ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 539 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 67 |
مدیریت دیا عامل انسانی مهم ترین دلیل تحولاتی است که امروز بشر در همه زمینه ها و به هر شکلی در جوامع گوناگون شاهد آن است.
در واقع عامل انسانی است که تقاوت های فاحش امروز زندگی بشر با شرایط گذشته اش را رقم زده است. اگر این عامل از زندگی روزمره حذف شود در واقع توسعه و پیشرفت از زندگی انسان حذف می شود. برای تغییر و حرکت به سوی شرایط بهتر علاوه بر عواملی چون سرمایه مواد اولیه و غیره مهم ترین و اصلی ترین عامل نیروی انسانی است. در واقع ثروت و دارایی هر جامعه ای تنها و تنها نیروی انسانی است. این دیدگاه شاید افراطی به نظر برسد ولی واقعیت های پیشرو در جوامع گوناگوت این امر را ثابت می کند. اگر یک جامعه را با همه امکانات مادی و صروت های بیکران با جامعه ای که از همه این امکانات بی بهره است مقایسه کنیم و مشاهده کنیم که جامعه فاقد ثروت از توان و قدرت بالاتری برخوردار است، تنها عاملی که این مسئله را ایجاد کرده باید عامل انسانی باشد . در زمینه امور اقتصادی و تجاری مانند هم دیگر بخش های اجتماعی عامل انسانی مهم و حیاتی است. هوش هیجانی به نظر می رسد می تواند شکل تکامل یافته ای از توجه به انسان در سازمان باشد و ابزاری نوین و شایسته در دبستان مدیران تجاری و تئوریسن های بازار برای هدایت افراد درون سازمان و مشتریان برون سازمان و تامین رضایت آنها.
(شفقی زاده، سایت: www.mgtsolution.com)
در تجارت وقتی صحبت از هوش به میان می آید معمولاً به یاد نمره های درسی دانشگاه می یفتیم یا تست های هوش آزمون های استخدامی به ذهنمان می رسد اما به تعبیری وسیع تر می توان گفت دو نوع هوش وجود دارد: هوش تحصیلی و هوش هیجانی. با دیدی محدود که تا به حال وجود نداشته است تنها به هوش تحصیلی توجه شده است و اصلاً تنها هوش تحصیلی به رسمین شناخته شده است. هوشی که شاخص وجود آن و شاخص مقدار آن در افراد مختلف نمرات درسی یا نتایج تست های هوش بوده است. آزمون هایی که معمولاً در محیط های بسته و انتزاعی برگذار می شوند و سایر متغیرهای اثر گذار به حداقل رسیده و در واقع متغیرهای محیطی که می توانند اثری سرنوشت ساز در توفیق یا شکست یک کار داشته باشند اثر شان تا حد خنثی پایین آورده می شود. هوش هیجانی بیانگر آن است که در روابط اجتماعی و در بده بستان های روانی و عاطفی در شرایط خاص چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است. یعنی اینکه فرد در شرایط مختلف بتواند امید را در خود همیشه زنده نگه دارد با دیگران همدلی نماید احساسات دیگران را بشنود برای به دست آوردن پاداش بزرگتر، پاداش های کوچک را نادیده انگارد، نگذارد نگرانی قدرت تفکر و استدلال او را مختل نماید، در برابر مشکلات پایداری نماید و در همه حال انگیزه خود را حفظ نماید.
مایر، سالروی و کارسو (1990) برای هوش هیجانی چهار بعد تشخیص داده اند که عبارتند از:
1- شناسایی هیجان ها در خود و دیگران: ضروری ترین توانایی مرتبط با هوش عیجانی این است که از هیجان ها و احساسهای خود آگاه باشد. توانایی خود آگاهی به مدیران اجازه می دهد تا نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد و به ارزش خود اعتماد پیدا کنند.
2- کاربرد هیجان ها: کاردبرد هیجان ها، توانایی استفاده از هیجان در کمک به کسب نتایج مطلوب حس مسایل و استفاده از فرصت هاست. این مهارت شامل توانایی مهم همدلی و بینش سازمانی است. مدیرانی که از این توانایی برخوردار اند هیجان ها و احساس های دیگران را بیشتر عملی می سازند تا اینکه آنها را حس کنند. آنان نشان می دهند که مراقب هستند.
3- تونایی درک و فهم هیجان ها: توانایی درک هیجان های پیچیده و آگاهی از علل آنها و چگونگی تغییر هیجان ها از یک حالت به حالت دیگر در درک هیجان ها
می نامند. مدیرانی که از این توانایی برخورداراند، از این مهارت ها در جهت گسترش شور و اشتیاق خود و حل اختلاف ها از طریق شوخی و ابراز مهربانی استفاده می کنند. آنها به کمک این توانایی ها می توانند بفهمند که چه چیزی موجب بر انگیختن یا عدم برانگیختن افراد یا گروه ها می شود.
4- مدیریت هیجان ها: مدیریت هیجان ها، توانایی کنترل و اداره کردن هیجان ها در خود و دیگران است. مدیرانی که این توانایی را دارا هستند اجازه نمی دهند بر خلقی های گاه و بیگاه در طول روز از انها سر بزند.