فایلساز

فروشگاه فایلساز ، فروش فایل ارزان , فروش ارزان فایل, پروژه, پایان نامه, مقاله و ...

فایلساز

فروشگاه فایلساز ، فروش فایل ارزان , فروش ارزان فایل, پروژه, پایان نامه, مقاله و ...

بررسی ارتباط میان هنرهای سنتی و کاربردی بودن اشیاء

در بسیاری از موارد شاهد طرح این بحث بوده ایم که چرا هنرهای سنتی در جامعه ی ما و بخش عمده ای از آن تنها از منظر یک اثر هنرمندانه مورد تامل قرار می گیرد و نقش کاربردی آن کمتر مورد توجه بوده است و چرا اشیایی که امروزه در زندگی روزمره با ان سرو کار داریم متاثر از هنرهای سنتی ما نیست و در هر صورت یک تفاوت ماهوی بین نوع اشیایی که امروزه در زندگی با آنها
دسته بندی هنر و گرافیک
فرمت فایل doc
حجم فایل 7 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 10
بررسی ارتباط میان هنرهای سنتی و کاربردی بودن اشیاء

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

در بسیاری از موارد شاهد طرح این بحث بوده ایم که چرا هنرهای سنتی در جامعه ی ما و بخش عمده ای از آن تنها از منظر یک اثر هنرمندانه مورد تامل قرار می گیرد و نقش کاربردی آن کمتر مورد توجه بوده است. و چرا اشیایی که امروزه در زندگی روزمره با ان سرو کار داریم متاثر از هنرهای سنتی ما نیست و در هر صورت یک تفاوت ماهوی بین نوع اشیایی که امروزه در زندگی با آنها سروکار داریم و چیزهایی که در زندگی سنتی با آنها مواجه بوده ایم احساس می شود حل این موضوع را شاید بتوان در این نکته دانست که ما نسبت بین کاربرد اشیاء را با جنبه های هنرمندانه آن بتوانیم درست تشخیص بدهیم. عده ی معتقدند که این دو جنبه در عوض یکدیگرند، یعنی اینکه یکی از آنها می تواند باشد و دیگری می تواند نباشد. به دیگر سخن یک شیء ممکن است تنها جنبه هنرمندانه داشته و کاربردی نباشد و یا اینکه کاربردی بوده و هنرمندهنه نباشد. زمانی هم این دو در کنار یکدیگر قرار می گیرند بدون اینکه ربطی به لحاظ ماهوی با هم داشته باشند در واقع اینها را در همسایگی و همجواری و در عرض یکدیگر می بینیم. در شکلی دیگر، اینها در طول یکدیگرند یعنی یکی در پی دیگری آشکار می شود و در حقیقت شی که به صورت روز مره با آن سروکار داریم ارتقاء مرتبه پیدا کرده و طبعاً جلوه هنرمندانه پیدا می کند.

به نظر می رسد اگر گاهی اوقات حل این معضل و معما، دشوار می شود، به خاطر نومع نگاهی است که ما داریم یعنی وقتی اینها را در عرض هم می بینیم برای ما این تزیینات، مستقل از شیء جلوه گر می شوند و می گوییم که اینها تزیینات شیء را محمل قرار داده اند، تا بتوانند آشکار شوند. اما وقتی آنها را در طول هم قرار می دهیم و یک رابطه ای طولی برقرار می کنیم، در این صورت در ادامه ی هم و یا ارتقاء کیفیت است که آن صورت هنرمندانه آشکار می شود، مثل غنچه و گل ببینید وقتی غنچه می شکفد گل میشود، این طور نیست که چیزی به نام گل و چیزی به نام غنچه وجود داشته باشد، چرا که اینها به نسبت در طول هم قرار می گیرند. مثلاً فرش یک جنبه کاربردی دارد و برای اینکه بتواند فواید کارکردی خودش را ظاهر کند احتیاج ندارد که آن نقوش و ترکیبات رنگی در فرش وجود داشته باشد، بلکه کافی است.حمام گنجعلی خان به نظر می رسد باید به یک نیاز وسیع تری پاسخ بدهد، و آن اینکه هم حجم و هم روح ما در آن شست و شو شود. برای همین حمام رفتن مهم بوده همچنان که غذا خوردن و هرچیز دیگری امر مهمی بوده است. اما امروزه هیچ چیز امر مهمی نیست حمام رفتن اصلاً امر مهمی نیست. غذا خوردن اصلاً امر مهمی نیست چرا هیچ چیز مهم نیست! چون انسان موجود مهمی نیست.

عایق بوده و پرزدار و نرم باشد ورطوبت و حرارت را منتقل نکند و ... هیچ کدام از اینها موکول به این نمی شود که می بایست فرش حتماً منقوش و الوان باشد، زیرا اینها نقشی در جنبه های کاربردی فرش ندارد. شاید به همین دلیل اتس که سنت بین جنبه های هنرمندانه فرش، جنیه های کارکردی خودش را نیز ارائه می دهد. این نوع نگاه که دو موضوع را در عرض هم ببینده به فکری بر میگردد که در دوره معاصر شیوع پیدا کرده و امروز ما هم به آن مبتلا شده ایم. در تفکر امروزی چیزی که معتبر است جهانی است که در آن به سر می بریم یعنی جهان ماده و آن بخشی از وجود انسان که معتبر است پخش حیات دنیوی انسانی است و چون حیثیت دنیوی انسان معتبر شناخته شده هر آن چیزی که با آن مرتبط باشد نیز اعتبار خواهد یافت.


بررسی فلسفه زیبایی شناسی

زیبایی را نمی توانیم تعریف کنیم، به ناچار بایستی سخن آناتول فرانس را بپذیریم که «ما هرگز به درستی نخواهیم دانست که چرا یک شی زیباست»1اما این مطلب مانع نگردیه که صاحبنظران و هنرمندان به تعریف زیبایی نپردازند اگر از معنای لغوی آن شروع کنیم « زیبا، از زیب (فاعلی وصفت مشبه) زیبنده، به معنی نیکو و خوب است که نقیص زشت و بد باشد جمیل و صاحب جمال و خوشنما
دسته بندی هنر و گرافیک
فرمت فایل doc
حجم فایل 26 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 40
بررسی فلسفه زیبایی شناسی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

زیبایی

زیبایی را نمی توانیم تعریف کنیم، به ناچار بایستی سخن آناتول فرانس را بپذیریم که: «ما هرگز به درستی نخواهیم دانست که چرا یک شی زیباست»[1]اما این مطلب مانع نگردیه که صاحبنظران و هنرمندان به تعریف زیبایی نپردازند. اگر از معنای لغوی آن شروع کنیم: « زیبا، از زیب+ (فاعلی وصفت مشبه)= زیبنده، به معنی نیکو و خوب است که نقیص زشت و بد باشد. جمیل و صاحب جمال و خوشنما و آراسته و شایسته (ناظم الطباء) هر چیز خوب و با ملاحت بود و نیکو و آراسته باشد (شرفنامه منیری) نیکو، جمیل، قشنگ، خوشگل، مقابل زشت، بد گل ( از فرهنگ فارسی) جمیل، حسن ، خوب مقابل زشت، نیکو و سیم، خوبروی، قشنگ، خوشگل، درخور، لایق، سزاوار، برازندده، برازا، زیبنده و ازدر»[2] می باشد.

در فرهنگ بشری ابتدا در یونان باستان به تعریف زیبایی پرداخته شده، البته آنها دربارة زیبای محض و خود زیبایی کمتر سخن گفته اند، بلکه بیشتر در مورد زیبایی هنری اظهار نظر کرده اند. در یونان باستان دو نوع زیبایی را تحلیل کرده اند، یکی زیبایی هنری و دیگری زیبایی معنوی و اخلاقی که همان خیر اخلاقی را در بر می گرفته است. لذا در مجموع می توان گفت، اندیشمندان یونانی از سقراط و افلاطون و ارسطو، زیبایی را با خبر مساوی دانسته اند.سقراط این خبر را در سود بخشی جستجو می کرده، افلاطون زیبایی اصیل را درعالم مثل و حقایق معقول پیدا نموده، و ارسطو دربارة زیبایی بیشتر بر عناصر هماهنگ، نظم و اندازة مناسب تاکید داشته است.

بزرگترین نظریه پرداز در شناخت و معرفی زیبایی شناسی، افلاطون ( 429 - 347 ق م) است. تقسیم زیبایی به محسوس و معقول از او آغاز می شود و از این نظرمکتب جمال نخستین گام های فکری خود را به او مدیون است. زیرا به زیبایی جسمانی اهمیت داده و آنرا مرتبه ابتدایی زیبایی دانسته که وسیلة ارتقا به زیبایی معقول و مثالی می شود. یکی از نظریه پردازان می گوید:« می توان افلاطون را از بعضی جنبه ها پایه گذار زیبایی شناسی فلسفی دانست، زیرا او مفاهیمی را گسترش داد که، اساس تأملات بعدی در زیبایی شناسی قرار گرفت»[3]

نزدیکترین اندیشه ای که در تاریخ گذشته بشر سراغ داریم و بسیار به مکتب جمال نزدیک است، عقاید افلاطون دربارة زیبایی است « افلاطون می گوید که روح آدمی در عالم مجردات و قبل از آنکه به جهان خاکی هبوط کند، حسن مطلق و حقیقت زیبایی را بی پرده دیده است و چون در این عالم به زیبایی صوری باز می خورد، زیبایی مطلق را به یاد می آورد. فریفتة جمال می شود و چون مرغ در دام افتاده، می خواهد که آزاد شود و به سوی معشوق پرواز کند. این عشق همان شوق دیدار حق است، اما عشق مجازی چون زیبایی جسمانی ناپایدار است و تنها موجب بقای نوع است، و حال آنکه عشق حقیقی مایة ادراک اشراقی و دریافتن زندگی جاوید است و چون انسان به حق واصل شود و به مشاهدة جمال نایل آید و اتحاد عاقل و معقول [4] برایش حاصل شود به کمال دانش می رسد، چنین عشق سودایی است که بر حکیمان عارض می گردد.»[5] همین مطلب نه تنها نخستین قدم در زیبایی شناسی فلسفی محسوب می گردد، بلکه گامی اساسی در نزدیکی به مکتب جمال است.

تعریف های زیبایی را می توان به دو دسته تقسیم نمود: دسته ای در تعریف زیبایی به شعری زیبا و یا جملاتی دل انگیز و خیال آفرین و گاهی آرمانی یا تجربی اکتفا کرده اند. اما دستة دوم بر مبنای فلسفه ای خاص به تعریفی منطقی از زیبایی پرداخته اند. نمونه های هر دو دسته فراوان است. از دستة نخست می توان به «بوالو» اشاره کرد که گفت: هیچ زیبا نیست مگر حقیقت یادکارت که عقیده داشت: زیبا آنستکه به چشک مطبوع آید. در کشور ما نیز می توان به تعریف علینقی وزیری اشاره کرد که می نویسد: « زیبایی، هم آهنگی و شورانگیزی است، یعنی اتحاد و جوشش هم آهنگی با شور انگیزی، زیبایی ، کاملتر است، به نسبت اینکه حواس، عقل و دل متفقاً خوشنود شوند، و میان لذایذ مختلف آن جوشش محرم تری بوجود آورد.»[6]شو پنهاور ( متولد 1788 م) می گوید « تنها زیبایی است که در ما اثر می کند»[7] اما نحوه دیگری از تعریف تحلیلی اینست که « زیبایی عبارت است از جور آمدن و هم آهنگی اعضای متشکله هر کیفیت یا هر شی یا هر جسم، با داشتن سازش با پیرامون و ایجاد تأثیر جاذب و ستایش آور در انسان، در حالی که یا نیروی موهبت و شهود ادبی آن را دریابدذ، یا لطافت ذوق آن را درک کند، یا باریکی فکر و عمق اندیشه و خلاصه عقل، صحت تناسبات و هم آهنگی وم شایستگی هدف را در شیء زیبا تشخیص دهد، یا وسعت تصور، و یا عادت، و یا غریزه جنسی، و یا عوامل ششگانة فوق، با هم آن را به زیبایی بشناسد»[8] افرادی هنر و و زیبایی را مساوی دانسته اند، هربرت رید با انتقاد می گوید: « هر آنچه زیباست هنر است، یا هنر کلا زیباست و هر آنچه زیبا نیست، و زشتی نفی هنر است. این یکی دانستن هنر و زیبایی اساس همة مشکلات ما را درک هنر تشکیل می دهد»[9] نمونه ای از این دسته تعریف ها که با مکتب جمال نیز هماهنگی داشته باشد، نقل می شود:« جاناتان ادوار دز (1703 –1758 م) همانند کلریج که تمایزی در قوة تخیل قائل بود، میان صورتهای اصلی و فرعی زیبایی فرق می گذارد. او « زیبایی اصلی» را چنین تعریف می کند: « خرسندی صمیمانة وجود نسبت به موجود» که در الهیات، صفت خدای جمیل شناخته می شود. نه ساکن است نه مادی، بلکه زیبایی بخش است. تعالی و قیومیت خداوند، قدرت دوست داشتن اوست که به صورت زیبایی، دریافت می شود، حلول او، نیز عبارت از حضور بدون واسطة او در هر چیزی است که دارای هستی است. و زیبایی فرعی» یعنی تمامی صورتهای هماهنگی که در طبیعت کشف شده و در اجتماع مورد نوازش قرار گرفته و توسط « حساسیت طبیعت» که عامل ارتباطی آن عاطفه است. تمیز داده می شود»[10]

«توماس هابس می نویسد: «‌زیبایی هنری متضمن خیری آینده نگر است ( مبادی فلسفه) شفتسبری عقیده دارد: هر چیز زیبا حقیقت دار است ( نامه درباره ی شور و شوق) مونتسکیو در نامه های ایرانی،‌ زیبایی را با مناسبتی که فایده ی بی واسطه و با واسطه دارد، توضیح می دهد. وقتی انسان از مشاهده ی یک شی لذت بی واسطه می برد، در او احساس خوبی پدید می آید، هر گاه نگرش یک موضوع فایده ی با واسطه به همراه داشته باشد، آن احساس زیبا شناختی است. هر در می گوید: هر آنچه زیباست مبتنی بر حقیقت است ( نامه هایی در پیشرفت انسانی) گوته معتقد است: زیبایی تجلی قانون های پوشیده طبیعت است.»[11]

این دسته از تعریف های زیبایی، بیشتر بیان کنندة احساسات، دریافت ها و تجربه های گوینده از زیبایی می باشد، و اگر تعریفی جامع از زیبایی ارائه نمی دهند، اما تا حدودی که توانسته اند به مطلب نزدیک شده اند و جنبه های جالبی از آن را نمایان کرده اند که در تاریخ اندیشه بشر سودمند،‌ ماندگار و کار آمد است. در پایان این بحث دربارة دسته اول از تعریف های زیبایی، بهتر است یک نمونه دیگر را از صاحبنظری ایرانی نقل کنیم که می گوید: « گوئی زیبایی تابشی غیر مادی است که بر صور خاکی پر تو افکن شده و چون نور مرموزی شور و هیجان و زندگی بخشی دارد. زیبایی ساختمان ذره ای ندارد و یکی از قشرهای کیفی هستی را تشکیل می دهد. صفت خیره کنندة دیگر زیبایی که از می توان به خاصیت شکل انگیزی با شک پذیری تعبیر کرد، این است که معشوق زیبا هزاران هزار شکل بخود می گیرد و از هر دریچه و روزن با ناز و خرام و جلوه ای نو دلربائی می کند و در هر کوچه و بر زن با نامی دیگر دامی دیگر می نهد. زیبا، خیر و حقیقت هر سه وجوه مختلف یک گوهرند.»[12]

دسته دوم از تعریف هایی که درباره زیبایی موجود است،‌ تعریف های برخاسته از فلسفه ای خاص و دیدگاهی علمی و معرفت شناسانه است، که از جایگاهی ویژه بیان گردیده و آن جایگاه باعث گردیده هستی را و از جمله زیبایی را به گونه ای خاص تحلیل نمایند. چنانکه در مطالعة تاریخ فلسفه مشاهده می شود که مکتب های فلسفی و فلاسفة بزرگ را به دسته های جداگانه ای تقسیم کرده اند. بطور مثال شاید شاخه هایی اصلی آنرا، پندار گرایی( ایدئالیسم) در مقابل ماده گرایی ( ماتریالیسم) دانست. و یا عقل گرای ( رایسونالیسم) در مقابل حس گرایی یا تجربه گرایی ( آمپریسیم) را نام برد. این دیدگاههای زیر بنایی در فلسفه،‌ باعث گردیده که از اساس و پایه بین مکتب های فلسفی اختلاف عقیده پیدا شود، از جمله دربارة شناخت و معرفی زیبایی.

از اینجاست که مهمترین اختلاف در تعریف زیبایی پیدا شده است، زیرا اغلب پندار گرایان زیبایی را امری ذهنی و پنداری می دانند، در حالی که ماده گرایان آنرا امری خارجی و عینی تحلیل می کنند. و چون از اساس نگاه آنها به هستی متفاوت بوده نتیجه گیری های آنها نیز تحت تأثیر همان دیدگاه تغییر کرده است. ایمانوئل کانت ( 1724 – 1804 م) به عنوان یک پندارگرا ( ایدئالیست)، زیبایی را ذهنی می داند و برای زیبایی مستقل از تصور ما هیچ نقشی و وجودی قائل نیست، یعنی زیبایی را نتیجة تصور ما و صفتی متعلق به ذهن و فکر و تصور ما می داند. در حالی که انگلس به عنوان یک ماده گرا ( ماتریالیست)زیبایی را به عنوان جرئی عینی و ذاتی در طبیعت و جزئی ازعمل اجتماعی در انسان ارزیابی می کند. عقل گرایان، به زیبایی عقل اعتقاد دارند و بر آن تکیه می کنند، در حالی که حس گرایان زیبایی حسی را احساس قرار می دهند. در نتیجه این اختلاف در ریشة این اختلاف در ریشه های تفکر فلسفی به تعریف های متفاوتی از زیبایی هم رسیده اند. البته عده ای نیز پیدا شده اند که عقاید هر دو ظرف را به تنهایی کافی و جامع ندانسته و کوشش کرده اند موضعی میانه اتخاذ کنند مانند شیللر که زیبایی را دو سویه می دانست. اما اغلب این افراد نیز با توجه به مبانی فلسفی خود و تطبیق این نظر با پایه های فکری خویش دچار مشکل شده اند، مگر بر اساس یک فلسفة استوار مانند حافظ شیرازی (فت 792 م) به عنوان یکی از نمایندگان مکتب جمال، که به این دسته تعلق دارد و زیبایی را دو سویه تحلیل می کند و می گوید:

حسد چه میبری ای سست نظم بر حافظ قبول خاطر و لطف سخن خدا دادست[13]

در اینجا درک زیبایی را به دو عنصر وابسته دانسته است: 1- قبول خاطر (ذهنی) 2- لطف سخن ( عینی) یعنی قبول خاطر حالت یا استعداد حقیقی می باشد که در مخاطب باید وجود داشته باشد تا به درک زیبایی نایل آید. این قدرت مربوط به جهان خارج و عینی نیست. اما لطف سخن وابسته به گوینده و چگونگی زیبایی عینی و خارجی آنست. پس از گفتة حافظ به این نتیجه می رسیم که زیبایی دو طرف دارد: یکی جنبة ذهنی که در فاعل شناساس است و اگر درک زیبا پسند نباشد، زیبایی عینی و خارجی هم پیدا و درک نمی شود. دوم جنبة عینی و خارجی که مربوط به اثر و شی زیباست که اگر در خارج از ذهن موضوعی زیبا وجود نداشته باشد. آن وقت آن عنصر ذهنی هم چیزی در اختیار ندارد تا به نام زیبایی آنرا درک کند.

برای درک بهتر این تفاوت، کافی است به مقایسة استدلال یک نفر پندار گرا( ایدئالیست) با یک ماده گرا( ماتریالیست) دربارة زیبایی دقت فرمائید فرید ریش هگل( 1770 – 1831 م) یک پندار گرا ( ایدئالیست) است دربارة زیبایی هنری نظری جالب می دهد، البته او زیبایی طبیعی را نیز نفی نمی کند. « هگل استدلال می کند که زیبایی هنری زادة روح ذهنی ( سوبژکتیو) است و به همین دلیل نیز از زیبایی طبیعی برتر است. از نظر هگل زیبایی طبیعی زادة روح عینی ( ابژکتیو) است و در مقام مقایسه دانسته می شود ( فلسفه)، و گاه در پیکر شهودی که هنگام به میان آمدنش از مفاهیم نیز سود می جوید (دین) و گاه از راه شهودی که زاده ادراک حسی است( هنر) ضرورت مفهوم زیبایی- که هنرمند یکی از سازندگان آن است- جز این نیست که ابژه ی آن موردی محسوس باشد. هنر همچون زیبایی به مفاهیم کاری ندارد، بل ادراکش اساساً شهودی است و فلسفة، هنر و دین سه لحظه از جلوه های مطلق هستند. هنر یکی کنندة طبیعت و ذهن است. در دانشنامة علوم فلسفی می خوانیم که موضوع خاص زیبایی شناسی فقط زیبایی هنری است. و زیبایی شکل ظهور ایده است. مطلق در زندگی ما، در حجاب چیزهای محسوس پنهان است. در این حضور پنهان، زیبایی است. زیبایی به این اعتبار «جلوة حسی ایده » است چیزی که هگل به آن «ایده آل» می گفت، ایده گاه در پیکر امور حقیقی جلوه می کند، گاه در پیکر زیبایی فهم مورد نخست کار فلسفه است، اما فهم مورد دوم فقط در هنر ممکن است»[14] پندار گرای دیگر فیخته ( 1761 – 1814 م) می گوید: « زشتی و زیبائی شی وابسته به دیدگان بیننده است از اینرو زیبائی در جهان وجود ندارد بلکه در روح زیبا جا دارد»[15]

اکنون به گفته های یک ماده گرا (ماتریالیست) دربارة زیبایی توجه فرمائید،« زیبائی شناسی پندارگرا( ایدئالیستی ) همیشه به نحوی از انحاء بر استقلال مطلق زیبایی و بیگانگی کامل آن با دنیای خارج پا فشاری کرده و کوشیده است. « خود پیدایی» آن در انسان را ثابت کند، به عبارت دیگر، زیبایی را صرفاً تجلی جوهر روحانی انسان می داند. در حالی که (از دیدگاه ماده گرایی) تمایل او به طبیعت وابسته است. ما حس زیبایی خود را مدیون کار اجتماعی هستیم.»[16] یا اینکه « زیبایی، در تنوع استثنایی و بیکرانگی تجلیاتش،‌همیشه عینی است. بدین لحاظ، هیچ کس، در هیچ جایی، بدیدن و درک زیبایی، به معنی کلی ، توفیق نیافته است، بلکه فقط تجلی عینی مجرد و تفکیک شده ای از شی زیبا را دیده است.»[17]

کسانی که دارای نظریة ذهنی هستند، عقیده دارند که زیبایی در عالم خارج وجود ندارد بلکه کیفیتی ذهنی است که ذهن انسان در برابر محسوسات در خود بوجود می آورد. بنه دتوکروچه ( 1866 – 1952 م) در کلیات زیبا شناسی[18] می نویسد: زیبایی یک فعالیت روحی صاحب حس است نه صفت شیء محسوس، پس هنگامیکه بیننده ای در مقابل یک منظر ه بدیع یا اثری هنری شگفت انگیزی خود را سرگشته و شیفته می بیند. باید همانگونه که از اثر و صاحب اثر تحسینی در خور توجه می کند، خود را نیز بستاید و از اینکه توانسته است در خود این فعالیت روحی را به وجود آورد و یا تقویت نماید که قدرت درک و تصور آمیخته با التذاذ روانی را به او بخشیده، سپاسگذار باشد. پس در این نظریه فاعل شناسایی اصل واقع شده است. پس چه با کسی چیزی را زیبا و دیگری زشت بداند. اما نظریه عینی زیبایی را صفت موجودات خارجی دانسته و اصالت را به موارد زیبایی در جهان خارج می دهد، حالا چه کسی پیدا شود آنرا درک کند یا پیدا نشود. در زیبایی آن شی تأثیری ندارد.

بهر حال این دو نظر افراط و تفریط کرده اند، و بزرگان مکتب جمال، که نمونه آن را در نظر حافظ شیرازی دیدیم، زیبایی را وابسته به هر دو عنصر دانسته و نقش عوامل عینی و ذهنی را نادیده نگرفته و هر دو مطلب را در جایگاه خود درک نموده و اصالت هر دو را در محدودة خودشان به رسمیت شناخته اند.

دستگاههای فلسفی دیگر نیز دربارة زیبایی دیدگاههای خاصی دارند که برخی از آنها به مطلب زیبایی و زیبایی شناسی پرداخته اند و برخی از مکتب های فلسفی هنوز به تشریح آن نپرداخته ان، زیرا تاریخ فلسفه نشان می دهد که دستگاههای فلسفی ممکن است مدتها فراموش شوند و یا قرنها درباره آنها سکوت شود و در مقابل برخی دستگاههای فلسفی دیگر به علل اجتماعی یا سیاسی و غیره چنان مورد توجه قرار گیرند که قرنها تاریخ بشر را تحت تاثیر قرار داده و همة جنبه های فلسفی آنها بطور کامل نقد و بررسی شود.

از جملة مکتب های فلسفی که دیدگاه زیباشناسی آن نیز بیان گردیده مکتبلذت گرایی (هدونیم) می باشد. این نظریه که اصالت لذت گفته می شود، در تحلیل زیبایی به لذت بخشی اهمیت می دهد، بزرگان آن معتقدند که هر چه لذت بخش باشد زیبا نیز خواهد بود. از همین طریق زیباشناسی را بر اساس اصالت لذت بررسی می کنند. این نظریه از یونان باستان بطور رسمی آغاز گردیده و در قرن هجدهم در اروپا مورد توجه قرار گرفته است. درنیمه دوم قرن نوزدهم نیز باز رونق گرفته و امروز نیز این مکتب طرفدارانیی دارد. آنها هنر را به عنوان یکی از جلوه های اصلی زیبایی زائیده لذت بخشی آن می دانند. اپیکور که در سال 342 ق . م متولد شده مهمترین متفکر اصالت لذت در یونان باستان است، قبل از او کورنائیان لذت را غایب زندگی دانسته و مانند اپیکور معتقد بودند که « هر موجودی در جستجوی لذت است و نیکبختی در لذت است.»[19] این مکتب بیشتر از جنبة اخلاقی و روانشناسی مورد توجه قرار گرفته است. در زیباشناسی تامس هابز انگلیسی ( 1588 –1679 م) را نیز طرفدار این نظریه می دانند، چنانکه استندال و سانتایانا را نیز از آن جمله شمرده اند. ویل دورانت می نویسد: « به قول سانتایاتا زیبایی لذتی است که وجود خارجی یافته است. و استندال بی آنکه خود بداند از هابز پیروی کرده و می گوید: زیبایی وعده لذت است.»[20]

نظریة دیگری که دربارة زیبایی و زیبایی شناسی ابراز شده، نظریه ایست که زیبایی را دارای منشأ حیاتی یا زیستی می داند. فریدریش ویلهلم نیچه ( 1844-1900 م) از بزرگان این عقیده است « نیچه زشت و زیبا را امری بیولوژیکی می داند، هر چیز زیان بخش به حال نوع زشت می نماید. شکررانه برای شیرینیش می خوریم بلکه شیرینی آن در مذاق ما از آن روست که یکی از منابع مهم انرژی ماست. هر شی مفید پس از مدتی لذیذ می گردد. مردم آسیای شرقی ماهی گندیده را دوست دارند زیرا تنها غذای ازت داری است که می توانند به دست بیاورند. زشتی مایة کاهش نشاط و سوء هضم و ناراحتی اعصاب است. شیء زشت ممکن است تهوع آور باشد یا دندان را کند کند یا شاعران را به انقلاب وا دارد.»[21]

این نظریه زیستی (بیولوژیکی ) از طرف مارکسیست ها نیز مورد حمایت قرار گرفته است. نمونة دیگر از معتقدان به این ظریه چارلز داروین ( 1809 –1882 م) می باشد که در پنجاه سالگی کتاب منشأ انواع را منتشر ساخت و منشأ تحولی بزرگ گردید. او عقیده دارد، « هنگامی که طاووس نر، پرهای رنگارنگ خود را با حالتی غرود آمیز می گستراند و با خشم و افر به رقبای خود می نگرد، یا زمانی که بلبلی بر علیه رقیبان خود آنقدر به آواز خواندن مشغول می شود که خسته و کوفته نقش زمین می گردد، نمی توان منکر شد که اعمال آنها جلب نظر ماده ها را نکند. بعضی از کبک های نر، حرکاتی مخصوص می کنند که خود رقص است و بدان وسیله نظر ماده های خود ر ا، که به حالت اجتماع شاهد آن حرکات عجیب اند، جلب می کنند. نرهای مرغ ماده را به خود متوجه می سازند. چنانکه دیده می شود جانوران نیز زیبایی و رنگ و آهنگ موسیقی را احساس می کنند»[22]در این دیدگاه احساس زیبایی در ماهیت زیستی موجودات زنده ریشه دارد، لذا داروین زیبایی را به انسان منحصر نمی کند و در کتاب مهم خود بیان می دارد که زیبایی طبیعت از دورانهای کهن، برای ارضای احساسات انسان آفریده نشده و زیبائیها قبل از پیدایش انسان به ظهور رسیده اند. داروین هم با ارائه انتخاب طبیعی و بقای اصلح و مطالعات زیستی ( بیولوژیکی) قصد دارد زیبایی و زیبایی شناسی را در این مراحل تکاملی جای دهد.

نظریة دیگر را بایستی عشق گرایی بنامیم، زیرا این دسته عشق را منشأ زیبایی می دانند و اعتقاد دارند که در اثر شدت علاقه ای که به چیزی یا کسی پیدا می کنیم، آنرا زیبا می دانیم. یعنی این خواست درونی و عشق و علاقة ماست که زیبایی را می آفریند. در این باره می خوانیم: « هر دون کیشوتی محبوب خود، دولثینثا، را زیباترین زن می داند و وابستگی زیبایی را به عشق از اینجا می توان شناخت. که مظاهر زیبایی، در نوع انسانی، همان اندامهایی است در تن او که اعضای ثانویه جنسی به شمار می آیند و به هنگام بلوغ بر اثر فعالیت هورمونهای جنسی شکل می گیرند»[23] این نظریه از یک سو به عقاید فروید نزدیک می شود و از طرفی به پندار گرایان ( ایدئالیست ها) نیز شباهت دارد. این نظر عکس عقیدة مکتب جمال را دارد. زیرا در مکتب جمال این زیبایی است که عشق را بوجود می آورد. ویل دورانت در همین کتاب خود را طرفدار نظریة عشق گرایی دانسته و اعتقاد دارد که عشق باعث پیدایش زیبایی می شود.


تحول تمدن های مختلف و انگیزه فراز و نشیب آنها

هنر قدیم است به قدمت بشریت تاریخ هنر ملت ها نموداری از استعداد ها و تواناییها و اندیشه ها و پشتکار و پایداری و استقامت آنها می باشد آثار مکشوف از طبقات مختلف زمین گویای تمدنهای گوناگون و اوضاع جغرافیایی و تأثیرات مذهب و سیاست و اقتصاد و سیستم حکومت اجتماعی و وضع زندگی ویژة ملت هاست
دسته بندی باستان شناسی
فرمت فایل doc
حجم فایل 65 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 54
تحول تمدن های مختلف و انگیزه فراز و نشیب آنها

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه

هنر قدیم است به قدمت بشریت- تاریخ هنر ملت ها نموداری از استعداد ها و تواناییها و اندیشه ها و پشتکار و پایداری و استقامت آنها می باشد... آثار مکشوف از طبقات مختلف زمین گویای تمدنهای گوناگون و اوضاع جغرافیایی و تأثیرات مذهب و سیاست و اقتصاد و سیستم حکومت اجتماعی و وضع زندگی ویژة ملت هاست.

کتاب حاضر که از ماقبل تاریخ آغاز شده و مطالب آن به وجهی فشرده به اوایل قرون وسطی پایان می پذیرد همانند سینمایی هنرهای مصور ملتهای: آشور، کلده، سومر، ایران، یونان، روم، هند و چین را از برابر نظر شما می گذراند و از تحول تمدنها و انگیزة نشیب و فراز آنها تا آنجا که بر ما مکشوف و معلوم گشته است خواننده را آگاه می سازد.

این کتاب به نیت تدریس در رشته باستان شناسی دانشکده ادبیات تهران ( که از سال گذشته به برنامة دروس این رشته افزوده گشته است) فراهم آمده است...

باستان شناسی مخصوصاً در کشورهایی مانند ایران که تمدنی بزرگ و باستانی دارند رشتة بسیار مهم و سودمندی است، زیرا صرف نظر از کشف آثار نبوغ نیاکان و دریافت راز مقاومت ها که درنشیب و فرازهای زندگی و تماس با ملل مختلف به مرحلة بروز و ظهور رسیده است ( و موجب غرور ملی و تقویت نیروی روانی و سرافرازی باطنی نسل حاضر و آینده است)، از نظر حسن جریان زندگی و تماس با ملل مختلف گیتی و جلب سیاحان و رونق بازار اقتصاد کشور نیز اهمیت بسزایی دارد.... هر چه بیشتر بدین رشته توجه شود، بیشتر فرزندان این آب و خاک و اجد صلاحیت علمی برای کاوش و کشف می گردند و کشور را از متخصصان خارجی که هرگز این علاقه و بی غرضی و اطلاع از آداب و رسوم محلی را ندارند بی نیاز می سازند. به سبب محدود بودن صفحات کتاب ارائه پاره ای تصاویر که شرح آنها در مت آمده است، میسر نشد و از هر سبک و یا موضوعی فقط یک یا دو نمونه ارائه گشته است امیدوارم با « پرژکسیون» و تصاویر رنگین که در دست تهیه است ( توأم با توضیح) رفع این نقصیه بشود.

دیباچة آموزنده ای از بانو« هلن گاردنر» آمریکایی دربارة رسم و رنگ و فرم و تکنیک و ساخت هنرها جهت مزید دانش، دانشجویان به وسیلة دوست و همکار عزیزم « بانو دکتر سمیمن دانشور» ترجمه شده است که موجب تشکر است... مطالب این دیباچه در زمینه هنرهای عینی است و در امر ذهنی یا فلسفة هنر، و اینکه: هنر چیست؟ وارد بحث نشده است فقط با یک جمله که: « هنر چیست، نمی دانیم: واقعیتی است که در دست ماست» از بسط مقال و تشریح مطلب و روشن شدن موضوع می گذرد... البته بحث بسیار پیچیده و بغرنجی است که قرون متمادی روی آن اندیشه شده و هر فیلسوفی آنچه به عنوان نظریه اعلام کرده است یکی از وجوه این واقعیت است....در دو کتاب زیبا شناسی که اینجانب تألیف کرده ام به عناوین مختلف از آن گفتگو شده است و چون تصور می کنم نپرداختن به این موضوع، جای خالی و ابهامی در کتاب حاضر باقی می گذارد، کوشش می کنم در همین مقام عصارة آراء و اندیشه های برخی از زیبا شناسان را که تاکنون تدوین شده است تذکار نمایم: برونتیر می گوید: « هنر چیزی و زیبایی چیز دیگری است»

گاستالا معتقد است: « هنر ساختة دست بشر است»

زیبا شناسی می گوید: « بشر پیش از آنکه دانشمند باشد هنرمند بوده است، زیرا حکومت خیال مقدم بر حکومت عقل و تجربه است»

زیباشناسی می گوید:« ساختة هنری محصول دانایی به وسیلة توانایی است»

زیباشناسی می گوید:« هنر لذت و شوری است که عینیت و موضوعیت یافته است»

زیبا شناسی می گوید:« هنر فقط نمایش، یا تجسم نیست، بلکه گزارش و ترجمه ای از روح هنرمند است».

زیبا شناسی می گوید:« هنرمند حقیقت نمی گردد، بلکه آن را خلق می کند».

زیباشناسی می گوید:« هنر مضراب یا زخمه طبیعت و زندگی است که بر تارهای عواطف و احساسات هنرمند نواخته می شود... از این رو همان طور که طبیعت رنگارنگ، و زندگی گوناگون است، عواطف هنرمند و تأثیر هنر او در بیننده در اعصار و طبقات و زمانها و مکانهای مختلف نیز گوناگون می باشد».

زیباشناسی می گوید: هنر زاییدة احوالیست که مستقل از تجسس برای حقیقت و اخلاق و سود و یا تحریک غرایز حیوانی است.

تن می گوید: « در زندگی جاری، اخلاق پادشاه است، ولی در قلمرو دانش و هنر، اخلاق را راهی نیست».

نیچه می گوید:« تشبیه همواره لذت بخش است، ما نیز از هنر لذت می بریم، زیرار هنر یک نوع تشبیهی از جهان است».

نیچه می گوید: هنر عبارت از فعالیت بشر به وسیلة اعلام و ابراز آرزوها برای یک زندگی عالی تر است.

نیچه می گوید: هنر گل زندگی است – و هنر مند دوست واقعی بشر است که این گل خوشبو را بدو هدیه می کند.

نیچه می گوید: تعریف هنر خیلی بغرنج تر از آنست که در یک جمله بگنجد شاید یک تعریف محکم آن اینست که:

« هنر بیان بلیغ ارزشهای (والور) تمام چیزهایی است که مربوط به زندگی است ( منظور از ارزش یا والور جالب و جالبتر بودن است) و اجتماعی بودن هنر از همین رو است که ارزشهای اجتماع را بیان می کند»

نیچه می گوید: « در تحلیل هنر همواره چهار هدف عمده مورد نظر است:

1- فعالیت خلاقة هنرمند

2- ساختة هنری

3- اقبال جامعه

4- ارتباط هنر با نظم جامعه»

گوته می گوید : « هر هنر، می یابد مانند هر زندگی و هر کار، از پیشه که لازمه اش تقلی داست آغاز گردد».

شیللر می گوید: هنر مایة زندگی کردن نیست، بلکه وسیلة بازی بی شائبه است« با زیبا، جز بازی نباید کرد».

شیلرر می گوید:« هنر دعوتی است بسوی سعادت»

خوشبختانه کتابخانه ای در دسترسم نیست والا تعداد این مثالها افزونتر می شد وا حتمالاً موجب کسالت خواننده می گشت... از آنچه تذکار شد چنین نتیجه گرفته میشود که در ابتدای امر، هنر معنای ساخت را داشته است و به تدریج هر چه ذوق آدمی لطیف تر گشته تجسس زیبایی با امر هنر بیشتر توأم شده است تا سرانجام زیبا و هنر تلفیق گشته اند که به عنوان « سودای عرفانی و علو روحانی» تعبیر شده اند.

دوران این تحول، بس دارز است و در پی آن تحول فلسفه ها می آید... برای زیبا شناس و فیلسوف، هر زمان واجد بازیهای فکری بی پایانی است که به جای دور تسلسل می توان آنها را « مارپیچ یا منحنی های بی پایانی است تفکرات هنری» نام نهاد، زیرا هرگز مانند دایره بسته نمی شود وم پیوسته در تعالی است. مشکلات چونی و چرایی هنر، مانند خود هنر هر روز بغرنج تر می گردد شیوه ها یا مکتب ها یکدیگر را طرد می کنند- قواعد و اصول کهنه و فرتوت از میان می روند- مبتکر هر هنری دوستاران نوی و بوجود می آورد- کلمات کهنه می شوند، تغییر می کنند- ذوقیات تازه ای به ظهور می رسند- حیرت ندارد، مانند همه چیز زندگی است، انقلاب و سرعت عجیبی در کار است- صد هنرمند نابعه در فرانسه می شمارند که سن آنان از حدود سی سال تجاوز نمی کند! دوستاران هنر آنان فراوانند و فریادهای تحسینشان بلند است....

زیباشناس و فیلسوف، تا می رود یکی را با دیگری قیاس کند اصل موضوع منتفی می شود....سال گذشته را در فرانسه گذراندم و دوستان هنری جدیدی یافتم، بحث و فحص و مطالعه کردم، سرانجام متوجه شدم: یا احساس تازه ای در جامعة جوان امروز پیدا شده که من فاقد آن هستم، یا واقعاً این جامعه دچار تب سوزانی گشته است که هذیان می گوید... می باید صبر کرد بحران بگذرد تا ببینیم چه باقی می ماند.

برخی از خصیصه ها یا کاراکترهای هنرمند و دوستار مشترک هستند و پاره ای مقایر یکدیگرند چنان که یک کار هنری برای سازنده اش امری است تحلیلی و برای بیننده امری است ترکیبی- فلسفة جدید، آنچه مشترک میان هنرمند و دوستار هنر است به پنج قسمت تشخیص کرده است:

1- عمل افتراق: یعنی موردی که وادار می کند ما امری از امور زندگانی را نادیده گرفته به فراموشی بسپاریم.

2- عمل تصفیه شهوات: شهواتی که محل و امکان اجرا در زندگانی ندارند و به وسیلة هنر اطفاء می شوند.

3- فعالیت تکنیکی: که بیشتر مربوط به سازنده است و دوستار هنر بندرت از آن اطلاع دارد.

4- عمل تکامل: که از طریق اجرای آرمانها و آمال زندگی گام نهادن است.

5- عمل افزوده: به لذتهای واقعی زندگی افزون است، خاصه برای آنان که کم دارند، یعنی لذت هایی جدید ایجاد کردن که به رایگان به دست آمده و تعلق به خود هنرمند است و از او سلب نمی گردد.

در این پنج اصل، دوستار هنر با هنرمند شریک است( ولی به وجهی مبهم و اندکی سطحی ) یعنی با این تفاوت که هنرمند قادر است خلق کند اما دوستار هنر قارد نیست.

همچنین برای هنرمند خلاق نیازهایی روانی قائل شده اند:

1- نیاز به بقای اثر یا دوام روح آثار

2- احتیاج به لذت، و فرار از ناملایمات و کسالتها

3- نیاز به خلق آثاری جهت ارضای حس خود پسندی و منیت و تفاخر و نشان دادن قدرت و توانایی.

4- احتیاج به عالم خلود، یعنی گریختن به جهانی آزاد و ایده آلی که ماوراء گرفتاری های اجباری زندگی است.

5- لذت مسبب بودن: این لذت در تمام افراد چه کوچک و چه بزرگ و حتی در حیوانات مشاهده می شود و صرف نظر از هنر، در تمام امور زندگی یک صفت بارزی است .... بقول، لسینگ: بشر، در هر تحریک شدید، قوای خود را بیش از آنچه که هست تصور می کند شعف قدرت،‌و لذت فتح ( که مسبب جنگهاست) از همین رو است.

ملاحظه می فرمایید که ما نیز سرانجام به نتیجه نهایی یا مثبتی نرسیدیم....منتهی، کاری که شد شاید این باشد که اندکی ذهن شما را روشن کرده و موجبات تفکر بیشتری را در این امور فراهم ساخته باشد. در خاتمه باید بگوییم که ممکن است در تحلیل اوضاع تاریخی و جغرافیایی و مذهبی و فلسفی کشورهایی که ذکر هنرشان در این کتاب آمده است و همچنین در کوششی که جهت نشان دادن تأثیرات مذهب و سیاست و اقتصاد هر کشوری در هنرهای آنان مبذول داشته ام چنانکه باید توفیق نیافته باشم و حتی خطاها و لغزشهایی نیز مشاهده شود ولی چون برای اولین بار چنین کتابی به زبان فارسی انتشار می یابد امید دارم همکاران گرامی و صاحبنظران و منتقدان بر اینجانب منت نهند و از نادرستی ها مرا آگاه فرمایند تا در چاپ آینده و یا در جلد دوم تصحیح گردد.

دیباچه

فرم های هنر

دیباچة حاضر از کتاب « هنر در طول قرون The art through the ages تألیف: خانم هلن گاردنر Helen Gardner نویسندة نامدار آمریکایی ترجمه شده است.

جوهر هنر: هنر چیست؟ نمی دانم..... جوهر اصلی این پدیدة اسرار آمیز و وصف ناپذیر ما را حیران می سازد. اما در عین حال بطور قطع و یقین می دانیم که از قدیمترین زمانها تاکنون افراد بشر تجارب فردی و خصوصی خود را به صور مجسمی منعکس ساخته اند که ما آنها را آثار هنری می نامیم.... و ضمناً می دانیم که هنر در زندگی بشر، اصلی اساسی است.

اگر از ما آثار معماری، نقاشی، کاشی سازی، موسیقی، شعر و نمایش و رقص را باز گیرند چه نوع زندگانی ما خواهد گشت؟

آثار هنری همواره موجود بوده و جاودانه وجود خواهند داشت و برای سعادت بشری اصلی اساسی بشمار می روند...آثار هنری تجارب انسانی هستند که شکل به خود گرفته اند و ما از دریچة حواسمان بدانها می نگریم و لذت می بریم ما نقاشی و رقص را با چشم می بینیم، ادبیات را با گوش می شنویم و هم با دیده می نگریم، موسیقی را استماع می کنیم، نقشی بر سنگ یا بر سطحی فلزی یا گلی را با دست لمس می کنیم و نرمی مخمل یا ابریشم را بمدد حس لامسه احساس می کنیم، لکن راه هنر به همین سادگی نیست... تأثیرات حسی ما به عکس العمل های احساسی منجر می شود. و ذکاء ما به عقل می انجامد و سرانجام، احساس و ذکاوت ما به مرحلة ادراک منتهی می گردد. این ادراک چگونه حاصل می شود؟ فرمولی قطعی و صریح موجود نیست که ادراک هنری را روشن کند. پیچیدگی یا تعقید پدیده ای که هنر نام دارد در آنست که از نظرهای گوناگون مورد بحث قرار می گیرد و هیچیک از این نظرها را بر دیگری برتری نیست- هر کس در برابر یک اثر هنری از نقطه نظر خود، نقطه نظری که عادت و اخلاق و روحیة شخصی او در آن دخالت دارد، قضاوت می کند و این قضاوت با قضاوت دیگری که دید خاص و متفاوتی دارد بی شک دیگرگون خواهد بود- در نقد هنری مهم این است که نقاد از تمام نقطه نظرها، هنر را مورد مطالعه قرار دهد، و این چنین ادراکی ذکاوتمندانه و غنی خواهد بود.


بررسی معماری درباره فرهنگ و هویت

پیشرفتهای اجتماعی و سیاستهای علمی تکنولوژی بشر ارتباطات فرهنگی مردمان گوناگون را در سراسر دنیا آسان نموده است پیشرفت سیستمهای ماهواره‌ای – مخابراتی آرمانها، اندیشه‌ها و سنتهای اجتماعی را بر بال امواج سوار کرده و از این سوی جهان به آن سوی جهان در آن واحد انتقال می‌دهد امروزه برخوردهای فرهنگی تا حدی افزایش یافته که باورهای فرهنگی، هویتهای فرهنگ
دسته بندی معماری
فرمت فایل doc
حجم فایل 3619 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 127
بررسی معماری درباره فرهنگ و هویت

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب:

عنوان صفحه

فصل اول- درباره فرهنگ و هویت

مقدمه........................................................................................................................................................................................................................................... 2

ویژگیهای طرح........................................................................................................................................................................................................................................... 4

فرهنگ و هویت........................................................................................................................................................................................................................................... 5

فرهنگ و طبیعت........................................................................................................................................................................................................................................... 6

نتایج........................................................................................................................................................................................................................................... 7

فصل دوم- درباره تهران و منطقه 22

مقدمه........................................................................................................................................................................................................................................... 10

مختصات جغرافیایی........................................................................................................................................................................................................................................... 10

سابقه تاریخی شهر تهران........................................................................................................................................................................................................................................... 11

بررسی های جمعیتی........................................................................................................................................................................................................................................... 12

بررسی وضعیت اقتصادی........................................................................................................................................................................................................................................... 12

شبکه و تاسیسات حمل و نقل و دسترسی های شهری........................................................................................................................................................................................................................................... 13

بررسی آلودگی های زیست محیطی........................................................................................................................................................................................................................................... 14

بررسی وضعیت فرهنگی تهران........................................................................................................................................................................................................................................... 14

بررسی منطقه 22 در تهران........................................................................................................................................................................................................................................... 16

موقعیت قرار گیری منطقه........................................................................................................................................................................................................................................... 16

وضعیت شبکه های دسترسی........................................................................................................................................................................................................................................... 16

موقعیت جغرافیایی ........................................................................................................................................................................................................................................... 17

شیب و توپوگرافی........................................................................................................................................................................................................................................... 18

وضعیت زلزله........................................................................................................................................................................................................................................... 19

پوشش گیاهی........................................................................................................................................................................................................................................... 20

بررسی های اجتماعی........................................................................................................................................................................................................................................... 21

بررسی کاربردی........................................................................................................................................................................................................................................... 23

فصل سوم- سایت، تحلیل سایت و روند طراحی

پانورامای سایت........................................................................................................................................................................................................................................... 25

نقشه های مختلف تهران و منطقه 22........................................................................................................................................................................................................................................... 26

روند طراحی........................................................................................................................................................................................................................................... 29

تحلیل سیرکرلاسیون سایت........................................................................................................................................................................................................................................... 30

فصل چهارم- بررسی شرایط اقلیمی

شرایط اقلیمی تهران........................................................................................................................................................................................................................................... 33

نمودارهای اقلیمی........................................................................................................................................................................................................................................... 34

تابش آفتاب........................................................................................................................................................................................................................................... 39

دما........................................................................................................................................................................................................................................... 40

رطوبت........................................................................................................................................................................................................................................... 41

باد........................................................................................................................................................................................................................................... 42

بارندگی........................................................................................................................................................................................................................................... 43

عوامل فرعی........................................................................................................................................................................................................................................... 43

معماری و اقلیم........................................................................................................................................................................................................................................... 43

گیاهان و معماری........................................................................................................................................................................................................................................... 45

نتیجه........................................................................................................................................................................................................................................... 46

فصل پنجم- فضایابی، استانداردها و بررسی رابطه عملکردها

فضاهای موجود در سایت........................................................................................................................................................................................................................................... 50

آمفی تئاتر و سالن نمایش........................................................................................................................................................................................................................................... 50

مهمانسرا........................................................................................................................................................................................................................................... 52

فضاهای آموزشی........................................................................................................................................................................................................................................... 56

رستورانها........................................................................................................................................................................................................................................... 58

مجموعه ورزشی........................................................................................................................................................................................................................................... 60

کتابخانه........................................................................................................................................................................................................................................... 61

موزه........................................................................................................................................................................................................................................... 63

باغ ایرانی........................................................................................................................................................................................................................................... 67

پارکینک........................................................................................................................................................................................................................................... 73

فصل ششم- مبانی نظری طرح

مقدمه........................................................................................................................................................................................................................................... 86

مبانی نظری معماری در عرصه صور مثالی........................................................................................................................................................................................................................................... 88

فضا در معماری ایرانی........................................................................................................................................................................................................................................... 90

ملاکهای قضاوت در مورد یک اثر معماری........................................................................................................................................................................................................................................... 92

روند طراحی........................................................................................................................................................................................................................................... 93

نور........................................................................................................................................................................................................................................... 97

صدا........................................................................................................................................................................................................................................... 100

مرور اهداف و سنجش آنها........................................................................................................................................................................................................................................... 103

زیبایی و هنر........................................................................................................................................................................................................................................... 104

حقوق بازدید کنندگان و آزادی حرکت در فضا........................................................................................................................................................................................................................................... 107

خوانایی و معنادار بدون فضا........................................................................................................................................................................................................................................... 110

انسجام معمارانه........................................................................................................................................................................................................................................... 112

هویت ملی مجموعه........................................................................................................................................................................................................................................... 113

وقار مدنی........................................................................................................................................................................................................................................... 114

سنخیت عملکرد با مناسبتهای بصری........................................................................................................................................................................................................................................... 114

رعایت سلسله مراتب........................................................................................................................................................................................................................................... 115

ارائه یک نمونه........................................................................................................................................................................................................................................... 116

فصل هفتم- تاسیسات

منابع و ماخذ........................................................................................................................................................................................................................................... 124

مقدمه :

پیشرفتهای اجتماعی و سیاستهای علمی تکنولوژی بشر ارتباطات فرهنگی مردمان گوناگون را در سراسر دنیا آسان نموده است.

پیشرفت سیستمهای ماهواره‌ای – مخابراتی آرمانها، اندیشه‌ها و سنتهای اجتماعی را بر بال امواج سوار کرده و از این سوی جهان به آن سوی جهان در آن واحد انتقال می‌دهد.

امروزه برخوردهای فرهنگی تا حدی افزایش یافته که باورهای فرهنگی، هویتهای فرهنگی، ملی به آسانی قابل تغییر و تردید میشو.د

باورهای فرهنگی که جامعه‌ای در طول سالیان دراز به آنها خوی کرده و با آنها زندگی کرده بسرعت رنگ می‌بازد و این خبر در سایه تقابل های گسترده اندیشه‌ها و سیر و انتقال اصول فرهنگی از طریق شیوه‌های صحیح تکنیکی صورت نمی‌گیرد.

در پس این انتقالها و برخوردهای فرهنگی همیشه روشهای انسانی و دوستانه بکار می‌رود به باد یغما رفتن وتاراج اصول فرهنگی جامعه و بر باد رفتن اخلاق و فضیلتهای اجتماعی آن اهداف سلطه‌گری در زمینه‌های اجتماعی - اقتصادی را در بر گرفته و شیوه‌های اعمال دشمنی‌های گسترده نیز در حد گسترده‌ای امروزه رواج یافه و این چیزی جز تهاجم فرهنگی نیست زیرا هنگامی که مبانی فرهنگی یک جامعه حتی به زیر سوال رفت و جامعه دچار سستی شد با تسلط و اعمال شیوه‌های جدید زندگی بیگانگان هموار می‌گردد بنابراین برخوردهای مقابله گرایانه با این تهاجم فرهنگی امروزه علاوه بر داشتن ابزارهای علمی و فنی لازم هوشیاری اجتماعی خاصی را احتیاج دارد.

متاسفانه مهم‌ترین قشری که مورد تهاجم فرهنگی قرار می‌گیرند نسل جوان هستند. زیرا نسل جوان در هر مملکتی در واقع پایه گذار نحوه پیشرفت و زندگی و آرمانهای آن جامعه در آینده است.

بنابراین تربیت و آموزش جوانان هر کشور تضمین کننده راه پیشرفتهای اجتماعی - اقتصادی و فنی آن کشور است.

امروز از سالیان دراز تجارب آموزش فرهنگی ممالک پیشرفته تقریباً این نتیجه حاصل شده است که مراکز تربیتی سنتی مانند معمول هر جامعه نظیر مراکز دانشگاهی و کانونهای خاص تربیتی امروز نمی‌توانند هم بار آموزشی فرزندان یک جامعه را بر دوش بکشند. و یا اینکه از اصول فرهنگی آن دفاع لازم را به عمل آورند و اینکه در تهاجمات فرهنگی مختلف و اجتماعی آسیب پذیر نباشند.

بنابراین نیاز به بازگشایی و احداث مراکز جدید آموزشی – فرهنگی – تربیتی، با شیوه‌های نوین مدیریتی می‌باشد یکی از این مراکز علاوه بر احداث مرکز علمی و آموزشی فعال ایجاد هسته‌ها و مراکز فرهنگی که تماماً زمینه‌های آموزشی – تربیتی را داشته در بر دارد.

مجموعه حاضر اگر چه بعنوان یک مجموعه فرهنگی خدماتی می‌تواند بطور مستقل عمل نماید اما در واقع برای تکمیل سایت شهرداری منطقه 22 طراحی شده است و همین عامل سبب می‌شود که در تمام مراحل طراحی، طراح نیم نگاهی هم به مجموعه شهرداری داشته باشد و تلاش کند تا نیازهای آنرا برآورده کند.

نیاز به وجود چنین مجموعه‌ای در کنار شهردای منطقه 22 هنگامی محسوس می‌شود که بدانیم روزانه 4 نفر برای انجام کارهای خود به شهرداری مراجعه می‌کنند و این مجموعه در سر راه این افراد قرار دارد و مردم باید برای رسیدن به ساختمان شهرداری از یک مجتمع فرهنگی عبور کنند و این باعث می‌شود که یکی از نیازهای مهم جامعه ما یعنی بالا بردن توسعه فرهنگی عموم مردم از این طریق میسر گردد زیرا هنگام عبور از این مجموعه هنرجویان کارگاهها و آتلیه‌های هنری را در رفت و آمد می‌بینند. هنرمندان آمفی تئاترها در حال اجرای برنامه‌های خود هستند و ..

تمام این عوامل بطور ناخود آگاه باعث تاثیر پذیری مراجعه کنندگان به شهرداری می‌شود. علاوه بر این در هنگام مراجعه به ساختمانهای اداری بارها پیش می‌آید که شخص باید ساعاتی را در انتظار بگذراند که این عامل خود باعث خستگی، اتلاف وقت و حتی گاهی عصبی شدن مراجعین ساختمانهای اداری می‌شود.

این مجتمع می‌تواند بعنوان وسیله‌ای مناسب برای جلوگیری از اتلاف وقت مراجعین به ساختمان شهرداری هم باشد با این توضیحات نیاز وجود چنین مجموعه‌ای در کنار شهرداری منطقه 22 کاملاً احساس می‌شود.

ویژگیهای طرح:

بعد از مشخص شدن لزوم وجود چنین مجموعه‌ای این سئوال پیش می‌آید که طرح باید چگونه باشد تا تمام نیازهای مخاطبین را پاسخ گوید و به یک طرح تمام عیار و معمارانه تبدیل گردد.

- طرح قبل از هر چیز بایستی ایرانی باشد.

- این مهمترین نکته‌ای است که شاید در چند دهه اخیر کمتر به آن توجه شده است این عامل هنگامی اهمیت خود را بیشتر نشان می‌دهد که بدانیم مجوز مورد نظر کلمه "فرهنگ" را به عنوان خود به همراه دارد.

- زیبایی طرح در جذب افراد برای گزران اوقات خود در آن موثر است زیرا ساختمانی کریه‌المنظر هرگز نمی‌تواند مخاطبین را به خود جلب کند.

- حق انتخاب و آزادی در دسترسی به بناهای مختلف موجود در سایت یکی دیگر از مشخصاتی است که باید رعایت شود زیرا مخاطب امروز را نمی‌توان وادار کرد برای رسیدن به یک بنا از راهی طولانی و اجباری بگذرد بنابراین باید ملی شود. مسیرهای دسترسی کوتاه باشند مگر آنکه به دلیل خاصی راهها را از نقاط دیگری بگذرانیم.

- هر یک از ساختمانها باید شخصیت خود را داشته باشد شخصیت ساختمانی شهرداری باید با یک هتل یا یک بیمارستان متفاوت باشد و هریک از بناها بتوانند با شخصیتی که از خود ارائه می‌دهند نوعی خوانایی ایجاد کنند تا مخاطبین بتوانند ساختمان مورد نظر خود را حتی بدون علائم راهنما شناسایی کنند.

- اگر چه سایت مورد نظر بسیار گسترده و بر روی شیب نسبتاً تندی قرار دارد ولی این نباید باعث شود که ساختمانها از هم جدا افتاده باشند بلکه باید کاملاً بهم مرتبط و متصل باشند بطوریکه نتوانیم بعد از اتمام طرح هیچ ساختمانی راکم و یا زیاد کنیم.

این ارتباط حتماً نباید با مصالح بنایی انجام شود بلکه می‌تواند مانند دانه‌های تسبیح با نخی نامرئی بهم متصل شده باشند.

- بناهای تاسیس شده نباید بگونه‌ای باشند که ساختمان شهرداری را تحت تاثیر قرار دهند. زیرا در هر صورت باید توجه داشت که این مجموعه باید تماماً سلطه ابهت ساختمان شهرداری باشد و هرگز در مقابل آن به خودنمایی نپردازد.

- البته نباید این سلطه تا حدی باشد که سایر ساختمانها کم اهمیت جلوه داده شوند.

- این مجموعه علاوه بر اینکه باید نیازهای ساختمان شهرداری را رفع کند باید بتواند خود بعنوان یک مرکز فرهنگی خدماتی مستقل هم عمل کند.

- هر بنایی باید مفهوم معنایی خاص خود را داشته باشد و باید در پس نمای خود حرفهایی برای گرفتن داشته باشد.

- باید از توپوگرافی و چشم اندازهای طبیعی سایت حداکثر استفاده به عمل آید صد البته نباید هرگز خود را اسیر شیب و توپوگرافی کرد و در نقاط لازم باید در سایت دخل و تصرف کرد. ولی همواره باید مسائل اجرایی و اقتصادی طرح را هم در نظر داشت.

- مجموعه باید به نحوی طراحی شود که توجه گذرندگان از مسیرهای اطراف (چه سواره و چه پیاده) راه خود جلب کند. تا حدی که حتی می‌تواند به یک لندمارک تبدیل شود.

فرهنگ و هویت

فرهنگ مرکب است از فر + هنگ

فر به معنی نیروی معنوی شکوه عظمت و جلال و بخشندگی

هنگ از ریشه ثنگ اوستایی به معنی کشیدن و تعلیم و تربیت

نخستین کسی که فرهنگ را تعریف کرد سر ادوارد برنت تایلر مردم شناس انگلیسی بود وی حدود 120 سال قبل فرهنگ را مجموعه پیچیده‌ای از دین دانش اخلاق و قانون کسب شده معرفی کرد از میان تعریف گرد آمد. آن مفاهیمی که به فرهنگ نزدیک‌ترند عبارتند از:

- فرهنگ خصوصیات قومی گروهی است که آنرا از گروه دیگر جدا می‌کند.

- فرهنگ تمام خصوصیات رفتاری و گفتاری نسلهای پیشین است.

- فرهنگ مجموعه میراثهای ادبی و هنری جامعه است.

- فرهنگ عبارت است از الگوهای مشترک زندگی و رفتارهای متقابلی که افراد از جامعه فرامی‌گیرند.

- فرهنگ فرآیند پویایی راه و رسم عرف و عادات مشترک گروهی انسان است.

- فرهنگ ماهیت اجتماعی فرهنگی یک قوم است.

- فرهنگ آن بخش از آداب زندگی است که همه اعضای یک گروه در آن مشترکند و ...

فرهنگ دارای دو بخش مادی و غیر مادی (معنوی) است. که بخش مادی آن عبارت است از اشیای قابل درک مثل وسایل منزل و البسه و ابزار و غیره ...

بخش معنوی آن عبارت است از ابزارت معنوی انسان مانند علوم قوانین و ادیان، افکار و آرای مربوط به مادیات.

فرهنگ از چهار عنصر تشکیل شده است:

1 – عنصر فرد

2 – عنصر خانواده

3 – عنصر اجتماع

4– عنصر جامعه

فرهنگ از قالبهای متفاوتی تشکیل شده است.

1 – قالب رفتاری، 2- قالب گفتاری، 3 – قالب کرداری، 4 – قالب هنری، 5 – قالب اقتصادی، 6 – قالب اجتماعی، 7 – قالب صنعتی

رابطه فرهنگ و طبیعت

مفهوم فرهنگ و طبیعت که جدای از هم و گاهی مغایر هم تفسیر می‌شوند از نظر جغرافی‌دانان مردود تلقی می‌شود. زیرا این دو پدیده نه تنها از هم جدا نیستند بلکه در رابطه با هم عمل می‌کنند.

از نظر جغرافی‌دانان بشر بر این باور بوده است فرهنگ سمبلی از ارزشهای معنوی است و محیط در برابر تلاش انسان تغییر پذیر است و بایستی بر مشکلاتی که طبیعت برای او ایجاد می‌کند غلبه یابد و به هر حال طبیعت و فرهنگ مکمل یکدیگرند و هویت فرهنگی افراد تحت تاثیر محیط پیرامون آنها شکل می‌گیرد. و خیلی اوقات آثار و دست ساخته‌های بشر موجب زیبا و دلپذیر شدن محیط می‌شود و از این طریق طبیعت تحت تاثیر فرهنگ قرار می‌گیرد.

مجموعه عواملی که می‌تواند با توجه به عوامل زمان و مکان روش بهتر زیستن و در کنار هم زیستن را بگونه‌ای مسالمت‌آمیز و با آرامش خاطر و به دور از تبعیضها و برخوردها و تضادها مفهوم فرهنگ را توجیه می‌کند مطالعه انواع فرهنگها که در طول زمان پیدا می‌شود مورد توجه و اهمیت است. از این رو در فرهنگ مفهوم زمان و تکامل با هم پیوند دارند و آنچه در این رابطه به نسلهای کنونی و در قید حیات می‌رسد میراث فرهنگی نامیده می‌شود.

هویت

1 - تعریف لغوی هویت: هویت حقیقت شیی یا شخصی است که مشتمل بر صفات جوهری او باشد. در فرهنگ لغات هویت به معنی شخصیت، ذات، هستی و وجود نیز آمده است. واژه هویت را در زبان فارسی گاهاً همانی یا این همانی نیز معنی کرده‌اند. معادل این کلمه در زبان انگلیسی واژه Identitiy است. و از بعد لغوی هویت در پاسخ به کیستی است یعنی وقتی که ما می‌گوییم چه کسی هستیم در واقع به نوعی ناظر بر تعیین هویت است. از نظر لغوی برای اولین بار توسط اریکسون مطرح شد و سپس بتدریج وارد روانشناسی اجتماعی شد و در این حوزه مورد استفاده قرار گرفت و سپس وارد ادبیات سیاسی – اجتماعی شد.

نتایج

- فرهنگ حد فاصل طبیعت و جامعه انسانی است و انسان بوسیله فرهنگ است که از حیوان جدا می‌شود.

- مفهوم فرهنگ معادل مفهوم ارزشهاست.

  • فرهنگ چکیده جوهر زندگی و نشان دهنده رفتار انسانی و فراز و نشیبهای زندگی اجتماعی است.

در جوامع در حال توسعه فرهنگ را حفظ ملیت و بالا بردن سطح تفکر و آشنا ساختن مردم خود با آنچه در جهان می‌گذرد می‌دانند.

  • فرهنگ مجموعه‌ای از عقاید و اخلاقیات فردی، اجتماعی و ملی است.
  • در فرهنگ دو زمینه وجود دارد یکی مادی و دیگری غیر مادی.
  • عوامل مادی فرهنگ، مجموعه عناصر قابل لمس و اندازه‌گیری ومقایسه باشند و عوامل معنوی فرهنگ، جنبه کیفی داشته و قابل لمس و اندازه گیری نیستند.
  • تمدن نظمی اجتماعی است که بر اثر تدابیر انسان ایجاد می‌شود تا نیازهای مادی و گرایشهای درونی خود را پاسخ گوید و در پرتو آنست که خلاقیت فرهنگی امکان پذیر می‌گردد.
  • فرهنگ به سوی ویژگی میل میکند و تمدن بسوی کلیت.
  • تمدن بیرون‌‌ترین محیط فرهنگ است، آن چیزی است که در فرهنگ آنرا از همه محیطی‌تر و کلی‌تر می‌دانیم.
  • فرهنگ هسته داخلی و زیر بنایی تمدن و ویژه‌ترین جنبه آن است.
  • تمدن جنبه مادی فرهنگ و فرهنگ جنبه معنوی تمدن است.
  • فرهنگ سازنده تمدن است و تمدن جلوه‌گاه فرهنگ
  • هویت حقیقت شی یا شخص است که مشتمل بر صفات جوهری او باشد.
  • هویت برآیند صورت و ماهیت است.
  • در مفهوم فردی، هویت عبارتست از کشاکش تصور "من" از "او" و در مفهوم قومی و ملی عبارتست از کشمکش تصور "ما" از "دیگران"
  • هویت تاریخی یا ایرانی دارای سابقه تاریخی است و ریشه در نژاد و مذهب ایرانی دارد.
  • ملت یک واحد اجتماعی است که دارای سابقه تاریخی واحد و قانون و حکومت واحد و آمال و آرمانهای مشترک باشد.

ملیت وجود احساس مشترک و یا "وجدان" و "شعور اجتماعی" در میان گروههای انسانی است که صرفنظر از رنگ و نژاد و آداب و سنن فردی در مسیر حرکت تاریخی خود منجر به تشکیل ملتها می گردد


پاورپوینت هنر و زیبایی شناسی در شرق آسیا

پروژه پاورپوینت هنر و زیبایی شناسی در شرق آسیا
دسته بندی معماری
فرمت فایل pptx
حجم فایل 2264 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 27
پاورپوینت هنر و زیبایی شناسی در شرق آسیا

فروشنده فایل

کد کاربری 7856

پاور پوینت 27 اسلایدی با موضوع هنر و زیبایی شناسی در شرق آسیا که به مکاتب ودانته ، سانکهیه ، دائو پرداخته شده است .


طرح درس هنر و کاردستی

طرح درس هنر و کاردستی
دسته بندی آموزشی
فرمت فایل pdf
حجم فایل 15 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 4
طرح درس هنر و کاردستی

فروشنده فایل

کد کاربری 4678

در این فایل، طرح درس هنر و کاردستی را برای دانلود و استفاده شما عزیزان آماده شده است.امیدواریم از دانلود و استفاده این فایل راضی باشید. باتشکر


مقاله بررسی هنرهای گرافیک و چاپ

مقاله بررسی هنرهای گرافیک و چاپ در 16 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی هنر و گرافیک
فرمت فایل doc
حجم فایل 2087 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 16
مقاله بررسی هنرهای گرافیک و چاپ

فروشنده فایل

کد کاربری 6017

مقاله بررسی هنرهای گرافیک و چاپ در 16 صفحه ورد قابل ویرایش

هنر غرب باستان

هنر اژه ای

منشأ و آغاز هنر یونان را معمولاً دو تمدن محصور در دریای اژه یعنی تمدن مینوسی در جزیرة کرت (در جنوب یونان) و تمدن میسنی (در جنوب غربی خاک یونان) عنوان می‌کنند. هنر مینوسی به عصر مفرغ متأخر تعلق دارد و حدوداً به 2800 سال پیش از میلاد باز می گردد. و هنر میسنی نیز با قدمتی کمتر حدوداً به 2000 سال پیش از میلاد می رسد.

دورة تمدن مینوسی را معمولاً به سه دورة پیشین، میانه و پسین تقسیم می‌کنند.

مینوسی پیشین

که به دورة پیش از کاخها نیز معروف است، آثار به جای مانده عمدتاً برخی سفالینه ها و باقی مانده هایی از مجسمه های کوچک است. از آن جمله پیکره های کوچک اندام مرمری از جزایر سیکلاد (مابین خاک یونان و آسیای صغیر) است که مجسمه های کوچک و متفاوتی از پیکره های زناانه است که با تناسبات طبیعی و گاه هندسی شکل گرفته اند. همچنین برخی مجسمه های کوچک که با حجمهای ساده پیکرة آدمها را در حالات مختلف نشان می‎دهد همچون مجسمه «چنگ نواز» که به حدود 2000 پیش از میلاد مربوط می‎شود.

مینوسی میانه

در دورة مینوسی میانه که مصادف با برپایی و ساخت کاخهای کهن است از حدود 2000 پیش از میلاد آغاز می‎شود. در این دورة معماری بناها عمدتاً در کاخهای پادشاهان مشهود است و نه مقابر و معابد (برخلاف تمدن مصر). حتی شهرها نیز حول کاخ پادشاه شکل می گیرند. علاوه بر کاخها، سفالینه های زیادی از این دوره به دست آمده که به دلیل ظرافت و دقتی که در ساخت آنها شده بسیار چشمگیر هستند. ابداع چرخ کوزه گری را نیز به همین دوره مربوط می دانند. سفالینه های این دوره دارای شکلها و تزئینات بسیار متنوع هستند و تبحر سفالگران مینوسی را در خلق آثار برجستة تزئینی و فرمهای چشمگیر و زیبا نشان می‎دهد. از آن جمله می‎توان به سفالینه های مکشوف در غار کامارس اشاره کرد که علاوه بر نقوش تزئینی زیبای روی آن، حالت دسته و دهانة منقارگونة آن از زیبایی خاصی برخوردار است.



مینوسی پسین

در دورة مینوسی پسین که دورة کاخهای جدید هم نامیده می‎شود، اوج شکوفایی تمدن مینوسی محسوب می‎شود و کاخهای عظیم و باشکوهی در طی سالهای 1600 تا 1500 پیش از میلاد بنا شدند. این کاخها دارای دهلیزها، راهروها و پلکانهای متعددی هستند که جلوة پرشکوهی به کاخ می‎دهد. همچنین تمهیداتی نیز برای ساخت شبکه ای از لوله های سفالی برای آبروها و فاضلاب آن به کار رفته که نمونة برجستة آن را بیش از همه می‎توان در کاخ عظیم کنوسوس یافت. این کاخ متشکل از سه طبقه است که پلکانهای داخلی آن حول یک حیاط مرکزی ساخته شده اند. تزئینات و نقاشیهای دیواری در تالارهای کاخ، نمایانگر نوع زندگی، مشغولیات، تفریحات مردم کرت و صحنه هایی از طبیعت است. از جمله آثار به یاد مانده کاخ کنوسوس، نقاشی دیواری موسوم به «ساقی» است که فقط بخش کوچکی از آن به جای مانده و جوانی را با موی مجعد و جامه ای حاشیه دوزی شده و با زیورآلات نشان می‎دهد. اما نقاشی دیواری دیگر این کاخ موسوم به «گاو بازی» از نظر نمایش سرزندگی، پویایی و تحرک بسیار خیره کننده است. این نقاشی گاوبازی را بر روی گاو پرجنب و جوشی نشان می‎دهد و دو دختر جوان نیز در دو سوی آن قرار گرفته اند. حالت حرکت گاو یادآور نقاشیهای غاری دورة دیرینه سنگی است. این نقاشی تسلط و تبحر نقاشان کرتی را در بیان حس و حالت حرکت به خوبی نمایش می‎دهد. این علاقة به تحرک و سرزندگی را می‎توان در آثار سفالینة آنها نیز سراغ گرفت که از جمله ظریف ترین آثار سفالینة دنیا محسوب می‎شوند. نقوش و تصاویری روی سفالینه ها در آغاز بیشتر سبکی طبیعت گرایانه دارد و به تدریج از سالیان بعد شکلی انتزاعی به خود می‎گیرد و مملو از نقوش و نقشمایه های هندسی و ساده می‎شود. مجسمه سازی نیز در این دوره به پیکره های کوچک و ظریف خلاصه می‎شود و برخلاف هنر مصری در کرت خبری از مجسمه ها و تندیسهای عظیم و غول آسا نیست و در عوض مجسمه های ظریف و کوچکی چون «الهه ماری» به نظر می رسد به عنوان طلسم و بت به کار می رفت.

در مجموع تمدن مینوسی که تأثیری مهم در شکل گیری هنر یونانی داشت، پایان چندان آشکاری ندارد. حدس زده می‎شود که در اثر یک بلای طبیعی در حدود 1450 پیش از میلاد دچار خسران می‎شود و بعدها که میسنی ها وارد کرت شدند با مقاومت چندانی مواجه نشدند. اما در هر صورت تمدن اژه از 1400 پیش از میلاد به یونان انتقال یافت.


هنر میسنی

معمولاً آغاز هنر میسنی را مصادف با دورة کاخهای جدید میسنی می دانند. از این رو تأثیر زیادی از فرهنگ کرت گرفتند. اما شواهد گویای آن است که میسنی ها به دلیل مراودت با مصری ها نیز، تحت تأثیر هنر غنی مصر قرار داشته اند. با فروپاشی تمدن میسونی در کرت، تمدن میسنی در یونان برتری می یابد. وقوع جنگهای متعدد با ساکنان بومی یونان باعث می‎شود تا میسنی ها دژها و حصارهای متعددی حول سرزمین خود بنا کنند. این دژها تا 1200 پیش از میلاد آنها را در پناه خود قرار داد، اما با غلبة مهاجمان و از بین رفتن تمدن میسنی، ویران شد.
هنر مینوسی

تمدن مینوسی غنی ترین و شگفت انگیزترین تمدن دنیای اژه ای شناخته شده است. چیزی که این تمدن را نه تنها از مصر و خاورمیانه، بلکه همچنین از تمدن باستانی سرزمین یونان مجزا می دارد فقدان دوام و پیوستگی آن است، که به نظر می آید عللی اساسیتر از نقص یا خطای کاوشهای باستانشناسی داشته باشد. در بررسی آثار عمده‌ای که از هنر مینوسی به دست آمده است به هیچ وجه نمی توانیم سخن از رویش یا سیر تکاملی به میان آوریم، زیرا آن آثار چنان به طور ناگهانی ظاهر شده و از میان رفته اند که ناچار باید نتیجه بگیریم قوا و عواملی خارجی در تعیین سرنوشتشان دست به کار برده است- چون تغییراتی شدید و صاعقه آسا که سراسر جزیرة کرت را دچار وضعی بحرانی ساخته باشد- و ما را از آن اطلاعی در دست نیست. اما در عین حال سجیة هنر مینوسی که اصولا آمیخته به شادی و حتی شوخ طبعی و آکنده از حرکات موزون است، هیچ اشارتی به وجود این گونه تهدیدها و بلایا نمی کند.





نخستین تحول غیرمترقبه حدود 2000 ق م به وقوع پیوست. تا ساکنان جزیرة کرت قدمی از مرحلة زندگی ده نشینی عصر نوسنگی فراتر ننهاده بودند؛ هرچند که می دانیم آن مردمان ظاهراً از راه دریا مقداری داد و ستد می کردند و از این راه با مصریان تماس پیدا کرده بودند. در آن زمان ایشان نه فقط روش کتابتی خاص خود اختراع کردند، بلکه همچنین تمدنی شهری به وجود آوردند که هسته مرکزیش از چند کاخ بزرگ تشکیل می‌یافت. در اندک مدتی سه کاخ کنوسوس و فایستوس و مالیا در کرت برپا شد. امروزه از نهضت ناگهانی در برافراشتن ساختمانهای معظم اثری بر جای نمانده است، زیرا هر سه کاخ نامبرده حدود 1700 سال ق م در یک زمان منهدم شد؛ و گرچه پس از گذشت یکصد سال در همان نقاط بناهایی عظیمتر از نو ساخته شد، لیکن سرانجام آن آثار نیز در حدود 1500 ق م به نابودی کشید. این کاخهای نوین هنر اصلی دانش ما دربارة معماری مینوسی شمرده می شود. کاخ سینوس واقع در شهر کنوسوس پرشوکت تر از دیگران و در محلی وسیع ساخته شده بود، و آن قدر اتاقهای تودرتو داشت که در افسانه های یونانی به نام «معبر هزار خم میسنوتاوروس» (لابیرنت مینوتاوروس) مذکور در محل این کاخ مورد کاوش دقیق قرار گرفته و آثاری از آن به دست آمده است. با مدارک و نشانهایی که در دست داریم نمی توانیم هیئت کلی آن ساختمان را در نظر مجسم سازیم، لیکن این استنباط برایمان حاصل می شود که نمای خارجی آن ساختمان به عظمت و تفصیل کاخهای آشوری و ایرانی نبوده است.


مقاله بررسی هنر و هنرمندان

مقاله بررسی هنر و هنرمندان در 53 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی هنر و گرافیک
فرمت فایل doc
حجم فایل 60 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 53
مقاله بررسی هنر و هنرمندان

فروشنده فایل

کد کاربری 6017

مقاله بررسی هنر و هنرمندان در 53 صفحه ورد قابل ویرایش


فهرست منابع

مقدمه................................................................................................................ 1

هنر در خدمت جاودانگی................................................................................... 7

بیداری بزرگ.................................................................................................... 11

نگاهی به شرق ................................................................................................. 15
تکنیک سینما...................................................................................................... 18

منظرهای لومیر................................................................................................. 27

تاریخچه سینما ازدید هانری لانگلوا................................................................. 28

ملیس................................................................................................................. 33

پاته.................................................................................................................... 35

مجموعه واژه‌های سینمائی متداول................................................................... 35

جوائز سینمائی اسکار ...................................................................................... 46

چارلی چاپلین.................................................................................................... 48

منابع و مآخذ:.................................................................................................... 51





«مقدمه»

دربار‌ه‌ی هنر و هنرمندان

در واقع چیزی به عنوان هنر مطلق وجود ندارد ،‌فقط هنرمندان وجود دارند.
(یا به مفهوم اخص ،نقاشان) زمانی کسانی بودند که کلوخه ای رنگین از زمین برمی‌گرفتند و شکل گاو میش و دیگر حیوانات را بر دیوار غارها رسم می کردند . در روزگار ما، نقاشان رنگ هایشان را حاضر و آماده می خرند و پوسترهای تبلیغاتی طراحی می کنند ؛ و در این فاصله ی بلند تاریخی چه اتفاق های بزرگ و کوچکی که نیفتاده است ایرادی ندارد که همه این فعالیت ها را هنر بنامیم ، مشروط به آن که در نظر داشته باشیم؛ که واژه هنر در زمان‌ها و مکان‌ها ی مختلف با معانی و مصادیق بسیار متفاوتی به کار رفته است؛ و نیز از یاد نبریم؛ که هنر به مفهوم مطلق وجود ندارد؛ زیرا هنر به مفهوم مطلق (‌با مطلق هنر)‌ به صورت بتی ذهنی و مترسکی خیالی درآمده است؛ اگر به هنرمندی بگویید آن چه ساخته است می تواند در نوع خود چیز بسیار خوبی باشد ولی «هنر» محسوب نمی شود، آزرده خاطرش خواهید کرد؛ و اگر به کسی که تابلویی را تحسین می کند بگویید آن چه مورد پسند او در تابلو واقع شده است، هنر نیست بلکه چیز دیگری است ؛ باعث شگفتی و ناراحتی اش خواهید شد؛ که البته این درست نیست؛ اغلب بسیار خواندنی و هیجان انگیز است؛ که بدانیم نقاشان در دوره های «ابتدایی» تر که تبحر نقاشان امروزی را نداشتند ، چگونه با وجود محدودیت در مهارت ، می کوشیدند. احساساتی را که می خواستند انتقال دهند،‌فرا بنمایانند. ولی تازه واردان بـه عالم هـنر در گام‌هـای نخستین آشنـایی خود با مسـئله‌ی دیگری روبه رو می شوند. آن‌ها میل دارند که مهارت هنرمند تصویرگر را در بازنمایی آن‌چه می بینند تحسین کنند. بالاترین پسند آن‌ها تابلوهایی است که «همانند واقعیت» به نظر آیند. مهارتی که در انعکاس صادقانه ی جهان نمایان به کار می رود به راستی درخور تحسین است. هر کس که فیلمی از والت دیسنی یا یک کارتون فکاهی دیده باشد می داند که گاه می شود چیزها را به غیر از آن چه ظاهر می شوند به تصویر کشید و آن‌ها را به شیوه های مختلف دگرگونه و تحریف کرد. میکی ماوس(یا موش میکی) زیاد به موش واقعی شباهت ندارد، با این همه کسی دربار‌ه‌ی ‌ی طول دم آن در روزنامه ها شکوه و شکایت نمی‌کند. آن‌ها که به جهان پرنشاط والت دیسنی گام می نهند هیچ دغدغه ای دربار‌ه‌ی ‌ مفهوم واقعی هنر ندارند .فیلم های او را با همان تعصبی نگاه نمی کنند که به هنگام دیدار از یک نمایشگاه نقاشی مدرن از خود نشان می دهند . ولی چنان‌چه یک نقاش مدرن تابلویی را به شیو‌ی خاص خود ترسیم کند چه بسا فردی سُمبُل کار و کم مایه پنداشته شود؛ که نمی تواند کار بهتری انجام دهد. دربار‌ه‌ی ‌ نقاشان مدرن هر اندیشه ای داشته باشیم ، می توانیم با اطمینان خاطر آن‌ها را برای «درست» تصویر کردن اشیاء دارای شناخت و مهارت کافی بدانیم . اگر چنین نمی کنند. دلایل آن ها می تواند کاملاً شبیه دلایل والت دیسنی باشد. هر گاه در خصوص دقت و درستی یک تصویر خللی را تشخیص می دهیم، باید همیشه دو سؤال را برای خود مطرح کنیم: یکی این که آیا ممکن نیست که نقاش برای تغییر جلوه‌ی ظاهری آن‌چه دیده است دلایلی برای خود داشته باشد. ما به مرور که تاریخ تحول هنر را پی می گیریم بیشتر دربار‌ه‌ی چنین دلایلی بحث خواهیم کرد. دیگر این که هر زمان اثری را به دلیل آن که نادرست(یا غیر واقعی )‌ ترسیم شده است محکوم می کنیم، باید از خود سوال کنیم که آیا مطمئن هستیم که تشخیص نادرست است و تشخیص نقاش خطاست ؟‌این تمایل در همه‌ی ما وجود دارد که (هر گاه در برابر تصویری که مأنوس ما نباشد قرار بگیریم ) بی هر گونه تأمل این حکم را صادر کنیم که «واقعیت به شکل دیگریست» . این عادت عجیب را داریم که فکر کنیم طبیعت همیشه باید شبیه تصاویر مألوف ما ظاهر گردد. این موضوع را می توان با کشف حیرت انگیزی که در گذشته ای نه چندان دور صورت گرفته است، به سادگی تشریح کرد. آدمیان در طول قرن‌ها چهار نعل رفتن اسب‌ها را تماشا کرده اند، در مسـابقات اسب دوانـی و شکار حضور یافته اند، از نقاشی‌ها و تصاویر چاپی اسب‌ها در میدان‌ها ی جنگ و یا تعقیب سگ‌های تازی لذت برده اند . هیچ یک از این تماشاگران به نظر نمی رسد به این موضوع توجه کرده باشند که اسب هنگام تاخت کردن «واقعاً چه حالی دارد» . برای آن که بتوانیم آثار بزرگ هنری را درک کنیم و از آن‌ها لذت ببریم ، هیچ مانعی بزرگ‌تر از آن نیست که نخواهیم خود از عادات و ملکات ذهنمان خلاص کنیم . بالاترین دلیلی که برای مردود دانستن تابلویی می آوریم ،‌این است که تابلو واقعیت را درست منعکس نمی‌کند. هرچه بیش‌تر بازنمایی یک موضوع را به زبان هنر دیده باشیم ، استوارتر معتقد خواهیم شد که آن موضوع باید همیشه به شیوه های مشابهی باز نمایانده شود . به ویژه هنگامی که موضوعات مربوط به قدسیان مطرح باشد،‌زمینه ی اوج گیری احساسات مهیا می‌گردد . هر چند کتاب مقدس دربار‌ه‌ی چهره‌ی عیسا مسیح چیزی نقل نمی کند ، و خدا را نمی توان در سیمای یک انسان مجسم کرد، و نیز می دانیم که این نقاشان پیشین بوده‌اند که نخستین بار نقش هایی را آفریده اند که اکنون مأنوس ما شده اند؛ برخی هنوز متمایل به این اندیشه اند؛ که هر گونه فاصله گیری از شکل های قدیمی و سنتی ، عملی کفرآمیز و توهین به مقدسات است. واقعیت این است؛ که معمولاً نقاشانی که کتاب مقدس را باعالی ترین درجه عشق واخلاص می خوانده اند ،‌ سعی می کردند تصویر کاملاً بدیعی از داستان های کتاب مقدس و رخدادهای زندگی قدیسان در ذهن خودمجسم کنند.)

آن ها سعی می کردند همه‌ی تابلوهایی را که دیده بودند، فراموش کنند و مجسم کنند که هنگامـی که عیسای کودک در علـف‌دانی قرار داشته است؛ وشبانان برای پرستش او می آمدند،یا هنگامی که ماهیگیری موعظه انجیل را آغاز می کند، چه حالاتی داشته اند. به کَرا‏‎ت پیش آمده است که چنین کوشش‌هایی از سوی نقاشی بزرگ برای قرائت نوینی از متنی کهن (و مقدس) ، آدمیان خشک مغز و بی اندیشه را خشمگین و برآشفته کرده است. تصور می کنم که، تنها راه فهم دل مشغولی های هنرمندان این است که، از تجربة خودمان کمک بگیریم . البته ما نقاش نیستیم و شاید هرگز برای کشیدن تصویری تلاشی نکرده باشیم؛ و هرگز هم چنین قصدی نداشته باشیم؛ ولی این سخن لزوماً به معنای آن نیست که هیچ گاه با مسایلی مشابه آن چه در زندگی یک نقاش یا مجسمه ساز مطرح می شود رو به رو نمی شویم . کم‌تر کسی ممکن است وجود داشته باشد که کوچکترین اطلاعی،‌هرچقدرهم ساده ومختصر،از این گونه مسایل نداشته باشد. تقریباً برای هرکسی کاری ذوقی پیش می آید که می خواهند آن را «درست » انجام دهد. شاید کاری به سادگی یافتن کمربندی باشد که به لباسش بیاید، یا فقط دغدغه اش این باشد که در یک دسر میوه و خامه،‌نسبت‌ها درست رعایت شوند؛ و ظرف دسر درست تزیین شود. ممکن است آدم‌هایی را که خیلی به فکر لباس و گل و میز غذا باشند وسواسی بنامیم؛ زیرا چه بسا احساس کنیم این گونه چیزها ارزش این همه توجه را نداشته باشند؛ ولی آن‌چه ممکن است برخی اوقات در زندگی عادی و روزمره عادت بدی به شمار آید، و در نتیجه اغلب از نظر این و آن پنهانش کنیم، می تواند در حوزه‌ی هنر،‌ارزش اساسی داشته باشد. همین که نقاش در کارش مـوفق می شود، همه احـساس می کنیم که او به چیـزی رسیده اسـت؛ که نه می توان بر ان افزود و نه از آن کاست؛ ما چیزی که « درست » است:‌یعنی نمونه ای از کمال، در جهانی عاری از کمال . درست است که برخی از هنرمندان یا منتقدان در دوره های معینی برای صورت بندی قوانین هنرشان تلاش کرده اند؛‌ولی همیشه معلوم شده است؛ که هنرمندانی کوشیده اند این قوانین را به کار بندند به جایی نرسیده اند؛ حال آن که استادان بزرگی توانسته اند آن ها را نادیده بگیرند؛ و در عین حال به هماهنگی نوینی برسند، که قبلاً به ذهن هیچ کس خطور نکرده است. حقیقت این است که مقرر کردن چنین قواعدی امری ناممکن است؛ زیرا هیچ کس نمی تواند از پیش تعیین کند که هنرمند می خواهد به چه نتیجه برسد. بدون شک ذوق هنری، مسئله ای بی نهایت پیچیده تر از ذائقة تشخیص طعم غذا و آشامیدنی هاست. استادان بزرگ همه‌ی زندگی شان را وقف آثارشان کرده اند و از هیچ فداکاری و ازخود گذشتگی برای آن آثار دریغ نداشته اند، و کمترین حقی که می توانند داشته باشند این است؛ که از ما بخواهند برای درک ثمره‌ی رنج و تلاش آن‌ها کوششی به خرج دهیم . آموزش هنر هیچ گاه به پایان نمی رسد وهمیشه موضوعات تازه ای برای کشف وشناخت وجود دارد. آثار بزرگ هنرگویی این خاصیت را دارند؛ که هر بار در مقابل چشم تماشاگر به گونه‌ی متفاوتی ظاهر می شوند . به نظر می‌رسد که آن‌ها همچون خود انسان، تمام نشدنی و پیش بینی ناپذیرند. عالم هنر ،‌عالمی مهیج و شورانگیز است؛ که همتایی ندارد، و قوانین عجیب و شگفتی‌های خاص خود را دارد. دربار‌ه‌ی هنر سخن گفتن، کار چندان دشواری نیست؛ زیرا واژگانی که منتقدان به کار می برند، آن قدر در متن‌ها و مقام‌های مختلف به کار رفته‌اند که چیزی از دقت‌شان باقی نمانده است. آن چه از این سیر و سلوک حاصل می گردد، از طاقت کلام در می گذرد.

«بازتاب سینما در مقابل تلویزیون»:

شیوه های نمایش فیلم روی پرده های عریض (Widescreen) عمده ترین دگرگونی فنی که مستقیماً به دلیل رقابت با تلویزیون در عرصة وسایل و ابزار سینما انجام گرفت، تغییراتی بود که در شکل ارائه نهائی فیلم در سالن نمایش اثر می گذاشت؛ که البته خوداین تغییرات زاده تحقیقات وتجربیات ودست آوردهای علمی سالیان پیش تر بودند پس از پایان جنگ ، سیستمی ساده تر همراه با صدای استریو فونیک ، قدم به عرصة سینما می گذارد؛ این سیستم که از روش نمایش فیلم توسط سه پروژکتور ، بر روی پرده ای منحنی و بزرگ استفاده می کند، به نام «سینه راما» ( Cinerama ) خوانده می شود.وکاربردی عمومی و سرگرم کننده می یابد.«سیندراما»‌ابتدا فیلم های سیاه و سفید را برای ثبت و نمایش تصویر برمی گزیند ، اما اندکی بعد که فیلم های رنگی جدید تک نواری به دنیای سینما معرفی می شوند؛ اندازه و کیفیت تصویر به نمایش درآمده به همراه صدای استریو فونیک و چند جانبه شکلی بسیار سرگرم کننده و جاذبة فراوان پیدا می کند. روش نمایشی «سینه راما» بسیار پرزحمت و پرخرج ولی بسیار جذاب و گیرا بود. فیلم های سینه راما در سالن های بازسازی شده خاص این گونه نمایش و با دستگاه های مجهز و جدید در بسیاری از کشورها قابل عرضه بود، ولی از آن جائی که هزینة برگزاری این نوع برنامه ها تقریباً زیاد و مراحل تولید و پخش آن فوق العاده پردرد سر بود،‌لذا شیوة مشابهی از نمایش سینه‌راما که با یک پروژکتور ساده و در یک سالن معمولی امکان عمل داشت به صاحبان سینما عرضه گردید و استفاده از این روش با استقبال بی نظیر دست اندرکارا ن سینما روبرو گشت .نمایش فیلم با شیوة جدید ، براساس تکامل اختراع کرتین (Chratien) استوار بود . کرتین فرانسوی در سال 1928 ، سیستمی برای فیلم برداری و نمایش تصاویر «آنامورفیک» (Anamorphic) ابداع کرده بود که در سال 1953 ، این سبک با نام تجارتی «سینما اسکوپ» (‌Cinemas cope) به بازار عرضه شد. سیستم های اپتیک یا نوری «آنامورفیک» آن گروه از لنزهائی هستند که در آن ها تصویر تعمداً به صورت جابه جایی و شکسته ، با استفاده از عدسی هایی که ضرایب درشت نمایی افقی و عمودی آن ها متفاوت است، شکل می گیرد.

«شرایط کنونی»:

با مختصری توضیح دربار‌ه‌ی شرایط امروزی، فیلم سازی حرفه ای سینما را به پایان می بریم . قطع 35 میلی متری فیلم با سابقة تثبیت شدة طولانی خود، هم چنان جایگاهی مسلط در عرصه سینمای تجاری و تفریحی دارد. و در زمینه نمایش آثار عظیم و پرجلال و شکوه سینمائی ، قطع فیلم 70 میلی متری کماکان برتری خود را حفظ کرده است . فیلم 16 میلی متری به صورت رسانه ای کاملاً حرفه ای ، نه تنها کاربردی عمدتاً در زمینه های غیرداستانی و برای موارد آموزشی ، بازرگانی و… دارد. بلکه از حیطة تماشاگران و مخاطبین محدود ، به عرصة فیلم های سرگرم کننده و داستانی نیز گام می نهد و گسترش می یابد . این گونه گسترش محدودة کار، از طریق حمل دستگاه نمایش کوچک و سبک فیلم های 16 میلی متری به داخل هواپیما ،‌کشتی و سالن هائی با ظرفیت محدود تماشاگران ،‌انجام می گیرد. بازار غیر حرفه ای یا آماتور ، تقریباً به طور کامل در اختیار فیلم 8 میلی متری و جانشین بلافصل آن سوپر 8 میلی متری است. فیلم سوپر 8 همراه با باند صدای اپیتیک که در زمینه های آموزشی ، اداری ، بازرگانی و… می تواند قابل بهره برداری باشد، اخیراً به رقابت با رسانه ای دیگری هم چون نوار ویدیو برخاسته است. شیوه ها و تکنیک های تولید تلویزیونی تأثیر زیادی بر تولید فیلم های تهیه شده در استدیوهای مختلف فیلم سازی داشته اند. البته باید گفت: سیستم هایی که برای فیلم برداری با چند دوربین و با یک واحد بازبینی و کنترل مرکزی ،‌به منظور کار سینمائی تکامل یافتند ، مقبولیت چندانی پیدا نکردند . همان طور که بعضی پرداخت های بلند داستانی نیز که کاملاً با دوربین تلویزیونی و نوار ویدیو تهیه شده و برای نمایش در سالن های سینما بر روی فیلم منتقل شده بود، مورد پذیرش کلی قرار نگرفت اما آن‌چه مسلّم است این که ، در زمینه های وابسته و مکملی هم چون «نمایاب های الکترونیک یا تلویزیونی » (TV.view finders)و«تحلیل گرهای مداربسته رنگ» (Closed circuit color Analyse)برای استفاده لابراتوار ظهور فیلم ، و ضبط نوعی کدگذاری یا رمزگذاری زمانی (Time –Code -Recording) در روی یک نوار جداگانه ، برای یافت و شاسایی اتوماتیک مواد ضبط شدة صدا و تصویر در مراحل تدوین ، تکنولوژی الکترونیک عمده ترین و عملی ترین شکل تأثیر بخش خود را برتکنیک فیلم سازی سالیان اخیر اعمال کرده است.


ترجمه مهر هفتم (هنر)

ترجمه مهر هفتم(هنر) در 88 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 57 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 88
ترجمه مهر هفتم (هنر)

فروشنده فایل

کد کاربری 6017

ترجمه مهر هفتم(هنر) در 88 صفحه ورد قابل ویرایش

شب با گرمایش، آسایشی مختصر آورده است و در سپیده دم هرم داغ باد بر دریای بی رنگ می وزد. شوالیه آنتونیوس بلاک، درمانده بر روی چند شاخة صنوبر که بر ماسه ها پراکنده اند، دراز کشیده است. چشمانش کاملاً باز و از شدت کم خوابی سرخ گشته اند.

در همان نزدیکی ملازمش یونس با صدایی بلند خرناس می کشد. او نیز درست در کنارة جنگل و در میان درختان صنوبر از پای افتاده و به خواب رفته است. دهان او به سمت فلق باز می‎شود و صدایی غیرزمینی از حنجره اش بیرون می‎آید. با وزش ناگهانی باد، اسب ها به جنبش در می آیند و پوزه های نیم سوخته خود را به سمت دریا دراز می‌کنند. آنها نیز به اندازه صاحبانشان لاغر و فرسوده گشته اند.

شوالیه برمی خیزد و وارد آب های کم عمق می‎شود تا چهرة آفتاب سوخته و لبان تاول زده اش را بشوید. یونس غلتی به سوی جنگل و تاریکی می زند. در خواب می نالد و به شدت موهای زبر سرش را می خاراند. اثر خراش بر روی سرش همچون سفیدی برق در برابر دوده است.

شوالیه به ساحل بازمی گردد و بر روی زانوانش می نشیند. در حالی که چشمانش بسته و ابروانش درهم کشیده است، نماز صبحش را به جا می‎آورد. دستانش در هم گره خورده اند و لبانش کلماتی را زمزمه می‌کنند. چهره اش تلخ و غمگین است. چشمانش را باز می‌کند و مستقیماً به خورشید صبحگاهی که همچون ماهی باد کرده و مرده ای از دریای مه آلود بالا می آید،‌ خیره می‎شود. آسمان همچون گنبدی سربی،‌ خاکستری و بی‌حرکت است. ابری گنگ و تیره در افق غربی معلق است. در بالا،‌ کاملاً قابل رویت، مرغی دریایی با بال های بی حرکت در آسمان شناور است. فریاد او غریب و بی قرار است. اسب خاکستری بزرگ شوالیه سرش را بلند می‌کند و شیهه می کشد. آنتونیوس بلاک برمی گردد.

پشت سر او مردی سیاهپوش ایستاده است. چهره اش بسیار رنگ پریده است و دست‌هایش در چین های عبایش پنهان شده است.

شوالیه- تو کیستی؟

مرگ- من مرگم.

شوالیه- آیا برای من آمده ای؟

مرگ- من مدت هاست که در کنار توام.

شوالیه- خوب می دانم.

مرگ- آماده ای؟

شوالیه- بدنم ترسیده است، اما خودم نه.

مرگ- خب، این که مایه شرم نیست.

شوالیه از جایش برمی خیزد. می لرزد. مرگ عبایش را باز می‌کند تا آن را بر شانه های شوالیه بگذارد.

شوالیه- لحظه ای درنگ کن.

مرگ- این چیزیست که همه می گویند. من مجازات هیچ کس را به تعویق نمی اندازم.

شوالیه- تو شطرنج بازی می کنی. مگر نه؟

مرگ- تو از کجا می دانی؟

شوالیه- در نقاشی ها دیده و در تصانیف شنیده ام.

مرگ- بله. در واقع من شطرنج باز خوبی هستم.

شوالیه- اما تو نمی توانی از من بهتر باشی.

شوالیه در کیف سیاهی که در کنارش بود جستجو می‌کند و صفحة شطرنج کوچکی بیرون می‎آورد. آن را با دقت بر روی زمین می گذارد و شروع به چیدن مهره ها می‌کند.

مرگ- چرا می خواهی با من بازی کنی؟

شوالیه- من دلایل خودم را دارم.

مرگ- این یک امتیاز ویژه برای توست.

شوالیه- شرایط از این قرار است که من می توانم تا زمانی که در مقابل تو شکست نخورده ام، زنده بمانم. اگر من بردم تو مرا رها خواهی کرد. موافقی؟

شوالیه مشت هایش را به سوی مرگ بالا می‎آورد. مرگ ناگهان لبخندی به او می زند و به یکی از دست های شوالیه اشاره می‌کند. پیادة سیاه در آن دست قرار دارد.

شوالیه- تو سیاه را برداشتی.

مرگ- خیلی مناسب است. تو این طور فکر نمی کنی؟

شوالیه و مرگ بر روی صفحة شطرنج خم می‎شوند. پس از اندکی تأمل، آنتونیوس بلاک، با پیادة مقابل شاهش آغاز می‌کند. مرگ نیز پیاده مقابل شاهش را حرکت می‎دهد.

نسیم سحری آرام شده است. جنبش بی امان دریا متوقف گشته و آب خاموش و بی صداست. خورشید از پشت مه بالا آمده و نورش همه جا را روشن می‌کند. مرغ دریایی در زیر ابر تیره شناور است، انگار که در آسمان منجمد شده باشد. روزی داغ و سوزان است.

یونس با ضربه ای به پشتش بیدار می‎شود. چشمانش را باز کرده، همچون خوکی خرخر می‌کند و خمیازه ای بلند می کشد. به زحمت می ایستد، اسبش را زین می‌کند و بستة سنگینی را بلند می‌کند.

شوالیه سوار بر اسب به آرامی از دریا دور شده و به سوی جنگلی که در نزدیکی ساحل و درست بالا جاده قرار دارد می رود. تظاهر می‌کند که صدای نماز صبح ملازمش را نشنیده است. یونس خیلی زود از او سبقت می‎گیرد.

یونس- (می خواند) خفتن بین دو پای فاحشه، زندگیم هر روز در حسرتشه.

او می ایستد. به اربابش می نگرد. اما شوالیه صدای آواز یونس را نشنیده است و یا تظاهر به آن می‌کند. برای اینکه بیشتر او را تحریک کند یونس این بار بلندتر می خواند.

یونس- (می‌خواند) اون بالا بالاها جای خدای قادر متعاله، اما برادرت شیطانه که همه جا می بینیش.

یونس بالاخره توجه شوالیه را جلب می‌کند. دست از خواندن می کشد. شوالیه، اسبش، اسب یونس و خود یونس تمام این ترانه ها را ازبرند. سفر طولانی و پر گرد و غبار آن‌ها از سرزمین مقدس، آن‌ها را پاکیزه نگاه نداشته بود. آن‌ها در دشتی باتلاقی که تا افق ادامه دارد می تازند و در دوردست دریایی که در زیر تابش سفید آفتاب می درخشد، خفته است.

یونس- در فروجستاد همه دربارة نشانه های شر و اتفاقات هولناک سخن می گفتند. در شب، دو اسب یکدیگر را خورده بوند و در محوطة کلیسا گورها باز شده و بازماندة لاشه ها همه جا پخش شده بود. دیروز عصر چهار خورشید در آسمان می‌تابید.

شوالیه پاسخ نداد. در نزدیکی، سگی لاغر، نالان به سوی صاحبش که بر روی یک صندلی در زیر آفتاب داغ خفته است، می خزد. ابر سیاهی از مگس به دور سر و شانه های مرد جمع شده اند. سگ نگون بخت در حالی که به روی شکم دراز کشیده و دمش را می جنباند، پیوسته می نالد.

یونس از اسب پیاده شده، به مرد خفته نزدیک می‎شود. مودبانه از او نشانی ای می پرسد. وقتی جوابی نمی شنود،‌ به طرف مرد می رود تا او را بیدار کند. بر روی شانه های مرد خفته خم می شود، اما به سرعت دستش را پس می کشد. مرد از عقب بر زمین می افتد و صورتش در مقابل یونس قرار می‎گیرد.

یک جنازه است که با حدقة خالی و دندان های سفید به یونس خیره شده است.

یونس دوباره سوار اسبش می‎شود و به اربابش می رسد. از قمقمه اش آبی می نوشد و کیف را به شوالیه می‎دهد.

شوالیه- خب، آیا راه را نشانت داد؟

یونس- نه، کاملاً.

شوالیه- چه گفت؟

یونس- هیچ

شوالیه- آیا لال بود؟

یونس- نه سرورم. من این را نگفتم. اتفاقاً کاملاً فصیح و شیوا بود.

شوالیه- اوه؟

یونس- او سخنور بود اما مشکل در این بود که حرف او افسرده کننده بود. (می خواند) زمانی روشن و با نشاطی، زمانی با کرم ها می خزی. سرنوشت تبه کار مخوفی است و تو، دوست من. قربانی آنی.

شوالیه- مجبوری بخوانی؟

یونس- نه.

شوالیه تکه ای نان به ملازمش می‎دهد تا برای مدتی او را ساکت نگه دارد. خورشید بی رحمانه آن‌ها را می سوزاند و قطرات عرق از چهره هاشان می چکد. ابری از غبار در اطراف اسب ها برخاسته است. آن‌ها در آنسوی خلیج و در امتداد بیشه زاری سبز می‌تازند. در سایة چند درخت تنومند، یک گاری قرار دارد که با کرباس خالدار پوشانده شده است. اسبی در نزدیکی گاری شیهه می کشد و اسب شوالیه به آن پاسخ می‎دهد. دو مسافر برای استراحت در زیر سایه درختان توقف نمی کنند و همچنان می تازند، تا در انحنای جاده ناپدید می گردند.

در خواب، یوف شعبده باز، صدای شیهة اسبش و پاسخی از دوردست را می شنود. می کوشد تا دوباره بخوابد اما فضای داخل گاری خفه کننده است. اشعه خورشید از خلال کرباس عبور کرده و به شکل نوارهای باریکی از نور، به صورت میا، همسر یوف و پسر یکساله‌شان میکائیل که در آرامش خفته است، می تابد. در نزدیکی آن‌ها یوناس اسکات که از سایرین مسن تر است، با صدای بلند خرناس می کشد.

یوف به بیرون گاری می خزد. در زیر درختان بلند، همچنان کمی سایه وجود دارد. مقداری آب می نوشد و غرغره می‌کند. نرمش مختصری انجام می‎دهد و با اسب لاغر و استخوانی اش صحبت می‌کند.

یوف-صبح بخیر. صبحانه خورده ای؟ من از بدبختی نمی توانم علف بخورم. نمی توانی به من یاد بدهی؟ کمی کارمان سخت شده است. در این منطقه از کشور کسی شعبده بازی دوست ندارد.

یوف توپ های شعبده بازی را برداشته، به آرامی شروع به بالا انداختن آن‌ها می‌کند. سپس به روی سرش می ایستد و چون مرغی قدقد می‌کند. ناگهان دست از کار می کشد و با نگاهی کاملاً شگفت زده می نشیند. باد موجب حرکت آرام درختان شده است. برگ ها می جنبند و زمزمه ای آرام پدید می آورند. گل ها و چمن ها به زیبایی خم شده اند و در جایی یک پرنده صدای چهچهه اش را بلند کرده است.

سکوت، گرگ و میش، جام‌های توت‌فرنگی و شیر. چهره‌های شما در نور عصرگاهی. میکائیل خفته، یوف با چنگش. سعی خواهم کرد که حرف‌هایمان را به خاطر بسپارم. من این خاطره را با چنان دقتی در میان دستانم نگاه می‌دارم که انگار جامی از شیرتازه در آن قرار دارد.

صورتش را بر می‌گرداند و به دریا و آسمان خاکستری بی‌رنگ نگاه می‌کند.

شوالیه – و این یک یادگاری مناسب است. … این برای من کافی خواهدبود.

بر می‌خیزد و برای بقیه سر تکان می‌دهد و به سوی جنگل حرکت می‌کند. یوف همچنان به نواختن چنگ ادامه می‌دهد. میا روی چمن دراز می‌کشد.

شوالیه صفحة شطرنج را بر می‌دارد و آن را در طول ساحل حمل می‌کند. ساحل ساکت و متروک و دریا بی‌حرکت است.

مرگ – منتظرت بودم.

شوالیه – مرا ببخش. چند لحظه‌ای تأخیر داشتم. چون من تاکتیک‌هایم را برای تو آشکار ساختم، در حال عقب‌نشینی‌ام. نوبت تو است.

مرگ – چرا این قدر راضی به نظر می‌رسی.

شوالیه – این راز من است.

مرگ – البته، حالا من اسبت را می‌زنم.

شوالیه – کار درستی کردی.

مرگ – آیا مرا فریب دادی؟

شوالیه – البته تو درست در دام افتادی. کیش!

مرگ – به چه می‌خندی؟

شوالیه – نگران خندة من نباش – شاه خودت را نجات بده.

مرگ – تو کمی متکبری.

شوالیه – بازی‌مان سرگرمم می‌کند.

مرگ – نوبت تو است. بازی کن. من کمی ذیق وقت دارم.

شوالیه – من می‌دانم که تو کارهای زیادی داری. اما حق نداری بازی را ترک کنی. بازی زمان می‌برد.

مرگ می‌خواهد جواب دهد اما سکوت می‌کند و بر روی صفحة شطرنج خم می‌شود.

مرگ – آیا قصد داری که شعبده‌باز و همسرش را در میان جنگل همراهی کنی؟ آن‌هایی که اسمشان یوف و میاست و یک پسر کوچک دارند؟

شوالیه – برای چه می‌پرسی؟

مرگ – اوه … دلیل خاصی ندارد.

شوالیه ناگهان دست از خنده می‌کشد. مرگ با تمسخر به وی می‌نگرد.

بلافاصله پس از غروب خورشید، گروه کوچک د‌ر حیاط مسافرخانه جمع‌ شده‌اند. شوالیه، یونس و دختر در آن‌جا حضور دارند. یوف و میا در گاری خود هستند. پسرشان میکائیل پیش از این خوابیده است. یوناس اسکات همچنان مفقود است.

یونس به داخل مسافرخانه می‌رود تا مقدمات سفر را فراهم آورد و آخرین لیوان آب‌جو را بنوشد. مسافرخانه حالا تقریباً خالیست و به جز چند کشاورز و چند دختر جوان که در گوشه‌ای شام می‌خورند، کسی در آن حضور ندارد.

در کنار یک پنجرة کوچک مردی گوژپشت، با لیوانی برندی در دست نشسته‌است. حالت چهره‌اش غمگین است. هرچند وقت‌ یک‌بار با سکسکه‌ای شدید تکان می‌خورد. او پلوگ آهنگر است که آن‌جا نشسته و ناله می‌کند.

یونس – خدای من. این پلوگ آهنگر نیست؟

پلوگ – عصربخیر.

یونس – این‌جا نشسته‌ای و آب‌بینی‌ات را بالا می‌کشی؟

پلوگ – بله، بله. به آهنگر نگاه کن. مثل یک خرگوش می‌نالد.

یونس – اگر من به جای تو بودم، از این که به این راحتی از شر زنم راحت شدم، خوشحال بودم.

یونس پشت آهنگر را نوازش می‌کند و با نوشیدن مقداری آب‌جو تشنگی‌اش را فرو می‌نشاند و در کنار آهنگر می‌نشیند.

پلوگ – تو ازدواج کرده‌ای؟

یونس – من! بیش از صدبار. دیگر نمی‌توانم حساب همة زن‌هایم را داشته باشم. البته در مورد مردان مسافر اغلب به همین شکل است.

پلوگ – می‌توانم به تو اطمینان دهم که یک زن بدتر از صد زن است. یا اینکه من از هر بدبختی در این دنیا بدبخت‌ترم، که البته بعید هم نیست.

یونس – زن‌ها، بود و نبودشان عذاب است. به همین دلیل وقتی به او نگاه می‌کنی، درست در زمانی که بیش از هر وقتی جذاب است، باز هم بهترین کار این است که او را بکشی.

پلوگ – غرغر زن‌ها، جیغ‌ بچه‌ها و کهنه‌های خیس، ناخن‌ها و حرف های تیز، رنجت می‌دهد. مادر زنت که عمة شیطان است و وقتی که بخواهی پس از یک روز طولانی بخوابی، قصة دیگری است. اشک و آه و نالة بلندی که مرده را بیدار می‌کند.

یونس سرش را با رضایت کامل تکان می‌دهد. او که خیلی مشروب خورده است، صدای یک پیرزن را تقلید می‌کند.

یونس – چرا برای شب‌بخیر مرا نمی‌بوسی؟

پلوگ – (به همان ترتیب) چرا برای من آواز نمی‌خوانی؟

یونس – چرا مثل اولین باری که مرا دیدی به من عشق نمی‌ورزی؟

پلوگ – چرا به لباس خواب جدید من نگاه نمی‌کنی؟

یونس – تو فقط به من پشت می‌کنی و خرناس می‌کشی؟

پلوگ – (حالت عادی) اوه، لعنتی.

یونس – او لعنتی. و حالا او رفته است. پس خوشحال باش.

پلوگ – (خشمگین) من بینی‌ آن‌ها را با انبر می‌کنم. با یک چکش کوچک روی سینه‌هایشان می‌کوبم و سرشان را با پتک له می‌کنم.

پلوگ با صدای بلند گریه می‌کند و تمام بدنش از شدت غم می‌لرزد. یونس با علاقه به او نگاه می‌کند.

یونس – ببین چطور دوباره زوزه می‌کشد.

پلوگ – شاید دوستش داشته باشم.

یونس – پس شاید دوستش داشته باشی. باید به تو خوک بدبخت و بیچاره بگویم که عشق نام دیگر شهوت است، به اضافة شهوت و به اضافه شهوت و مقدار زیادی خیانت. دورویی و دروغ و سایر اعمال احمقانه.

پلوگ – ولی به هرحال دردناک است.

یونس – البته عشق از هر بلایی سیاه‌تر است ولی کسی به خاطرش نمی‌میرد و تقریباً همیشه از آن فارغ می‌شوی.

پلوگ – نه، نه، من نه.

یونس – بله، تو هم. تنها احمق‌ها از عشق می‌میرند. عشق همچون زکام مسری است. عشق نیرویت را، استقلالت را، روحیه‌ات را، از بین می‌برد. اگر همه چیز در این جهان ناقص، ناقص است، عشق با نقص کاملش، کاملترین است.

پلوگ – تو شادمانی. با آن حرف‌های چرب و نرمت. علاوه بر آن به چرت و پرت‌هایت ایمان داری.


پاورپوینت روان شناسی رنگ ها در مقاطع آموزشی

دانلود پاورپوینت روان شناسی رنگ ها درمقاطع آموزش
دسته بندی پاورپوینت
فرمت فایل pptx
حجم فایل 3877 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 14
پاورپوینت روان شناسی رنگ ها در مقاطع آموزشی

فروشنده فایل

کد کاربری 4678

یک پاورپوینت گرافیکی با عنوان روانشناسی رنگها در 14 اسلاید تنظیم شده و رنگ های مختلف رو از لحاظ روانشناسی یبررسی می نماید .