانی و محیطی مهم روی جزء زیستی طبی موضوع تکیه نکند. حفظ این تعادل چندان آسان نیست در یک قطب پزشکی در خطر نادیده گرفتن علل پنهانی است در قطب دیگر ناتوانی در شناخت عوامل ایجاد­کننده روانی رفتاری و اجتماعی است. ممکن است منجر به یک سری مراجعات مکرر و بی حاصل گردد که اغلب استفاده از انواع دارو و آزمایشات گران­قیمت را به همراه دارد (مهریار،1373،ص38).


[1] Coplan

[2] Depression disorder

[3] Anxiety disorder

[4] Bird

[5] Dakusta

[6] Froid


مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک های حل مسئله

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک های حل مسئله
دسته بندی مدیریت
فرمت فایل doc
حجم فایل 29 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 23
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک های حل مسئله

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

سبک های حل مسئله

تعاریف و مفاهیم سبک های حل مسئله

اگرچه تعاریف متعددی از مسئله ارائه شده است ولی اغلب آن ها اشاره می کنند که وقتی فردی چیزی را می خواهد و نمی داند که چگونه آن را بدست آورد، دچار مشکل می شود. بنابراین مشکل یا مسئله را می توان همانند یک خواسته تحقق نیافته ای که شیوه ی تحقق آن باید مشخص شود، مفهوم سازی کرد. این تعریف جامع قادر می سازد تا این مفهوم، مشکلاتی را که ویژه یا عمومی، مثبت یا منفی و عمده یا ناچیز از نظر اهمیت یا گستردگی هستند را در بر بگیرد(حمیدی زاد، 1382).

به طور کلی به کارگیری مدل های حل مسئله در مورد مشکلاتی که عمده و ناچیز، مثبت و منفی و عمومی و ویژه هستند، به طور مساوی موفقیت آمیز خواهد بود، ما بر این مفهوم گسترده تاکیدمی کنیم، زیرا که مشکلات معمولاً به شکل یک چیز عمده، منفی، بیزار کننده و بد در نظر گرفته می شود. چنین درک ناقصی به کارگیری مهارت های اجتماعی انطباقی را که در این بحث ارائه می شود را به طور نامناسبی محدود می کند(زارعان وبخشی رودسری، 1386). برطرف ساختن مشکلات مثبت به اندازه رفع مشکلات منفی اهمیت دارد. درک این نکته که مشکلات می توانند مثبت باشند کمک می کند تا حالت نابهنجاری که به هنگام داشتن یک مشکل احساس می شود از بین برود. حذف قضاوت های ارزشی منفی ممکن است شخص را در پذیرش مشکل یاری نماید. احساس گناه و شرمساری و حالت دفاعی و انکاری را که این قضاوت ها ایجاد می کنند کاهش می یابد. پذیرش وجود مشکلات، پیش در آمد مهمی در حل مسئله موثر می باشد(سروقد ودیانت، 1388).

همه افراد به طور مداوم با مسائل مختلف وتصمیم گیری در مورد چگونگی آن ها روبرو هستند. به لحاظ ماهیت پیچیده و تغییر یابنده جوامع کنونی تمرکز به روی مشکلات و مسائل ریز و درشت فزونی یافته است. بیشتر اوقات فرایند حل مسائل روزمره به قدری خود کار انجام می گیرد که افراد از چگونگی انجام دقیق آن ها مطلع نمی شوند. با وجود این باید به این نکته توجه کرد که بدون توانایی شناسایی مشکلات و رسیدن به راه حل های قابل اجرا، زندگی روزمره مردم از هم پاشیده خواهد شد. حل مسئله دربرگیرنده ی حوزه های عاطفی، شناختی و رفتاری است(شریفی، 1384). افرادی که از توانایی حل مسئله بیشتری برخوردارند، بهتر می توانند با استرس ها و مشکلات زندگی مقابله کنند و آن هایی که حل مسئله را یاد می گیرند احتمالاً به طور موثری با استرس مقابله می کنند و نداشتن قدرت حل مسئله بیشتر با مشکلات روانشناختی و اجتماعی همراه است (قلتاش، صالحی و خادم کشاورز، 1388).

حل مسئله فرایند رفتاری شناختی آشکاری است که:

1.پاسخ های بالقوه موثر برای موقعیت دشوار را فراهم می سازد.

2. احتمال انتخاب موثرترین پاسخ را از بین پاسخ های متعدد افزایش می دهد (محمودی و واحدی، 1386).

افرادی که از توان حل مسئله بالایی برخوردارند احتمال زیادی دارد که در مقابله موثر با طیف وسیعی از موقعیت ها موفق باشند و جهت گیری فرد نسبت به موقعیت تاثیر قطعی و قاطعی بر نحوه پاسخ او دارد. جهت گیری که رفتار مستعد حل مسئله را ترغیب می کند شامل آمادگی یا نگرش فرد به این فرض است که موقعیت های مشکل، بخشی از زندگی معمول است و لذا می توان از عهده آن برآمد. همین طور هرگاه موقعیت مشکل زا روی می دهد می توان آن ها را مشخص کرد و مانع از گرایش بلافصل پاسخ به نخستین تکانش شد و توقع فرد از توانایی اش در کنترل محیط تا حد زیادی موفقیت او را در کوشش برای مواجه با مشکلات به وجود آمده افزایش می دهد(محمدی، 1377).

مفهوم حل مسئله توسط محمدی و حاجی علیزاده(1387) چنین تعریف شده است: فرایند شناختی- رفتاری خود رهنمون که فرد با استفاده از آن تلاش می کند، راه های مقابله ای موثر یا انطباقی با مشکلات زندگی روزمره را بیابد و نیز می گویند حل مسئله یک فرایند مقابله هشیار، عقلانی، پر تلاش و هدفمند است که می تواند، توان فرد را برای درگیری موثر با طیف وسیعی از موقعیت های فشار زا بالا ببرد.

براساس تعریف های موجود می توان نتیجه گرفت که سازه وسیع مقابله، فعالیت های حل مسئله را در بر می گیرد، ولی هر مقابله ای حل مسئله نیست. شاید بعضی فعالیت های مقابله ای به طور معناداری با فعالیت های حل مسئله همپوشی دارند. از یک سوی دیگر ممکن است روابط علی با حل مسئله داشته باشند و شاید بعضی دیگر نیز مستقل از حل مسئله باشند. اما توانایی حل مسئله با شیوه مقابله درگیر با مسئله انطباقی ارتباط می یابد و حل مسئله ناکارآمد نیز با راهبردهای مقابله ای غیرانطباقی ارتباط دارند(بدل و لننوکس[1]،2012).

2-3-2 دیدگاه نزو در رابطه با حل مسئله

نزو(1978؛ به نقل از لانگ و کسیدی، 1996) یک فرآیند 5 مرحله ای را پیشنهاد می کند، که اگر به نحو سودمندی به کار گرفته شود، فرد را نسبت به فشار های بیرونی مقاوم و در برابر مشکلات کمتر آسیب پذیر می سازد

جهت یابی مشکل[2]، دانستن این که مشکل وجود دارد.


[1] Bedell &Lennoxe

[2] .problem orientation


مبانی نظری و پیشینه تحقیق اتیسم

مبانی نظری و پیشینه تحقیق اتیسم
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 53 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 22
مبانی نظری و پیشینه تحقیق اتیسم

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

اتیسم

اتیسم طیفی از اختلالات است. در اصطلاح کلی، به این معنی است که فرد می­تواند دارای یک اتیسم خفیف یا خیلی شدید باشد. در بالاترین انتهای طیف سندرم آسپرگر وجود دارد، که بعضی از اوقات سندرم پروفسور کوچک نامیده می شود. پایین ترین انتهای طیف اغلب اتیسم کلاسیک نامیده می شود که معمولا همراه با عقب ماندگی ذهنی است. در بین این طیف انواع اختلالات نافذ رشد شامل سندرم رشد اختلال فروپاشنده دوران کودکی، اختلال نافذ رشدغیر اختصاصی وجود دارد (گریر و آفیت، 2009).

اُتیسم اختلال رشد ذهنی پیچیده­ای می­باشد که معمولا در ۳ سال اول زندگی شخص ممکن است بروز کند. به نظر می­رسد که یک اختلال در سیستم عصبی که باعث عدم عملکرد صحیح مغز می­شود در ایجاد این بیماری مؤثر می باشد­. این اختلال در بیماران اُتیستیک باعث می­شود که مغز نتواند در زمینه رفتارهای اجتماعی و مهارتهای ارتباطی به درستی عمل کند. کودکان و بزرگسالان اُتیستیک در زمینه ارتباط کلامی و غیر کلامی‍، رفتارهای اجتماعی، فعالیت­های سرگرم کننده و بازی دارای مشکل می باشند. اُتیسم یکی از پنج بیماری می باشد که در مجموع به آنها اختلالات نافذ رشد می گویند. این پنج بیماری عبارتند از: اُتیسم، اختلال آسپرگر، اختلال عدم تمرکز دوران کودکی، اختلال رِت، و اختلالات نافذ رشد که با معیارهای بیماری های ذکر شده مطابقت ندارند. هر کدام از این بیماری­ها دارای معیارهای شناخت خاص خود هستند که توسط انجمن روانشناسی آمریکا مشخص شده اند. در بیماری های طیف پی دی دی، اُتیسم بیشترین تعداد را دارا می باشد که تقریبا بین ۲ تا ۶ کودک از هر ۱۰۰۰ کودک به آن دچار می شوند. این بدین معنا است که در کشوری مانند ایران با جمعیت حدود ۷۰ میلیون نفر احتمال می­رود حدود ۲۸۰ هزار بیمار اُتیستیک وجود داشته باشند و فراموش نکنید که این تعداد هر روز در حال رشد می باشد. طبق مطالعات انجام شده توسط وزارت آموزش و سایر سازمان های دولتی آمریکا، اُتیسم در این کشور با نرخ رشدی برابر با ۱۰ تا ۱۷ درصد در حال ازدیاد است. در سایر کشورها نیز مانند کشور ما این بیماری در حال رشد نگران کننده­ای است که متأسفانه حرکت جدی از طرف سازمان­های مسئول در جهت شناساندن این بیماری به جامعه و موارد لازم انجام نشده است (دوجا و رابرت، 2006).

اُتیسم در سراسر دنیا دیده می­شود و فقط در پسران بیشتر از دخترها مشاهده شده است. به عبارت دیگر نژاد، مکان زندگی، میزان سواد، وضعیت مالی، نوع اعتقاد، شیوه زندگی، و. . . هیچ کدام تأثیری در شانس بروز اُتیسم ندارند (دوجا و رابرت، 2006).

2-1-1-1 نشانه های عمومی بیماری اُتیسم:

از زمانی که آگاهی عمومی در باره این اختلال شروع به افزایش کرد، بیشتر افراد حتی بعضی ازمتخصصین پزشکی و آموزشی هنوز درک درستی از نحوه تأثیر گذاری این اختلال بر افراد ندارند و از چگونگی برخورد و درمان این افراد دانش کافی ندارند. به عبارت ساده­تری می­توان گفت در میان این بیماران می­توان افرادی را مشاهده کرد که تماس چشمی، رفتار خوب اجتماعی و بعضی از فاکتورهائی را که در کودکان اُتیستیک مشاهده نمی­شود، داشته باشند ولی در عین حال در سایر فاکتورها با کودکان سالم فرق داشته باشند. به همین دلیل تشخیص و تعیین روش درمان و نیز بررسی پیشرفت و مشخص کردن مراحل درمان نیازمند افراد متخصص با دانش کافی می باشد (راتر، 2005).

اُتیسم را می توان یک بیماری با طیف گسترده معرفی کرد. این بیماری می­تواند نشانه های فراوانی داشته باشد که توسط این نشانه ها اُتیسم را می توان از درجات خفیف تا شدید درجه بندی کرد. اگرچه اُتیسم را می­توان توسط یک سری از رفتارها تشخیص داد ولی افراد اُتیستیک می توانند ترکیبی از این رفتارها را داشته باشند و الزاماً نباید رفتارهای اختلالی تعیین شده را به صورت یک­جا از خود نشان بدهند. ممکن است دو کودک که یک تشخیص برای آنها داده شده است، از نظر رفتاری با هم تفاوت نشان بدهند و از نظر مهارت­ها نیز با هم تفاوت داشته باشند. ممکن است والدین کلمات متفاوتی را در رابطه با بیماری این کودکان بشنوند مانند شبه اُتیسم، متمایل به اُتیسم، طیف اُتیسم، اُتیسم با عملکرد بالا و پائین، با توانائی بالا و پائین. والدین باید توجه داشته باشند که مهمتر از عنوان بیماری، پرداختن به درمان آن است. باید در نظر داشت که این کودکان با درمان مناسب و به موقع می توانند مطالب را بیاموزند، رفتارهای درست را از خود نشان داده و در آینده مانند افراد عادی زندگی کنند. اما بدست آوردن این اهداف مستلزم درمان به موقع و درست، تحمل مشکلات و سختی های مربوط به این درمان است (راتر، 2005).

هر شخص اُتیستیک مانند بقیه افراد جامعه دارای شخصیت مختص به خود است و مانند تمامی افراد خصوصیات خاصی را دارا می باشد. بعضی از این کودکان ممکن است که از نظر گفتاری تأخیر کمی داشته و بتوانند با کمی کمک، ارتباط کلامی مناسبی را با دیگران برقرار کنند ولی همین کودکان ممکن است از نظر ارتباطات اجتماعی رفتار مناسبی را از خود نشان ندهند. گاهی این کودکان برای شروع صحبت و تبادل کلامی ممکن است مشکل داشته باشند. افراد اوتیستیک معمولا در مکالمات، یکطرفه رفتار می کنند یعنی فقط در رابطه با چیزی که خود علاقه دارند صحبت می کنند و از صحبت­های طرف دوم چیزی نمی فهمند. در بعضی از این کودکان خشونت و خود آزاری نیز مشاهده می شود.


مبانی نظری و پیشینه تحقیق تحریف های شناختی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق تحریف های شناختی
دسته بندی مدیریت
فرمت فایل doc
حجم فایل 25 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 17
مبانی نظری و پیشینه تحقیق تحریف های شناختی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

تحریف های شناختی

افکار خودآیند

این بخش ، مبنایی برای درک بیمار از این مساله است که افکار مثبت و منفی درباره یک رویداد ، پاسخ هیجانی به آن رویداد را تعیین می کنند و هیجان ها می توانند بر سلامت جسمی از جمله تجربه درد اثر داشته باشند . افکار خودآیند افکاری هستند که بلافاصله پس از کسب اطلاع از هرگونه مطلبی به ذهن خطور می کنند . این افکار بسیار سریع به ذهن می آیند و تا زمانیکه که فرد به آنها توجه نکند ، ممکن است حتی از آنها آگاه هم نشود . فرد در مورد همه چیزهایی که در دنیای اطراف رخ می دهد حتی برای امور ناچیز هم افکار خودآیند دارد.افکار خودآیند می توانند به افراد در ایجاد مفهومی که از دنیا دارند کمک کنند . برای مثال ،می توانتصور کرد زمانی که فرد به خانه برمی گردد بجای پیدا کردن یادداشتی که به در نصب شده باشد ، می بیند که در باز است و فرد مطمئن است که صبح ، در را قفل کرده است . اکنون چه نوع افکار خودآیندی خواهد داشت ؟ ( برنز،1990؛به نقل از قراچه داغی،1383).

افکار و هیجان ها

گام بعدی توضیح این نکته به بیمار است که چگونه افکار منجر به هیجان ها می شوند . برای برخی مردم این اولین باری خواهد بود که آنها واقعا در این باره فکر می کنند که هیجان ها از کجا می آیند . توضیح دهید که اگر چه افکار خودآیند هدفمند هستند ، گاهی اوقات می توانند منفی و مبتنی بر اطلاعات اشتباه باشند . آنها می توانند حتی افکار منفی بیشتری را برانگیزند که بر چگونگی احساس فرد( از نظر هیجانی و از نظر جسمی ) و چگونگی رفتار فرد اثر می گذارد .گفتگوی زیر را برای روشن شدن مطلب بکار ببرید :

احتمالا فرد می تواند زمانی را بیاد بیاورد که واقعا درباره چیزهایی ناراحت بوده است ، به تدریج در مورد آن موضوع به لحاظ هیجانی برانگیخته شده است ، و بعد فهمیده است آنچه فکر کرده است به شکل بدی اتفاق افتاده ، اصلا اتفاق نیافتاده است . شیوه ای که فرد درباره یک رویداد فکر می کند ، چه مثبت و چه منفی . هیجان های که تجربه می کند را تعیین می کند . افکار منفی به هیجان ها منفی منجر می شوند در حالیکه هیجان های خوشایند با فکر کردن درباره افکار خوشایند ایجاد می شوند(رابرت فرنام، 1384).

برای آنکه موضوع را عینی تر و درک آن را ساده تر کرد ،می- توان در مورد ارتباط بین افکار و احساسات گفتگو کرد ، زنجیره ای از رویدادها را روی برگه کاغذ در مقابل بیمار ترسیم کرد .

پس از دادن این اطلاعات ممکن است دقایقی را برای مرور مثال هایی از تجربه شخصی بیمار صرف کرد ، جایی که افکار به هیجان های مثبت و منفی خاصی منجر شده است . در ادامه مثالی ذکر می شود که می توان آن را برای نشان دادن قدرت افکار بکار برد .

موقعیت A : ماشینی به سرعت در حال حرکت است و در ترافیک از کنار ماشینی میان بر می زند و می رود .

درباره این شخص چه فکری می توان کرد؟

چه احساسی داشت ؟

موقعیت B : اکنون می توان فرض کرد که همسر راننده در صندلی عقب نشسته است و زمان زایمان او فرا رسیده است . او عجله دارد تا وی را به بیمارستان پائین خیابان برساند .

  • درباره این شخص چه فکری می توان کرد ؟
  • چگونه اطلاعات شیوه احساس کردن را تغییر خواهند داد ؟

می توان توجه کرد چگونه وقتی افکار درباره شخص و اعمالش تغییر می کند ، هیجان ممکن است از خشم به نگرانی تغییر کند (کرک،کیس و کلارک،1989؛به نقل از قاسم زاده،1387).

هیجان ها و درد

اکنون که بیمار درک کرد که افکار به هیجان ها منجر می شود به بررسی ارتباط بین هیجان ها و درد پرداخته شود . پژوهش ها و کارهای بالینی نشان می دهند که ارتباط بین هیجان های منفی ( مانند اضطراب و افسردگی ) و درد مزمن بسیار قوی است . در حقیقت افسردگی عامل رایج و مهم در تجربه درد مزمن است که با گزارش بالایی از درد ، تحمل پایین تر درد و ناتوانی زیاد ارتباط دارد. درصد زیادی از بیمارانی که به دنبال درمان برای درد مزمن هستند ، افسرده اند (مایکل فری 1999 ؛ به نقل از رابرت فرنام ،1384).


مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود کنترلی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود کنترلی
دسته بندی مدیریت
فرمت فایل doc
حجم فایل 72 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 30
مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود کنترلی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

خود کنترلی

مفهوم خودکنترلی[1]، به شکل های بسیاری در سراسر تاریخ بشر ظاهر شده است. تراژدی های یونان باستان، آکنده از پنداره‎های درماندگی بشر در برابر خدایان و یا سرنوشت بود. نمایشنامه‎های شکسپیر، هم نمایشگر سرنوشت محزون از پیش تعیین شده، و هم نمایانگر اراده‎ی آزاد است. فیلسوفان، با مفهوم هسته‎ی کنترل تحت عنوان جبرگرایی در برابر اراده‎ی آزاد، دست به گریبان بوده‎اند. جامعه شناسان آن را به عنوان خودمختاری در برابر خود بیگانگی و یا ناتوانی نام برده‎اند و روانشناسان از آن به عنوان رفتارگرایی در برابر ذهن گرایی نام برده اند. نیچه[2] ، قدرت را مهمترین پدیده روانشناختی نامیده است و آدلر[3] در نظام روانشناسی فردی خود بیان کرده است که مبارزه کردن برای کنترل شخص بر سرنوشت خود، مهمترین انگیزش است و هر شخص بدون احساس چنین کنترلی دچار عقده‎ی حقارت، خواهد بود و ممکن است درصدد جبران بیش از حد تلاشهای خود برای رسیدن به حس کنترل یا غلبه باشد. همه‎ی اینها به عقیده‎ی ساموئل بال[4] (1994؛ به نقل از راتر، 1966)، مبین ریشه‎های تاریخی و نظری هسته‎ی کنترل می‎باشد. با این وجود سازه‎ی خود کنترلی را نخستین بار فارز[5] (1957؛ به نقل از راتر، 1966) و راتر[6] (1966) به شیوه‎‎ی علمی وارد واژگان روانشناختی کردند. این سازه، در مطالعات مربوط به انگیزش، به گونه فزاینده‎ای اهمیت نظری و علمی بدست آورده است. سازه خود کنترلی ریشه در نظریه‎ی یادگیری اجتماعی دارد. در این نظریه، تقویت به عنوان تعیین کننده‎ی رفتار شناخته شده است و ادراک فرد در مورد منبع این تقویت عنصری اساسی در تعیین رفتار است. به عبارت دیگر، به عقیده‎ی راتر ادراک فرد از تقویت (پاداش یا تنبیه)، یک ویژگی دو ارزشی را به وجود می‎آورد. بدین معنی که در هر رفتاری این دو ارزش (دو قطب) نمی‎تواند با هم وجود داشته باشند. این متغیر دو قطبی خود کنترلی درونی در مقابل خود کنترلی بیرونی است.

مفهوم خودکنترلی که در سال1974توسط اشنایدر گسترش یافت، به این معنی است که یک شخص در موقعیت خود چه قدر انعطاف پذیر یا چه قدر پایدار است (کاشال و کوانت، ۲۰۰۶). اشنایدر بیان کرد، مردم در یک بحث کلی به دو دسته تقسیم می شوند: افراد با خودکنترلی بالا[7] و افراد با خودکنترلی پایین[8] که هر کدام ویژگی هایی دارند. برخی از افراد نسبت به موقعیت های اجتماعی حساس هستند و ظاهر خود را متناسب با موقعیت رایج تنظیم می کنند، این افراد را با خودکنترلی بالا می نامیم. در مقابل افرادی هستند با خودکنترلی پایین که تمایل دارند فکر و احساس خود را بیان نمایند، تا اینکه آن را متناسب با موقعیت سازماندهی کنند (اشنایدر، 1974).

خودکارآمدی نقش بسیار مهمی در رفتار دارد. به گونه‌ای که حتی اگر فرد نگرش‌های مثبت در مورد یک رفتار داشته باشد و انتظار تایید آن را نیز داشته باشد، در صورتی که احساس کند اجرای آن رفتار فراتر از توانایی و کنترل اوست، آن عمل را انجام نمی‌دهد. بر اساس این دیدگاه تفکیک دو نوع خود کارآمدی ضروری است. یکی به معنای عقاید و باورهای فرد درباره توانایی خود در به دست آوردن و استفاده از مواد است که به آن خودکارآمدی مصرف گویند. نوع دیگر، خودکارآمدی امتناع است که بیانگر باور فرد در مورد توانایی مقاومت در برابر فشار اجتماعی برای مصرف مواد است. بر همین اساس، اگر هم فرد قصد انجام رفتار نداشته باشد، ممکن است به دلیل فقدان مهارت‌های امتناع از فشار همسالان و عوامل اجتماعی- محیطی، اقدام به انجام رفتار پرخطر نماید. همچنین، یافته‌های پژوهشی حاکی از این است که بین خودکارآمدی و رفتارهای پرخطر در نوجوانان رابطه معناداری وجود دارد (دولان[9] و همکاران، 2008؛ تات[10]، 2008؛ مک کلار[11] و همکاران، 2008).

خودکنترلی یعنی فرد کنترل رفتارها، احساسات و غرایز خود را با وجود برانگیختن برای عمل داشته باشد. یک کودک یا نوجوان با خودکنترلی، زمانی را صرف فکرکردن به انتخاب ها و نتایج احتمالی می کند و سپس بهترین انتخاب را می کند(فرایز و هوفمن[12]، 2009). خودکنترلی را سالووی و همکاران[13] (2002)، تحت عنوان کاربرد صحیح هیجان ها معرفی می نمایند و اعتقاد دارند که قدرت تنظیم احساسات موجب افزایش ظرفیت شخصی برای تسکین دادن خود، درک کردن اضطراب ها، افسردگی ها یا بی حوصلگی های متداول می شود. افرادی که به لحاظ خودکنترلی ضعیف اند، دائماً با احساس ناامیدی، افسردگی، بی علاقگی به فعالیت دست به گریبان اند، در حالی که افراد با مهارت زیاد در این زمینه با سرعت بیشتر می توانند ناملایمات را پشت سر گذاشته و میزان مشخصی از احساسات را با تفکر همراه نموده و مسیر درست اندیشه را بپیمایند (صفری، 1387).



مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک های تفکر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک های تفکر
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 32 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 24
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک های تفکر

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

سبک های تفکر

تعریف تفکر و سبک های تفکر

از زمان سقراط و ارسطو تا زمان حال دربارة تفکر و ماهیت و مراحل آن بحث‌های زیادی به عمل آمده است. کتاب معروف « چگونه فکر می‌کنیم؟ » جریان تفکر را شامل مراحلی می‌داند که دو مرحله ابتدایی و انتهایی و پنج مرحلة میانی را در برمی‌گیرد. مرحلة اول یا ابتدایی،‌ مرحله شک و ابهام است و آن زمانی است که انسان با یک موقعیت پیچیده رو به رو شده و درصدد یافتن پاسخی برای مسئله و مشکل ایجاد شده است. مرحلة انتهایی، زمانی است که فرد از شک و ابهام درآمده و به نتیجه و جواب دست یافته است. به عبارتی تفکر سازمان دادن و تجدید سازمان در یادگیری گذشته جهت استفاده در موقعیت فعلی است(امامی پور و سیف، 1382).

تعریف دیگر، تفکر را فرایندی رمزی و درونی می داند که منجر به یک حوزه شناختی می‌گردد، که نظام شناختی شخص متفکر را تغییر می‌دهد(پور فرج عمران، 1387).

رضوی (1384) معتقد است که تفکر فرآیندی است که از طریق آن یک بازنمایی ذهنی جدید به وسیلة تبدیل اطلاعات و تعامل بین خصوصیات ذهنی، قضاوت، انتزاع، استدلال و حل مسئله ایجاد می‌گردد.

تعریف ساده دیگر از تفکر،کنترل هدفمند فکر است. یعنی اینکه فکر ما در اختیار ما باشد و در راستای نیازها و اهدافی که ترسیم کرده ایم به پیش رود. همانند یک کشتی که به بندر مقصد حرکت می کند نه به هر جایی که باد آن را ببرد(زارع ، آخوندی و اعراب شیبانی، 1390).

بنابراین تفکر، عملی ذهنی است و زمانی مطرح می‌گردد که انسان با مسئله‌ای مواجه ‌است و خواستار حل آن است. در این هنگام در ذهن، تلاشی برای حل مسئله آغاز می‌گردد که این تلاش ذهنی را، تفکر می‌نامند. فعالیت برای حل مسئله، از مراحلی تشکیل شده‌است که از تعریف مسئله به طور شفاف، روشن و ملموس، آغاز می‌گردد و با پیدا کردن راه حل‌هایی برای حل مسئله ادامه می‌یابد و با به کارگیری عملی بهترین راه حل و یافتن جواب نهایی به پایان می‌رسد(سلگی، 1390).

هر یک از روش‌های تفکری را می توان متدهایی دانست که به کمک آنها، قسمتی از فرایند حل مسئله، با موفقیت طی می شود. تفکر برتر تفکری است که از بهترین روش‌ها به حل مساله برسد.

انواع روشهای تفکری: تفکرخلاق، تفکر تحلیلی، تفکر انتقادی، تفکر اجرایی، تفکر استراتژیک است (شکری، کدیور و دانش پرور، 1387).

اما در تعریف سبک های تفکر می توان بیان نمود که شیوه های متفاوت افراد در پردازش اطلاعات را سبک های تفکر نامگذاری کرده است. سبک تفکر روش رجحان یافته ی تفکر است. سبک تفکر یک توانایی نیست بلکه چگونگی استفاده فرد از توانایی هایش است (استرنبرگ،2001).

2-2-2 انواع سبک های تفکر

تفکر مستقل یا مطلق[1]: تفکری است فارغ و رها شده از ذهنیت گرایی، منابع تجربی، تجارب هیجانی، تفکر منطقی، دوگانگی و جدایی موضوع و ذهن

تفکر انتزاعی[2]: تفکری است که جزئی از موضوع را از دیگر اجزا تفکیک نموده و بدون توجه به اجزای دیگر، آن را مورد ملاحظه قرار می دهد.

تفکر تحلیلی[3]: بر پایه جدا سازی یک موضوع به عناصر و اجزای تشکیل دهنده آن. فرق آن با تفکر انتزاعی در توجه یکسان به همه اجزا است.


[1] Independent thought or absolute

[2] Abstract thinking

[3] Analytical Thinking


مبانی نظری و پیشینه تحقیق عزت

177 دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق عزت
دسته بندی مدیریت
فرمت فایل doc
حجم فایل 41 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 34
مبانی نظری و پیشینه تحقیق عزت

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

عزت نفس

داشتن عزت نفس سالم یک نیاز اساسی انسان است. تقویت عزت نفس در زندگی، سرمایه گذاری بزرگی محسوب می‌شود؛ زیرا عزت نفس ضعیف، موجب می‌شود که انسان خود واقعی اش را با شرمندگی پنهان کند، عزت نفس میزان ارزشی است که فرد برای خود قایل می‌شود. و میزان احترامی است که به شخصیت خود می‌گذارد (امیر حسینی، 1383).عزت نفس سرمایه‌ای است که در نهاد انسان‏ها قرار دارد و باید استخراج و پرورش یابد، بر خلاف فضایل اکتسابی که به زحمت باید آن را تحصیل کرد (سبحانی نیا، 1389).

عزت نفس نتیجه‌ای از فرایند تعریف خود یا خودشناسی است که در درون گروه رخ می‏دهد و هم‏زمان با هم موجب ابقاء و حفظ حریم فردی و گروه می‌شود. عزت نفس به واسطه‌ی «خودی» که برای خویشتن تعریف می‏کند از هیجانات منفی که ممکن است حریم «خود» را مورد حمله قرار می‌دهند محافظت می‏کند (الیسیا و پیتری[1]، 2002).

عزت نفس عموماً به ارزیابی مثبت فرد از خودش اشاره دارد. این مفهوم ترکیبی است از دو بعد فطری که شامل شایستگی و ارزش است. بعد شایستگی این مؤلفه به درجه‌ای دارد که افراد خودشان را با استعداد و با کفایت می‌دانند و بعد ارزشمندی اشاره به درجه‌ای دارد که افراد احساس می‏کنند که شخص با ارزشی هستند (جکاس، 1982، به نقل از دراهکی، 1392).

عزت نفس عبارت است از ارزشمند بودن، این حس از مجموع افکار، احساس‏ها، عواطف و تجربیات فرد در طول زندگی ناشی می‌شود. فردمی‌اندیشد که باهوش یا کودن هست، احساس می‏کند که شخص منفور یا دوست داشتنی هست، خود را دوست دارد یا ندارد. مجموعه هزاران برداشت، ارزیابی و تجربه‌ای که از خویشتن دارد باعث می‌شود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن و یا بر عکس احساس ناخوشایند داشته باشد «آن‏چه مسلم است انسان بی آنکه احساس ارزش به خود داشته باشد نمی‏تواند زندگی کند، هر فردی به تدریج در طول حیات به تعیین ارزش‌های خود می‌پردازد به حدی از آن دست پیدا می‏کند و همواره چنان می‌تازد که بتواند ارزش خود را از هر گزندی مصون بدارد و در صورت امکان به طرق گوناگون و دوری جستن از موقعیت هایی که به ارزشش صدمه وارد می‌آورد خود را برتر نشان می‏دهد و احساس کفایت کند (رضا زاده، 1376).

عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن. این حس، از مجموع افکار، احساس‌ها عواطف و تجربیات‌مان در طول زندگی ناشی می‌شود. افرادی که احساس خوبی نسبت به خود دارد، معمولاً احساس خوبی نیز به زندگی دارند. آن‏هامی‏توانند با اطمینان، با مشکلات و مسئولیت‌های زندگی مواجه شوند و از عهده‌ی آن‏ها برآیند (حسینی، 1382). عزت نفس را می‏توان عقیده‌ای که فرد درباره مجموعه توانایی‌ها و شایستگی‌ها و ویژگی‏های خود دارد تعریف کرد. به طور کلی میزان عزت نفس، در طول دوره نوجوانی، به استثناء مواقعی که در محیط دگرگونی‌های مهم رخ می‏دهد، به همراه سن افزایش می‌یابد. البته، بین دختران و پسران از نظر تحول عزت نفس تفاوت‌هایی وجود دارد (گنجی، 1376 به نقل از دوراهکی، 1392).

عزت نفس چیزی به مراتب بیش از احساس خود ارزشمندی است. به طور دقیق عبارت "نفس" یعنی:

1. اعتماد به توانایی خود در اندیشیدن و اعتماد به توانایی خود در کنار آمدن با چالش‌های اولیه‌ی زندگی است.

2. اعتماد به حق خود برای موفق و شاد بودن است، احساس ارزشمند بودن و شایسته بودن است.

داشتن حق ابراز نیازها و خواسته‌هاست. تمایل به رسیدن و نیل به ارزش‌ها و برخوردار شدن از ثمرات تلاش‌های خویشتن است (ناتایل براندن، 1380).

داویس[2] (1990) معتقد است که عزت نفس یعنی این‏که فرد تا چه اندازه خود را با ارزش احساس کند. عزت نفس شامل احترام و رضایتمندی فرد از خودش است (دوراهکی، 1392).

1-5-1-2- شکل‌گیری عزت نفس

در رابطه با تکوین و شکل‌گیری عزت نفس صاحب نظران دیدگاه‌های مختلفی را مطرح کرده‌اند. در برخی از این دیدگاه‌ها به زمینه‌های خانوادگی و دیدگاه‌های دیگر به زمینه‌های اجتماعی و شناختی توجه شده است. بر اساس دیدگاه روان پویشی شکل‌گیری عزت نفس به این صورت است که نوزاد پس از تولد از وابستگی و نیاز به بزرگسالان آگاه می‌شود. اگر نوزاد در خانواده‏های پذیرنده متولد شده باشد و از طرف خانواده مورد محبت و نوازش قرار گیرد، به تدریج در طی رشد احساس ارزشمندی می‏کند و والدین را به عنوان موضوعاتی خوب، درونی می‏کند و بر اثر تکرار تأیید و تصدیقات بیرونی، حس ارزشمندی در فرد درونی می‌شود (استور[3]، به نقل از بیابانگرد، 1372).

تعدادی از محققان در مورد شکل‌گیری عزت نفس دو فرضیه را مطرح نموده‌اند:

1) تصویرسازی ذهنی: وقتی از افراد خواسته می‌شود تا تصوری از خود بیان نمایند، آن‏ها تصوری که دیگران از آن‏ها دارند، بیان می‏کنند. یعنی فرد بیشتر تحت تاثیر محیط است و انسان‏ها نقش زیادی در ایجاد و شکل‌گیری عزت نفس دارند.

2) حافظه: در این مورد فرد در طبقه‌بندی اطلاعات نقش مهمی دارد. فرضیه حافظه تکمیل کننده‌ی فرضیه‌ تصویر سازی است. در این فرضیه «خود» به صورت یک ساختار شناختی شرح داده می‌شود و فرایند یادآوری و رمزگردانی در آن نقش زیادی دارد. بر این اساس، اطلاعات جدید وارد این ساختار شناختی «خود» می‌شود و بعد به صورت ویژه و مطلوب در می‌آید. بنابراین، دو فرضیه فوق مکمل یکدیگر هستند.

کوپر اسمیت (به نقل از بیابانگرد، 1379) چهار عامل زیر را در شکل‌گیری عزت نفس دخالت می‏دهد:

1. ارزشی که کودک از دیگران، از طریق ابراز مهر و محبت، تحسین و توجه دریافت می‏کند.


[1]- Alicia & Petery

[2]- Davis

[3]- Store