ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 18 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
مقدمه
مورخ هنر قرن بیستم با مسائل ویژه ای روبروست که سنگینی آنها را خواننده در صفحات بعد احساس خواهد کرد . بنابراین بد نیست پیشاپیش سخنی دربارهء آنها گفته شود .
یکی از آنها ، شاید بدترین شان ، این مسئله است که او کلیات حاضر آماده ای را از آنچه رخ داده است به ارث می برد و دربارهء صدق و ارزش آن شک می کند . تکیه گاه های اصلی این کلیات را انقلاب های کامیابی تشکیل می دهند که یکی پس از دیگری تحقق یافته اند ، با این همه کمتر کسی می تواند ادعا کند که پیشرفتی در هنر صورت گرفته باشد . در هر صورت ، همان اندازه که خلاقیت و نوآوری برای یک هنرمند اهمیت دارد ، رابطه او با آنچه برایش به ارث گذاشته شده درخور توجه و ملاحظه است . مسئله دیگر این است که هر چقدر مورخ به زمان حال نزدیکتر می شود ، رشته پژوهشی اواز تاریخ به چیزی شبیه به خاطر نگاری تبدیل می گردد . او خود شاهد رخدادهایی بوده است که توصیف می کند و با مناقشه ها و جدل هایی که برانگیخته اند زیسته است . تامل درباره آنها بدون شک بر نگرش تاریخی او تاثیر می نهد .
تاریخ هنر مدرن در جریان رخداد آن نگاشته شده است ، یعنی تاریخ نگاری دربارهء آن با به نمایش گذاشته شدن آن همزمان بوده است . چه بسا لازم باشد که در اینجا تفکیکی بین نقد و هنر و تاریخ هنر به عمل آورم . اگر پیشاپیش تفکیک مفیدی وجود داشته باشد ، به کار هنر قرن بیستم نمی آید . منتقد در نقد و بررسی هنر مدرن گویی همان اندازه که ویژگی های ذاتی آن را می سنجد نقش [احتمالی ] تاریخی آن را نیز مد نظر قرار می دهد ، حال آنکه مورخی که برای به دست دادن روایتی عینی از رخداد ها برنامه ای را در پیش می گیرد ، دیری نمی گذرد که خود را در برابر این موقعیت می یابد که یا باید اولویت ها و ارزیابی های منتقدان را بپذیرد و یا آنکه معیار های دیگری را ، نه به دلایل قطعی تاریخی ، اساس کار خود قرار دهد . من مورخی هستم که مدت ها کار نقد کرده ام و فکر می کنم که تنها نگرشی منتقدانه ای که مورخ باید از آن بپرهیزد نگرش هوادارانهء همراه با تعصب است – یعنی نگرش منتقدی که ، به دلایل بجا یا گاه نابجا ، خود را در مقام سخنگو یاحتی رهبر یک جنبش هنری قرارمی دهد و ضمن طرد دیگرگرایش های دوران معاصر ، از گذشته برای توجیه نظر خویش بهره می گیرد .
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 20 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 29 |
ماتیس به مرور زمان ا زخشونت و بی ظرافتی قلمش کاست . در همان حال که تک چهره بسیار انتقاد شده همسرش بر دیوار «سالن پاییز » آویزان بود تک چهره دیگری را آغاز کرد که اکنون به مادام ماتیس : خط سبز(شکل 16) مشهور است . این کار نیز دارای تاثیرگذاری قوی ست . حتی قوی تر از کار پیشین او ولی قدرت این تابلو ناشی از ساخت محکم ان است . ماتیس در هر دو تابلو از تحریف شکل ها اجتناب کرده است ، ول یدر کارقبلی ، ضربه های قلم مو و تقطیع رنگها گویی هنگام باز نمود شکل ها ، بر ضد ا«ها عمل می کنند . در تابلوی دوم ، رنگها – هر چقدر هم که فی نفسه غیر متعارف باشند – و نیز ضربه های قلم مو ، قویا شکل ها را تحکیم می کنند . هر جا که شدت و حدت دارند مفید وضوح و تاکیدند . موی سر دارای رنگ آبی در آمیخته با قرمز تند است پس زمینه از سه بخش به رنگ های نارنجی ، بنفش و آبی زنگاری تشکیل شده است ؛ یک طرف چهره صورتی و طرف دیگرش زرد و سبز است و نوار توجه برانگیزی به رنگ سبز لیمویی ر میانه چهره از پیشانی تا چانه و گردن کشیده شده است . این مجموعه خودسرانه به نظر می رسد ولی جلوه کلی آن باور کردنی است : بازنمود جسورانه قیافه یک زن خوش چهره . نقاشدیگری چه بسا برای برجسته نمایی سروصورت از سایه زنی های حجم دهنده استفاده می کرد تا بتواند به آن نمایی تندیس گونه بدهد ؛ ماتیس با استفاده از تضادهای رنگی به این هدف می رسد ، تضادهایی که نوعی تنش دیدگانی شبیه آنچه از تضاد سیر و روشن ها حاصل می شود ایجاد می کنند . او نمی خواهد بخشی از چهره را رد سایه از دست بدهد یا از شفافیت هر بخش از تابلوی خود بکاهد . تندیس آفریقایی می تواند به همین نحو با انتقال حس قوی از حجم و حضور بدون هر گونه تقلید دقیقی از شکل های طبیعی مار ار تحت تاثیر قرار دهد . وانگهی بسیاری از صورتک های افریقایی چهره را به صورت دو صفحه بزگر در طرفین یک برجستگی میانی نشان می دهند . بعید نیست که بازنمایی ماتیس از چهره همسرش حاصل دیده او در دو نوع نور باشد : نور مستقیم روز روی گونه چپ ، و نور منعکس از یک صفحه رنگین روی قسمت راست صورت . آشنایی با صورتک های افریقایی چه بسا جهت دهنده برداشت او از این چهره بوده است .
تابلوی زنی با کلاه پایان یک دوره را در کار ماتیس نشان می دهد حال آنکه تابلوی مادام ماتیس : خط سبز نشانه آغاز یک دوره در کار اسوت . پیش از سال 1905 نقاشی ماتیس که ه مواره پوینده و کاونده بود بین دو رهیافت نوسان داشت . یکی تجربه شخصی سنت مدرسه هنردر کشیدن تک چهره افراد در داخل آتلیه ، و دیگر شیوه انقلابی تحلیل و ترکیب بندی رنگ ها که سورا در دهه 1880 ابتکار کرده بود و سینیاک در اثر جدید خود (1899) که آرمان ها و شیوه های نئوامپرسیونیسم را شرح می داد ، ان را صورت بندی کرده بود . تابلوی زنی با کلاه نمایانگر آن است که ماتیس از هر دو رهیافت فاصله گرفته است ؛ حال انکه تابلوی مادام ماتیس : خط سبز بازز تابنده ی تلفیق موفقیت آمیز آنهاست . مایتس در نخستین و مهمترین بیانیه خود درباره هنر که در 1908 به رشته تحریر درمی آورد بر استقلال خود از نظریه تاکید می ورزد : برای مثال انتخاب او از رنگ ها « بر اساس مشاهده احساس و دقیقا ماهیت هر تجربه » صورت می گیرد . هدف او بیانگری یا اکسپرسیون است منتهی یک بیانگری هماهنگ . تجربه ای که می خواهد انتقال دهد باید به معادل تصویری آن برگردانده شود : « می خواهم به آن حالت تراکم احساساتی برسیم که شکل دهنده یک تابلوست » این تراکم احسسات در مادام ماتیس : خط سبز تحقق یافته است ، حال ا«که تابلوی زنی با کلاه نوعی سیالیت و خود انگیختگی تصادفی را القا می کند که همچنان به امپرسیونیسم و سنت طرح سردستی تعلق دارد . ماتیس در تمام طول زندگیش می خواست تیزبینی خود را از طریق جلوه لحظه ای دادن به کار خویش انتقال دهد . ولی این جلوه و آن قدرت کمپوزیسیون که ماتیس لازمه هر تابلو می دانست ، از کاری با طمانینه و متبکرانه و توام با تصحیحات زیاد به دست می آمد .