دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 78 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 33 |
مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پژوهش، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 33صفحه
نوع فایل:word
توضیحات از متن فایل
در سراسر تاریخ، بشر تلاش می کرد تا دلایل عذاب کشیدن و راه های فرونشاندن آن را پیدا کند. پیش از این، همه سوالات مشترکی می پرسیم: «چرا من احساس بهتری ندارم؟» «برای آن چه کار می توانم بکنم؟» زندگی در این دنیا به صورت اجتناب ناپذیر، موجب می گردد که بدن ما با دردهای فیزیکی، بیماری یا کهولت سن و مرگ رو به رو گردد. همچنین از زمان تولد تا مرگ به صورت ذهنی با شرایط نامناسب روبرو می شویم یا هنگامی که موقعیت ها را حتی زمانی که زندگی ما در شرایط مساعد و آسان قرار دارد، ناسازگار می یابیم و چیزی را که می خواهیم به دست نمی آوریم و با فقدان داشته هایمان روبرو می شویم در این شرایط سرسختانه تلاش می کنیم تا احساس بهتری داشته باشیم (کابات زین،2005 ).
یکی از ویژگی های انسان موفق کسب مهارت های لازم برای مدیریت بر خود (رفتار، هیجان، ذهن و ...) است. با توجه به مشغلههای مختلف روزمره، نشخوارهای فکری مداوم وشرایط پر استرسی که پیرامون اکثریت ما وجود دارد، اهمیت مدیریت کردن ذهن بیش از پیش نمایان میشود. برای مدیریت ذهن لازم است قوانین ذهن را به درستی شناخته و با مدیریت آن، از حداکثر توانمندیش بهره برد. ذهن آگاهی راهکاری موثر برای دستیابی به حداکثر توانمندی ذهن و مدیریت بر آن است. ذهن آگاهی یا حضور ذهن به معنای آگاهی از افکار، رفتار، هیجانات و انگیزه ها است به طوری که بهتر بتوانیم آنها را مدیریت و تنظیم کنیم. به عبارت دیگر ذهن آگاهی به معنای توجه کردن به شیوه ای خاص است. یعنی توجه و تمرکزی که سه عنصر در آن دخالت دارد: 1- بودن در حال حاضر2- هدفمند 3- بدون قضاوت. این نوع توجه موجب افزایش آگاهی، شفافیت و وضوح و پذیرش واقعیت حال حاضر می شود. بدین ترتیب متوجه می شویم که زندگی ما فقط در حال حاضر رخ داده و گره گشایی می شود.
از طرفی ذهن آگاهی یک عامل زیربنایی مهم برای رسیدن به رهایی است. زیرا روشی موثر و قوی برای خاموش کردن و توقف فشارهای دنیا و یا فشارهای ذهنی خود فرد می باشد.
حضور ذهن صحیح بدان معنا است که شخص آگاهی خود را از گذشته و آینده به حال حاضر معطوف کند. زمانی که فرد در حال حاضر حضور داشته باشد، واقعیت را با تمام جنبه های درونی و بیرونی اش می بیند و در می یابد که ذهن به دلیل قضاوت و تعبیر و تفسیرهایی که انجام می دهد دائما در حال نشخوار و گفتگوی درونی است.وقتی فرد در می یابد که ذهن دائما در حال تعبیر و تفسیر است قادر می شود با دقت بیشتری به افکار خود توجه کند و بدون بیزاری یا قضاوت آنها را مورد بررسی قرار دهد و علت وجود آنها را دریابد. تمرین ذهن آگاهی این توانایی را به فرد می دهد که دریابد « افکار صرفا افکار هستند» و زمانی که می فهمد افکارش ممکن است حقیقت نداشته باشند راحت تر می تواند آنها را رها کند. انسان همواره پیام ها یا صداهایی را از طریق ذهن استدلالی خود می شنود. بسیار مهم است که وی از پیام هایی که در طی فکر کردن از ذهن خود می شنود آگاه باشد، درگیر افکارش نشود و بتواند آنها را رها کند. (کابات زین،2005).
ذهن آگاهی به معنای هوشیاری و آگاهی کامل در هر لحظه از زندگی است. همان گونه که حافظ می فرماید:" حضوری گر همی خواهی زخود غافل مشو حافظ" غفلت از خود موجب از بین رفتن هوشیاری و آگاهی است. زمانی که فرد دچار غفلت می شود و در واقع تماس خود را با جهان اطراف از دست می دهد به تدریج دچار افسردگی می شود و نمی تواند از زندگی لذت ببرد. تکنیک ذهن آگاهی موجب می شود که فرد بتواند با تجارب زندگی در تماس باشد و از آن ها لذت ببرد (عیوضی، 1390).
حواس جمع بودن و بیداری صد درصد و آگاه بودن نسبت به همه رخ دادهایی که همین الان در اطراف و همین طور درون بدن در حال اتفاق افتادن هستند. به این شکل که هیچ گونه قضاوت و پیش داوری نسبت به درست و نادرست بودن اتفاقات صورت نگیرد و این بیداری و حواس جمعی، آگاهی را تحت تاثیر قرار ندهد. ذهن آگاهی کیفیتی از بیداری است که در آن شخص از آگاه بودن خود آگاه می شود. یعنی می فهمد که در حال فهمیدن است. یعنی وقتی فکر می کند متوجه می شود که در حال فکر کردن است. به زبان ساده موضوعی را که راجع به آن فکر می کند می بیند، هم متوجه فکر کننده و هم متوجه پدیده تفکر است. این کیفیت بیداری شاید برای آدم های معمولی به راحتی قابل درک نباشد اما مفهومی بسیار ساده و قابل فهم است، با این وجود وقتی پای عمل به میان می آید مشخص می شود که رسیدن به حالت ذهن آگاهی پیچیده ترین مساله ساده عالم است (کابات زین،2005).
قبل از اینکه ذهن آگاهی اتفاق بیفتد بیداری و هوشیاری دستکاری شده و نیمه خواب است. واکنش های انسان از قبل شرطی و برنامه ریزی شده است و به جای این که در زمان حال باشد، برنامه های آرشیوی و قدیمی مربوط به گذشته را نظاره می کند. البته این قیاس چندان هم کامل نیست چون در حالت واقعی دنیای اطراف ما بی اعتنا به شکل آگاهی ما، در حال پخش دایم صحنه های جدید و تازه است و ما برای زنده ماندن در این هستی، بسیاری مواقع مجبوریم به صحنه های تازه و به روز واکنش درست نشان دهیم. در مجموع می توان گفت هر چه انسان بیدارتر و هوشیارتر باشد و حواسش نسبت به اتفاقات جاری و اکنون زندگی اش جمع تر باشد ذهن آگاه تر است و پاسخ هایش به تحریکات زندگی خردمندانه تر و مؤثرتر و آرامش و اطمینان قلبی او بیشتر است.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 65 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 23 |
مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پژوهش، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 23صفحه
نوع فایل:word
توضیحات از متن فایل
روش تدریس: عبارت است از راه منظم، با قاعده و منطقی برای ارائه درس و در واقع برنامهای مدوّن و از پیش تعیین شده برای رسیدن به اهداف مورد نظر معلم که بر اساس آن هدفهای کوتاه مدت و بلند مدت، محقق میگردد. اصطلاح تدریس، اگر چه در متون علوم تربیتی مفهومی آشنا به نظر میرسد، اکثر معلمان و مجریان برنامههای درسی با معنی و ماهیّت درست آن آشنایی دارند. برداشتهای مختلف معلمان از مفهوم تدریس میتواند در نگرش آنان نسبت به دانشآموزان و نحوهی کار کردن با آنها تأثیرمثبت یا منفی بر جای گذارد. برداشت چندگانه از مفهوم تدریس میتواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ از مهمترین آنها ضعف دانش پایه و اختلاف در ترجمه و برداشت نادرست معلمان از دیدگاههای مختلف تربیتی است. گاهی آشفتگی و اغتشاش در درک مفاهیم تربیتی به حدی است که بسیاری از کارشناسان، معلمان و دانشجویان این رشته مفاهیمی چون پرورش، آموزش، تدریس و حرفه آموزی را یکی تصور میکنند و به جای هم به کار میبرند. این مفاهیم اگر چه ممکن است در برخی جهات وجوه مشترک و در هم تنیده داشته باشند، اصولاً مفاهیم مستقلی هستند و معنای خاص خود را دارند .(گانیه، 1985، 96)
در روش تدریس نیز آشنایی با واژههای زیر ضرورت دارد:
روش: تلاش برنامهریزی شده جهت دستیابی به مطلوب را روش گویند. بنابراین اگر تلاشی بدون برنامهریزی صورت گیرد، آن کار روشمند نخواهد بود. همچنین برنامهریزی بدون تلاش و کوشش جهت دستیابی به مطلوب نیز تحت مقولهی روشها قرار نمیگیرد.
تدریس: فعالیت دوجانبه یا کنش متقابل را بین فرادهنده و فراگیر با هدف یادگیری تدریس گویند. نکتهی اساسی این نوع فعالیت، دو جانبه بودن آن است که روانشناسی ارتباط، زمینه ساز این مسأله خواهد بود. گفته شده است، مجموعهی اعمال سنجیدهی منطقی و پیوسته که معلّم به منظور ارایه درس انجام میدهد، فرآیند تدریس نامیده میشود. (گانیه، 1987، 38 )
چهار ویژگی خاص در تعریف تدریس وجود دارد که عبارتند از :
- وجود تعامل بین معلم و دانشآموزان
- فعالیت بر اساس اهداف معین و از پیش تعیین شده
- طراحی منظم با توجه به موقعیت و امکانات
- ایجاد فرصت و تسهیل یادگیری . »
2-2-2. روشهای نوین یادگیری و یاددهی: رویکرد یادگیری به چگونگی برخورد یادگیرندگان با مطالبی که میخواهند یاد بگیرند اشاره میکند.(سیف، 1388، ص 271) بر این اساس یادگیری و یاددهی نوین، آن است که باعث تغییر نگرش در یادگیرنده گردیده و انطباق مطالب با شیوههای استاندارد آموزشی است. در واقع روش های نوین یا "فعال" آن است که در آن مشارکت دانشآموز و معلم محرز باشد و به جای انتقال مطالب به دانش آموز، به افزایش توانایی یادگیرنده در فرآیند یادگیری عنایت داشته باشد. امروزه شیوه های نوین و فعال تدریس، توجه مسئولان و دبیران را به خود جلب کرده است. در این شیوه فراگیر، علایق و توانمندیهای او در مرکز توجه قرار دارد و معلّم تلاش میکند تا توانایی فراگیران را در مهارتهای گوش دادن، گفتن، خواندن، نوشتن، استدلال، مقایسه، تطبیق، تجزیه و تحلیل، سازندگی و خلاقیت تقویت کند و با توجه به این موضوع محتوای درسی را در کلاس ارائه میدهد.
پارهای از این روشها در ادامه آورده شده است:
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 57 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 27 |
توضیحات از متن فایل
هیگینز (1990، به نقل از نیکنام و همکاران،1389) بنیانهای اصلی رفتارهای خودناتوانساز را از گذشته تا روانشناسی عزتنفس آدلر دنبال میکند که طبق آن، انگیزههای افراد از نیاز به جبران احساسات ذهنی، حقارت و ضعف نشأت میگیرند. در سالهای اخیر نیز، نظریههای مختلفی از خودناتوانسازی تحت تئوریهای هدف (مارتین و همکاران،2003)، نیاز (الیوت و چرچ،2003)، انگیزش خودارزشی (کاوینگتون،1973)، خودتائیدی(سیگل و همکاران،2005) و خود تنظیمی(هندریکس و هیرت،2009) تعیین شدهاست.
نظریه آدلر
آدلر معتقد بود که احساسهای حقارت همیشه به عنوان یک نیروی برانگیزاننده در رفتار وجود دارند. او نوشت: انسانبودن یعنی خود را حقیر احساسکردن، چون این حالت در همه ما مشترک است، نشانه ضعف نا بههنجاری نیست. این احساسها منبع همه تلاشهای انسان برای غلبهکردن بر حقارت حتی واقعی یا تخیلیمان است. آدلر معتقد بود که کودک از قدرت و نیرومندی والدین خود و از نا امیدی تلاش برای مقاومت یا مبارزه با آن قدرت آگاه است. در نتیجه کودک نسبت افراد بزرگتر و نیرومندتر اطراف خود احساس حقارت را پرورش میدهد. اگر چه تجربه اوّلیه حقارت به کودکی مربوط میشود ولی به صورت ارثی تعیین نشدهاست، بلکه این تجربه از محیط ناشی میشود که برای همه کودکان یکسان است، بنابراین احساسهای حقارت، گریز ناپذیرند، امّا از آن مهمتر ضروری هستند، زیرا برای تلاش و رشدکردن انگیزش فراهم میآورند.
هر چه سن فرد بالاتر میرود؛ بر تمایل او به اینکه بر ضعف خود غلبه کند و همانند دیگران شود و کارهایی کند که آنها میکنند افزوده میشود. او به پیشرفتهای خود قانع نیست و پیوسته احساس حقارت میکند و به دنبال هدفهای تازهتر و عالیتر میرود امّا گاهی نیز پیش میآید که آدمی نقص یا ضعف (چشمان ضعیف، سردرد، زخم معده) را بهانه قرارداده و برای خودداری از انجام کارهای دشوار یا برای توجیه شکستی که در به ثمررساندن آنها برخوردار است، دلیلتراشی کنند. آدلر بر این باور است، کودکانی که دارای نقص بدنی هستند، خود را برای روبرو شدن با پیشامدهای زندگی ناتوان احساس میکنند و این احساس ممکن است آنها را از کار و کوشش بازدارد و بر ناتوانی آنها بیافزاید. (به نقل از سیاسی، 1388)
نظریه موری
همه روانشناسان نسبت به نیازها که انگیزههای مهم رفتار آدمی هستند توجه داشتهاند، ولی هیچیک از آن ها به اندازه موری در این باب تأکید نکرده و به شرح و بسط و طبقهبندی آنها نپرداخته است. به نظر موری، نیاز تصور آدمی از نیرویی است که در مغز جای دارد و اندیشه و عمل را چنان تنظیم میکند که وضعیت نامطلوبی را به جهت معینی تغییر میدهد. درایت تعریف مقصود موری از تنظیم اندیشه و عمل این است که حرکت و فعلی را که نیاز موجب میشود، تصادفی و خود به خودی نیست و مقصود او از وضعیت نامطلوب، این است که نیاز زادهی نارضایتی است و آدمی را به سوی هدف رضایت بخش متوجه میسازد.
موری فهرستی 20گانه از نیازها ارائه داده است، در این فهرست موری به دو نیاز اشاره کردهاست که به نظر میرسد این نیازها فرد را به خودناتوانسازی سوق میدهد.
نیاز به حفظ حیثیت: در برابر انتقاد، سرزنش، حمله و هجوم به دفاع از خود پرداختن، اشتباه یا شکستی را پنهان داشتن، یا با دلیل تراشی به توجیه آن پرداختن.
نیاز به پرهیز از شکست: خودداری از عمل از بیم شکست احتمالی، دوریجستن از هرچیزی که موجب تحقیر باشد، اجتنابکردن از وضعیت یا شرایطی که در آن احتمال تمسخر، بیزاری یا بیاعتنایی دیگران میرود.
در یک طبقهبندی موری نیازها را به دو طبقه نیازهای آشکار و نیازهای ناآشکار تقسیم میکند. نیازهای آشکار آنهایی هستند که برآوردشان را فرامن مجاز میداند و احیاناً از طرف اجتماع مورد ستایش و پاداش هستند، مانند نیاز به حفظ حیثیت و جبران شکست، نیازهای ناآشکار، نیازهایی هستند که از نظر فرامن چندان مقبول نیستند و در اجتماع نیز ناپسند به شمار میآیند مانند نیاز به پرخاش و لذت جویی، البته در اجتماعات مختلف نوع نیازهای ناپسند و پسندیده ممکن است فرق داشته باشد. (سیاسی، 1388)
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 245 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
توضیحات از متن فایل
درمان
روشهای درمانگری کلی ،بخصوص رویآوردهای روانپویشی و انساننگری – هستینگری، شناختنگری به طور گسترده در قلمرو اضطراب اجتماعی به کار رفتهاند و به نتایجی درخور توجه، دست یافتهاند. در این پژوهش پژوهشگر به دنبال بررسی اثر بخشی روشهای نوروفیدبک و حضور ذهن به عنوان روشهای نوین در حوزهی روانشناسی میباشد.
نوروفیدبک
استفاده از بیوفیدبک، تاریخچهای طولانیتر از نوروفیدبک دارد. بیوفیدبک،وسیلهای الکترونیکی است که به افراد کمک میکند که بر روی جسم و ذهن خود کنترل و آگاهی داشته باشند. بیوفیدبک، ابزاری است که درجه حرارت پوست، فعالیت جریان خون مغز، فشار خون، ضربان قلب و تنفس را ارزیابی میکند. تحقیقات نشان میدهد که بکار بردن بیوفیدبک در ترکیب با درمانهای رفتاری دیگر برای اختلالات روان پزشکی مؤثرتر میباشد. بیوفیدبک توسط پزشکها، روانشناسها و مشاوران استفاده میشود (دموس، 2005).
درمان بیوفیدبک برای کنترل بدن و سلامتی ذهنی توسط افراد استفاده میشود حتی دستگاه زنگ و تشکچه سادهای که از قدیم برای درمان شب ادراریهای کودکان بهکار میرود، بیوفیدبک است. اما نوروفیدبک به معنای امروزیش مدیون تحقیقهای دکتر باری استرمان محقق دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس در دهه 60 میلادی است او میخواست بفهمد که وقتی ما خوابیدهایم، در مغزمان چه میگذرد. او طبق روال همه تحقیقهای عصبشناختی، از حیوانات شروع کرد. گربههای آزمایشگاه دکتر استرمان، هم وقتی که خواب بودند و هم مواقعی از بیداریشان، EEGهای پایینتری را نشان میدادند (دموس، 2005؛ ایگنر، گریزلیر، 2004؛ مان و همکاران،1992).
همزمان با این تحقیقات یک پروژه ناسا هم به استرمان سپرده شد. سفارشدهنده این پروژه میخواست بداند که چرا کارکنان ناسا وقتی در معرض سوختهای موشکی قرار میگیرند دچار استفراغ، سردرد، توهم و تشنج میشوند؟ دکتر استرمان، هم گربههای آزمایشگاهش و هم گربههای دیگر را در معرض این سوختها قرار داد. نتیجه شگفتانگیز بود؛ گربههایی که در آزمایش قبلی توانسته بودند EEG خودشان را کنترل کنند، از گربههای معمولی کمتر دچار استفراغ، حملات تشنجی و نشانههای دیگر میشدند (ایگنر، گریزلیر، 2004).
این نتیجه شگفتانگیز آغاز تحقیقات نوروفیدبک شد. آیا انسان هم میتواند با کنترل امواج مغزی مشکلات روانیاش را حل کند؟ آزمایش استرمان روی مبتلایان به صرع نشان داد که جواب این سوال مثبت است. این روش کمکم گسترش پیدا کرد و از سال 2000 به اینطرف کلینیکهای نوروفیدبک هر روز در گوشهای از جهان و البته در ایران خودمان سبز میشوند (ورنون و همکاران، 2005؛ ونمان، 1997) و در سال 2011، به طور بینالمللی پژوهشهای نوروفیدبک چاپ شد. نوروفیدبک یک زمینه تخصصی در بیوفیدبک است که برای کنترل فرآیندهای الکترود شیمیایی مغز انسان اختصاص دارد. در حوزه درمان اختلالات روانشناختی، پژوهشهای نوروفیزیولوژیکی با بررسی ارتباط بین موج نگار الکتریکی مغز، مکانیزمهای زیربنایی تالاموکورتیکال مغز و حالات روانشناختی، نشان میدهد که ایجاد نوسانات و تغییرات بهینه در ریتم و فرکانس امواج مغزی، با استفاده از روشهای عصب درمانی، میتواند تغییرات بهینهای را در حالات روانشناختی ایجاد کند. نوروفیدبک باعث خودتنظیمی فعالیت مغز میشود (کارولین و چریستوفر، 2004). نوروفیدبک با اصلاح امواج غیرطبیعی باعث تغییر خلق، رفتار وافکار میشود (چریستوفر و فیشر، 2010).
نوروفیدبک با بازخورد عصبی، عملکرد مغز را تنظیم میکند و باعث افزایش خلاقیت، کمک به حافظه، افزایش توجه و بهینهسازی تصمیمگیری و هماهنگی مغز و بدن میشود. نوروفیدبک پاسخ تکنولوژی به رواندرمانی، بازتوانیشناختی و عملکرد قشری ضعیف است و سیستم آموزشی وسیعی است که رشد و تغییر در سطح سلولی مغز را افزایش میدهد. نوروفیدبک به عنوان یک مداخله بدون همبستگی صرف به دستکاری حالات مغزی عمل میکند و عملکرد نوروفیدبک باعث میشود که تغییرات طولانی مدت در فعالیت EEG بوجود آید (چریستوفر و فیشر، 2010 ).
نوروفیدبک براساس خودتنظیمی الکتروانسفالوگراف میباشد (رانگ و انگ، هسیل، 2013) و به عنوان وسیلهای، امواج مغزی را تغییر میدهد و باعث بهبودی عملکرد فرد میشود (گریزلیر، تامپسون، ردینگ، براندی و استفرت، 2013). در نوروفیدبک برای کاهش اضطراب باید آموزش آلفا، بتا و تتا نوروفیدبک موردنظر باشد و به افراد آموزش داده شود که با اثرگذاری بر این امواج باعث کاهش اضطراب شود. طول جلسات برای اختلالات مختلف فرق میکند، در مورد اضطراب اجتماعی تعداد جلسات 12جلسه میباشد و بر روی امواج مغزی خاصی کار میشود. در واقع، نوروفیدبک این کاربرد را دارد که میتواند امواج بیش از حد دامنه را سرکوب وامواج پایینتر از دامنه را تقویت نماید در واقع این تغییرات در ارتباط با اختلالات عصبی و روانی میباشد. نوروفیدبک باعث میشود که مغز انسان روشهای آرامسازی را بیاموزد. اثرگذاری نوروفیدبک براساس نوع اختلال به مناطق خاصی از مغز مربوط میشود (سریوت و همکاران، 2002؛ استفن بیل، بروور، کیسر و وان وو، 2013). اولین مورد درمانی مرد 21 سالهای با اختلال در منطقه سیستم عصبی مرکزی بوده است که با استفاده از نوروفیدبک باعث بهبود توجه و حافظه شنیداری شده است (بریکوا ، تایموفرل، موسولو، 2003). در درمان با نوروفیدبک از الکتروانسفالوگرافی به عنوان مقدمهای برای کار درمان استفاده میشود، به این شکل که ابتدا الگوی امواج مغزی در اختلال مشخص میگردد، سپس میزان انحراف امواج از الگوی طبیعی تعیین میشود که این کار از طریق الکتروانسفالوگرافی کمی صورت میگیرد. الکترانسفالوگرافی کمی از 19 مکان جمجمهای که براساس سیستم 10- 20 مشخص شده، به دست میآید و در واقع 19 الکترود بر جمجمه قرار میگیرد. نوروفیدبک برای تغییر در طیف امواج مغزی طراحی شده است (کوبن و پادالسکی، 2002).
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 43 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
توضیحات از متن فایل
حضور ذهن که ریشههای مفهومی آن در بودیسم قرار دارد، در سایر سنتهای معنوی و دینی نیز حضوری برجسته دارد. در مسیحیت اعمال زیادی وجود دارند که میتوانند به اشکال مراقبه یا عمل حضورذهن تلقی شوند. مراقبه مسیحیت اغلب در قالب عبادت، ذکر گفتن و پرستش بیان شده است (اپل و کیم اپل، 2009).
همچنین، مراقبه هسته مرکزی و قلب اسلام و دینداری عارفانه و برخی سنتهای عرفانی مسلمانان (به ویژه صوفیسم) را تشکیل میدهد (نیگوسیان،2004؛ به نقل از اپل و کیم اپل، 2009).
مراقبه در اسلام مفاهیم (تفکر و تدبّر) را شامل میشود که معنای لغوی آن به معنای "تأمل و اندیشهورزی درباره جهان" است. بنابراین، اعمال و تکالیف مراقبه ای در بسیاری از سنتهای معنوی و دینی، اغلب ویژگی کلیدی دسترسی به آسمان و ملکوت را فراهم میکند (اپل و اپل، 2009).
حضور ذهن در روانشناسی و رواندرمانی نیز برای کمک به تسکین انواع مختلف آلام بشری به کار برده میشود. مهارتهای حضورذهن به عنوان یک فن برای مقابله با اضطراب مورد توجه قرار گرفتهاند (اپل و کیم اپل، 2009).
تعاریف حضورذهن
همچنان که براون و ریان (2003) تعریف کردهاند حضورذهن عبارت است از "متوجه بودن به و آگاه بودن از آنچه در حال حاضر میگذرد". اپل وکیم اپل (2009) حضورذهن به عنوان "حالت ذهنی که با آگاهی متراکم از و (متمرکز بر) افکار، کنشها یا انگیزشهای فرد، مشخص و توصیف میشود"، تعریف کردهاند. ویژگیهای حضورذهن شامل آگاهی پیش مفهومی و پذیرش تجربیات، تنظیم منعطف توجه، قبول و پذیرش بیطرفانه تجربه و جهتگیری به سمت اینجا و اکنون است (براون، رایان و کرسول، 2007).
حضورذهن به عنوان ارتقا دهنده سطوح بالای بهزیستی مفهومسازی شده است، به ویژه ذهن آگاهی به طور مستقیم از طریق فراهم ساختن پرمایگی و غنای بیشتر، تجربه بهزیستی را پرورش میدهد و به طور غیرمستقیم از طریق تنظیم رفتار خود تنظیمگری سلامت، که توجه فزاینده و پذیرش نیازها و ارزشهای شخصی و ظرفیت بالا برای عمل مطابق با آنها را شامل میشود، بهزیستی را بالا میبرد (براون و ریان، 2003؛ براون و همکاران، 2007). با تمرین مهارتهای آگاهی لحظه به لحظه، فرد تلاش میکند تا نسبت به الگوهای افکار، عواطف و تعامل با دیگران بینش و بصیرت پیدا کند و سپس بتواند به صورت ماهرانه پاسخهای هدفمند مفید را انتخاب کند به جای آنکه به طور خودکار با روشهای خوگرفته و ناهشیار واکنش نشان دهد (تیزدیل و همکاران، 2000).
حضور ذهن، کیفیتی از هشیاری است و به طور دقیقتر توجه کردن به شیوههای خاص یعنی هدفمند، در لحظه حاضر و غیرقضاوتی است (کبات زین، 2003). حضور ذهن، به عنوان معطوف شدن توجه به لحظه حاضر و به صورت هدفمند و غیر قضاوتی، ریشه در بودیسم دارد (کبات زین، 2003) و به عنوان چشمانداز شرقی درباره حضورذهن مشخص میشود. حضورذهن مستلزم خود تنظیمگری توجه به تمرکز در حال حاضر است (بیشاپ و همکاران، 2004).
علیرغم دشواریهای عملیاتی کردن حضورذهن(مانند بائر، 2003؛ براون و ریان، 2003؛ بیشاپ، 2002؛ بیشاپ و همکاران، 2004؛ کابات زین، 2003؛ هایس فلدمن، 2004)، اکثر تعاریف بر دو نکته تاکید میکنند: نکته اول آن است که حالت حضورذهن با توجه کامل به، و آگاهی از، تجربه درونی و بیرونی لحظه حاضر مشخص میشود. نکته دوم، این آگاهی با آرامش و خونسردی به کار گرفته میشود و در اینکه هر چه پدید می آید و رخ میدهد بدون قضاوت، شرح و بسط یا واکنش مورد تصدیق، پذیرش و تجربه قرار میگیرد. بنابراین، ذهن آگاهی عناصری از تنظیم توجه و جهتگیری باز و پذیرنده به توجه را در برمیگیرد (براون و ریان، 2004؛ بیشاپ، 2003؛ بیشاپ و همکاران، 2004). نکته حائز اهمیت آن است که ذهن آگاهی به کیفیت خاصی از تمرکز توجه و آگاهی هشیارانه اطلاق می شود نه به تمرین یا فن خاص
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 50 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 12 |
توضیحات از متن فایل
تقابل میان کار و خانواده یکی از موضوعات مورد توجه بسیاری از پژوهش ها در 25 سال گذشته بوده است (گرین هوس و پاول، 1996) علوم مدیریت و روانشناسی نیز علاقه بسیاری به مطالعه اینکه چگونه مردان و زنان میان مسئولیتهای شغلی و خانوادگی خود تعادل ایجاد میکنند، داشتهاند (ادوارد و روثبارد، 2000؛ کرچ میر، 1992؛ کوسک، نویی و دمار، 1999)؛ در این میان با تغییر در ماهیت و ساختار نقشهای کاری و خانوادگی، مانند شاغل شدن زوجین، حضور بیشتر زنان در مشاغل و کم رنگ شدن برخی نقشهای سنتی در مسئولیت های زندگی خانوادگی افراد (بارنت و هاید، 2001؛ ادوارد و روث بارد، 2000؛ جنکینز، رپتی و کروتر، 2000) مطالعات بسیاری در این زمینه انجام شده است (به نقل از، شاین و چن، 2011). پیشینه مسائل مربوط به کار و خانواده عمدتاً بر روی تعارض میان حدود فعالیتهای شغلی و خانوادگی، یا همان تعارض کار/ خانواده (WFC)، تمرکز یافته است گرچه اصطلاح کار/ خانواده و کار/ زندگی اغلب بجای یکدیگر استفاده می شود؛ اما بین این دو تمایز وجود دارد، چرا که عنوان کار/خانواده به مسائل مربوط به نقش های همسری و والدینی در خانه اشاره دارد؛ و کار/ زندگی به سایر نقش های غیر شغلی فرد مانند، عضویت در گروه های اجتماعی، فعالیت های مذهبی و غیره مربوط است.
براساس مطالعات کان (1964)؛ بیوتل و گرین هوس (1985) تعارض کار/خانواده را اینگونه تعریف کرده اند " نوعی از تعارض بین نقشی، که در آن فشار ناشی از نقشهای حیطه کار و خانواده در برخی از جنبه ها با یکدیگر ناسازگار هستند، از این رو انجام یک نقش (شغلی یا خانوادگی) باعث دشواری در انجام دادن نقش دیگر میشود".( به نقل از، شاین و چن، 2011)؛
تعارض کار/خانواده زمانی رخ میدهد که انتظارات مربوط به یک نقش با توانمندیهای شخص برای اینکه سایر نقشهایش را نیز بتواند به طور کامل انجام دهد، تداخل میکند. گوود (1960) بیان می کند که تعارض بین نقش نتیجه و پیامدی چاره ناپذیر برای فرد در انجام نقشهای چندگانه است (شاین و چن، 2011). بنابراین تعارض کار/خانواده (WFC)غالباً در زیر مجموعه عوامل استرسزای ناشی از نقش دسته بندی و مطرح شده است، چرا که این تعارض گویای ناهمخوانی و تضاد بین الزامات و خواسته های دو نقش متفاوت است (کان و روزنتال، 1964؛ کتز و کان، 1978؛ به نقل از متشرعی، 1389) و لذا تعارض به هر شکلی که باشد منجر به استرس برای فرد خواهد شد.
جهت گیری تعارض کار/خانواده، دو جنبه را مد نظر دارد. جهتی که در آن کار و مسائل کاری با زندگی خانوادگی تداخل مییابد (WIF و یا W ®FC) و در مقابل، جهتی که در آن مسائل خانوادگی با حیطه کاری تداخل مییابد (FIW و یا F ®WC). به عنوان مثال، تداخل خانواده- کار، زمانی رخ میدهد که فرد به دلیل بیدار ماندن و مراقبت کردن از کودک خردسالش که در طول شب نا آرامی میکرده، در روز بعد در محل کار خسته و ناکارآمد عمل میکند، و مثالی از تداخل کار- خانواده زمانی است که فرد برای اتمام زمان کار و ماندن در پست خود در سازمان، نتواند در برنامه ای مربوط به خانواده، مثل جشن فارغ التحصیلی فرزندش شرکت کند. تمایز میان این دو مفهوم در برخی مطالعات از جمله پژوهشهای، فرون، راسل و بارنز (1996) و گوتک، سرل و کلپا (1991)، بررسی و مورد تایید قرار گرفته اند (توتل، 2006).
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 73 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 49 |
توضیحات از متن فایل
تشکیل خانواده و ازدواج واقعه اجتماعی مهمی است که پایندگی گروهها و زندگی نسل های متوالی به آن بستگی دارد. ازدواج ارتباطی است که دارای تمامیت بی نظیر و گسترده ای می باشد، ارتباطی که دارای ابعاد زیستی، عاطفی، روانی، اقتصادی و اجتماعی است. به عبارت دیگر همزیستی زوجین در درون خانواده، موجب چنان ارتباط عمیق و همه جانبه ای می شود که بی هیچ شک و شبهه ای قابل مقایسه با هیچ یک از دیگر ارتباطات انسان نمی باشد، به نحوی که قرار داد ناشی از آن دارای نوعی تقدس شده است. بطور کلی ازدواج را می توان عملی دانست که موجب پیوند دو جنس مخالف بر پایه روابط پایای جنس می شود و با انعقاد قراردادی اجتماعی مشروعیت پیدا می کند .بی تردید یکی از مهمترین تصمیم هایی که در طول زندگی خود می گیریم، انتخاب شریک زندگی است. ازدواج به عنوان مهمترین و عالی ترین رسم اجتماعی برای دست یابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد بزرگسال و به عنوان حفظ بقا نسل بشریت از دیر باز همواره مورد تاکید بوده است. ازدواج را می توان یکی از مهمترین تصمیم گیری ها در زندگی هرد فرد دانست و رضایت مندی از ازدواج یکی از اصلی ترین عوامل تعیین کننده ی کیفیت زندگی و سلامت روانی هر فرد می باشد .(هالفورد،1999. ترجمه، تبریزی و همکاران ،1384).
2-37 رضایت زناشویی
رضایت زناشویی پیوندی دوستانه همراه با تفاهم و درک یکدیگر و تعامل منطقی میان نیازهای مادی و معنوی همسران است. رضایت زناشویی بنیادی ترین ستون سلامت روانی در خانواده است که از عامل های گوناگون مانند وضع مالی، سن ازدواج، وضع کاری و ... اثر می پذیرد (سینها و مکرجی ، 1990)
رضایت زناشویی یک حالت روحی است که مزایا و هزینه های ادراک شده فرد را از ازدواج با یک شخص خاص منعکس می کند. هرچه شخص در ازدواج خود با شریک زندگیش احساس کند که هزینه های زیادی پرداخت کرده است، به طور کلی از آن شخص و ازدواج با او رضایت کمتری خواهد داشت. برعکس هرچه بیشتر فکر کند در ازدواج با شریک زندگی خود مزایای بیشتری بدست آورده است از او و زندگی مشترکشان رضایت بیشتری خواهد داشت. ( الیس و همکاران،1994.ترجمه .صالحی و یزدی،1375)
تعریف مختلفی برای رضایت زناشویی وجود دارد که یکی از بهترین تعاریف توسط هاکینز انجام گرفته است وی رضایت زناشویی را این چنین تعریف می کند: احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر زمانی که همه جنبه های ازدواجشان را در نظر می گیرند، رضایت یک متغییر نگرش است وبنابراین یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب می شود. طبق تعریف فوق، رضایت زناشویی در واقع نگرشی مثبت و لذت بخش است که زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی دارند.(الیس و همکاران ،1994.ترجمه .صالحی و یزدی،1375 )
2-38 چارچوب نظری پژوهش در زمینه رضایت زناشویی
درمورد رضایت زناشویی، محققان این رشته، نظریه های مختلفی دارند، هرکدام از این نظریه ها به ازدواج و زندگی مشترک از یک بعد نگاه می کنند. برخی به دوام ازدواج واینکه تداوم زندگی مشترک در همسران به چه شکل درمی آید، برخی به ازدواج به عنوان یک مدل اقتصادی می نگرند که چناچه پاداش در ازدواج بیشتر از هزینه های آن باشد، رضایت بیشتری در زندگی وجود خواهد داشت. بعضی هم مراحل مختلف یک زندگی مشترک را از ابتدا تا انتها بررسی می کنند، اینکه زندگی در هر دوره دستخوش چه تغییراتی می گردد، و دسته ای از این نظریه پردازان هم به باورها و عقایدی که زوجین در زندگی مشترک دارند، می پردازند.
2-38-1 نظریه عقلانی – هیجانی الیس :
نظریه عقلانی هیجانی معتقد است که اختلال زناشویی به طور مستقیم به اعمال طرف دیگر یا به رفتار همسر مربوط نمی شود بلکه بیشتر به خاطر نظر و عقیده ای است که زن و شوهر در این رفتار دارند، بنابراین این نظریه در رابطه، به افراد توجه دارد. یعنی به جای اینکه تنها تعاملات یا تنها سیستمی که زن و شوهر در آن هستند موردنظر باشد این رویکرد افراد را مورد اصلی در اختلال می داند، احساسات و رفتارهای آشفته ای که در روابط وجود دارد صرفاً معلول رفتار غلط یکی از طرفین یا هر دو آنهاست. به عبارت دیگر این نظریه پیوسته به احساسات و اعمال زن و شوهر توجه دارد اما به طور اخص، به تفکر هر یک از آنها می پردازد. این تفکر است که درحد وسیعی منجر به خشم و دیگر هیجانات و تعاملات آشفته می شود.
2-38-2 نظریه چرخه زندگی زناشویی:
شواهد حاکی از آن است که در ازدواج دوره های خاصی وجود دارد که سطح رضایتمندی پایین تر یا بالاتر از سایر دوره هاست. نظریه چرخه زندگی زناشویی با تقسیم بندی مراحل زندگی و تغییرات و تنشها و نقشهای خاص هر مرحله به بررسی تفاوتها در سطح رضایتمندی زناشویی که ناشی از تغییارت دوره های مختلف است می پردازد. این نظریه هر مرحله از چرخه زندگی را محصولی از توالی منظم وقایع قبلی می داند، چنین رویکردی برای توجیه تأثیرات چرخه زندگی بر روابط هم مفید می باشد. ( الیس و همکاران ،1994.ترجمه .صالحی و یزدی ،1375 )
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 136 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 39 |
توضیحات از متن فایل
امروزه با گسترش علوم جدید و علمی شدن تقریباً تمامی شاخهها، ثابت گشته است که دیگر با استفاده از شیوههای سنتی نمیتوان توفیق چندانی در امر تجارت حاصل نمود. بدین منظور اندیشمندان علوم مختلفی همچون مدیریت، اقتصاد، جامعهشناسی و حتی روانشناسی به کمک تولیدکنندگان، صادر و واردکنندگان، بازرگانان، ارائه دهندگان خدمات و... آمده و به آنان راهکارهای جدیدی برای توفیق در امر اقتصادی ارائه مینمایند. بر اساس رویکرد جدید در اقتصاد امروز استفاده از شیوههای سنتی نه تنها اموری پوسیده و ناکارآمد محسوب میگردند؛ که اموری مقرون به صرفه محسوب نشده و استراتژیهای قدیم را در برابر رقبا و صحنههای تجاری فشرده ضعیف و محکوم به شکست میدانند. در بین عرضه کنندگان نظریات مختلف اقتصادی در زمینه توفیق در امر کار و بازار بر روی مواردی جدید و بدیع تأکید میگردد که یکی از این موارد نقش هوش افراد در تجارت و بازار است. بیشک هوش افراد اثری بسیار عمیق بر روی این امر دارد؛ افرادی که دارای بهره هوشی بالاتری هستند، میتوانند از این نعمت خدادادی برای برون رفت از مشکلات و چالشها و استفاده از فرصتها استفاده نمایند، این افراد با پارادوکسها کمتر روبرو شده و به خوبی میدانند که چگونه میتوان یک چالش را به یک فرصت تبدیل نمود. اما از نظر روانشناسی هوش دارای ابعاد مختلفی است که تأثیر هر یک از ابعاد و انواع آن بر قسمتهای خاصی از امور زندگی انسان به گونهای متفاوت اثر میگذارد. به زعم روانشناسان و علم روانشناسی هوش را میتوان در ابعاد مختلف طبقه بندی نمود. با توجه به نظرات هوارد گاردنر، هوشهای چندگانه هفت راه مختلف برای نشان دادن قابلیت فکری هستند(سامانی، 1390).
2-2-2.انواع هوش چندگانه کدامند؟
2-2-2-1.هوش دیداری-فضایی
این نوع هوش توانایی درک پدیدههای بصری است. یادگیرندههای دارای این نوع هوش، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست آوردن اطلاعات، نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند. آنها از نگاه کردن به نقشهها، نمودارها، تصاویر، ویدیو و فیلم خوششان میآید. مهارتهای آنها شامل موارد زیر است: ساختن پازل، خواندن، نوشتن، درک نمودارها و شکلها، حس جهتشناسی خوب، طراحی، نقاشی، ساختن استعارهها و تمثیلهای تصویری (احتمالاً از طریق هنرهای تجسمی)، دستکاری کردن تصاویر، ساختن، تعمیر کردن و طراحی وسایل عملی، تفسیر تصاویر دیداری. شغلهای مناسب برای آنها عبارتند از دریانوردی، مجسمه سازی، هنرمند تجسمی، مخترع، کاشف، معمار، طراحی داخلی، مکانیکی، مهندسی
2-2-2-2.هوش کلامی-زبانی
این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمات و زبان. این یادگیرندهها مهارتهای شنیداری تکامل یافتهای دارند و معمولا سخنوران برجستهای هستند. آنها به جای تصاویر، با کلمات فکر میکنند. مهارتهای آنها شامل موارد زیر میشود: گوش دادن، حرف زدن، قصه گویی، توضیح دادن، تدریس، استفاده از طنز، درک قالب و معنی کلمهها، یادآوری اطلاعات، قانع کردن دیگران به پذیرفتن نقطه نظر آنها، تحلیل کاربرد زبان. شغلهای مناسب برای آنها عبارتند از: شاعر، روزنامه نگار، نویسنده، معلم، وکیل، سیاستمدار، مترجم
2-2-2-3.هوش منطقی- ریاضی
هوش منطقی- ریاضی یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد. این یادگیرندهها به صورت مفهومی با استفاده از الگوهای عددی و منطقی فکر میکنند و از این طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرار میکنند. آنها همواره در مورد دنیای اطرافشان کنجکاوند، سوالهای زیادی میپرسند و دوست دارند آزمایش کنند. مهارتهای آنها شامل این موارد میشود:
مسئله حل کردن، تقسیم بندی و طبقه بندی اطلاعات، کار کردن با مفاهیم انتزاعی برای درک رابطه شان با یکدیگر، به کاربردن زنجیره طولانی از استدلالها برای پیشرفت، انجام آزمایشهای کنترل شده، سوال وکنجکاوی در پدیدههای طبیعی، انجام محاسبات پیچیده ریاضی، کار کردن با شکلهای هندسی. رشتههای شغلی مورد علاقه آنها عبارتند از: دانشمند، مهندس، برنامه نویس کامپیوتر، پژوهشگر، حسابدار، ریاضیدان
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 66 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 30 |
توضیحات از متن فایل
بیماری قلبی منجر به مشکلات تندرستی در افراد می شود. در طول یکسال 42 درصد از زنان و 24 درصد از مردان براثر حمله قلبی ناشی از آن از بین می روند. نارسایی قلبی یکی از شایع ترین اختلالات قلبی و عروقی است و به عنوان یک اختلال مزمن، پیش رونده و ناتوان کننده مطرح می باشد. شیوع و بروز آن با افزایش سن بالا می رود به طوری که در آمریکا تقریباً یک درصد افراد بیشتر از 50 سال و حدود ده درصد سالمندان بالای 80 سال مبتلا به نارسایی قلبی هستند. از طرفی پیشرفت در اقدامات درمانی و جراحی سبب شده بیمارانی که از مرگ در اثر انفارکتوس قلبی جان سالم به در می برند، متعاقباً به نارسایی قلبی مبتلا شوند(جارسما، هالفنس، تن و دیگران، 2000). روند فزاینده نارسایی قلب ناشی از عوارض بیماری های عفونی، التهابی، عروقی و دریچه ای قلب نیز یک مشکل عمده بهداشتی و یک بیماری اپیدمیک در ایالت متحده آمریکا محسوب می شود به طوری که در آمریکا5 میلیون نفر مبتلا به نارسایی قلبی بوده و سالانه حدود 500000 مورد جدید به این رقم افزوده می شود و انتظار می رود در 30 سال آینده آمار موجود دو برابر شود( زمبروسکی، موزر، بات و دیگران، 2005).
در ایران نیز طبق آماری که مرکز مدیریت بیماری ها در سال 1380 منتشر کرده است، تعداد مبتلایان به نارسایی قلبی در 18 استان کشور 3337 در 100000 نفرجمعیت گزارش شده است. طی یک بررسی در شهریور ماه سال 1377 در ایران، 25درصد از بیماران بستری در بخش های قلب دچار نارسایی قلب بوده اند(رهنورد، ذوالفقاری، کاظم نژاد و دیگران، 1384).
ناتوانی قلب در خون رسانی علایم متعددی نظیر تنگی نفس، سرگیجه، آنژین صدری، ادم و آسیت را سبب می شود. این علایم منجر به عدم تحمل نسبت به فعالیت شده و تغییراتی را در سبک زندگی بیمار ایجاد می کند که بر رضایت و کیفیت زندگی وی تأثیر می گذارد. محدودیت های ایجاد شده همچنین وظایف شغلی، خانوادگی و زندگی اجتماعی بیمار را با مشکل مواجه کرده و سبب انزوای اجتماعی و افسردگی وی می گردد (دندردال، تامپسون، میلس و دیگران، 2005). مارتنسون، دراکوپ، کاناری و دیگران (2003) نیز بیان می کنند که منبع اولیه افسردگی و کیفیت زندگی نامطلوب در این بیماران به سبب وجود علایم متعدد فیزیکی ناشی از بیماری می باشد. همچنین دندردال و دیگران بیان می کنند شدت و تعدد علایم بیماری برای این بیماران ماهیتی تهدیدکننده داشته و احساس قریب الوقوع بودن مرگ سبب بروز اختلالات خلقی می گردد. اضطراب، ترس، نگرانی و اختلالات خلقی نهایتا سبب عدم بهره مندی از خواب مناسب می شود (دندردال و دیگران، 2005). علایم فیزیکی ناشی از بیماری و عدم تحمل فعالیت، موجب انزوای اجتماعی و همچنین اختلال در روابط جنسی بیماران شده و در نتیجه نقش های بیمار در زندگی خانوادگی و اجتماعی را تغییر و نهایتاً رضایتمندی آن ها را از زندگی کاهش می دهد. علاوه بر این نیاز به مصرف بعضی از داروها نظیر دیورتیک ها، در روابط اجتماعی بیمار اختلال ایجاد کرده و به نوعی کیفیت زندگی آن ها را در بعد اجتماعی متأثر می سازد(زامبروسکی و کنتیکی، 2003).
همچنین عدم تحمل فعالیت موجب می شود این بیماران در انجام فعالیت های معمول زندگی استقلال خود را از دست داده و در مراقبت از خود به دیگران وابسته شوند، لذا کیفیت زندگی خانواده این بیماران نیز تحت تأثیر قرار می گیرد (مولی، جونستون و ویتهام، 2005). مطالعات متعددی نیز نشان داده است که بیماران مبتلا به نارسایی قلبی از کیفیت زندگی مطلوبی برخوردار نیستند. تیزدل، سگال و ویلیامز (2003) طی پژوهشی مشخص نمودند که عملکرد فیزیکی ضعیف و افسردگی، کیفیت زندگی نامطلوبی را در این بیماران سبب می شود. همچنین در پژوهشی که توسط ریدینگر، دراکوپ، بریچت و همکاران (2001) انجام یافت، مشخص گردید که زنان مبتلا به نارسایی قلبی در مقایسه با زنان مبتلا به دیگر بیماری های مزمن کیفیت زندگی پایین تری دارند. جوهانسون، دال استروم و براستروم (2006) نیز طی تحقیقی نشان دادند بیماران مبتلا به نارسایی قلبی در مقایسه با مبتلایان سایر بیماری های مزمن نظیر بیماری های مزمن انسدادی ریه، آرتریت، آنژین ناپایدار و بیماران با سابقه سکته قلبی ازکیفیت زندگی پایین تری بهره مند هستند. کیفیت زندگی مفهومی مرتبط با رشته پرستاری بوده و پرستاران همواره در جهت ارتقای آن کوشیده اند. آن ها با ارایه خدمات درمانی و مشارکت در تحقیقات پرستاری سعی در بهبود کیفیت زندگی بیماران داشته اند (کینگ و هیندس، 1998). از آن جا که این بیماری بر کل ابعاد زندگی بیمار یعنی شرایط جسمی، روانی و اجتماعی تأثیرمی گذارد، پرستاران باید با کسب اطلاعات جامع از کیفیت زندگی بیماران، برنامه ریزی های دقیق تری را انجام دهند(دندردال، تامپسون، میلس و دیگران، 2005).
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 189 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 26 |
توضیحات از متن فایل
بیمه در زبان فرانسه Assurance و در زبان انگلیسی Insurance معنا میدهد. میتوان گفت که هر دو این معانی که از ریشه لاتینی secures به معنای اطمینان گرفته شده است، اما معادل آن در پارسی را میتوان برگرفته از کلمه "بیم" که همان عدم اطمینان خاطر از حصول نتیجه مطلوب میباشد دانست.
فعالیت بیمهگری به سال 1552 در شهر فلورانس ایتالیا بر میگردد، اما شرکت لویدز لندن در سده هفدهم مهمترین اجتماع بیمهگران را تشکیل میداد و از یک قهوهخانه تا یکی از بزرگترین بیمههای جهان نقش ایفاء مینماید.
در سال ۱۳۱۰ خورشیدی، فعالیت جدى میهن ما در زمینهی بیمه آغاز شد. در این سال بود که قانون و نظامنامهی ثبت شرکتها در ایران به تصویب رسید و متعاقب آن بسیارى از شرکتهاى بیمهی خارجى از جمله اینگستراخ، آلیانس، ایگل استار، یورکشایر، رویال، ویکتوریا، ناسیونال سویس، فنیکس، اتحادالوطنى و... به تأسیس شعبه یا نمایندگى در ایران پرداختند.
گسترش فعالیت شرکتهاى بیمهی خارجی، مسئولان کشور را متوجه ضرورت تأسیس یک شرکت بیمهی ایرانى کرد و دولت در شانزدهم شهریور ۱۳۱۴ شرکت سهامى بیمهی ایران را با سرمایه ۲۰ میلیون ریال تأسیس نمود. فعالیت رسمى شرکت سهامى بیمهی ایران از اواسط آبان ماه همان سال آغاز شد. تأسیس شرکت سهامى بیمهی ایران، نقطهی عطفى در تاریخ فعالیت بیمهاى کشور به شمار مىرود زیرا از آن پس دولت با در اختیار داشتن تشکیلات اجرائى مناسب، قادر به کنترل بازار و نظارت بر فعالیت مؤسسات بیمهی خارجى شد. دو سال پس از تأسیس شرکت سهامى بیمه ایران یعنى در سال ۱۳۱۶، ”قانون بیمه“ در ۳۶ ماده تدوین شد و به تصویب مجلس شوراى ملى رسید. پس از آن نیز مقررات دیگرى در جهت کنترل و نظارت بر فعالیت مؤسسات بیمه از طریق الزام آنها به واگذارى ۲۵ درصد بیمه نامههاى صادره به صورت اتکائى اجبارى به شرکت سهامى بیمهی ایران وضع شد؛ در این رهگذر، الزام به بیمه کردن کالاهاى وارداتى و صادراتى و اموال موجود در ایران و ایرانیان مقیم خارج از کشور نزد یکى از مؤسسات بیمه که در ایران به ثبت رسیدهاند، بر استحکام شرکتهاى بیمه افزود. شرکت سهامى بیمهی ایران با حمایت دولت به فعالیت خود ادامه داد و این حمایت منجر به تقویت نقش این شرکت در بازار بیمهی کشور و توقف تدریجى فعالیت شعب و نمایندگىهاى شرکتهاى بیمهی خارجى شد. این روند کماکان ادامه یافت تا آنکه در سال ۱۳۳۱ بر اساس مصوبهی هیأت دولت کلیهی شرکت هاى بیمهی خارجى موظف شدند براى ادامهی فعالیت خود در ایران مبلغ ۲۵۰ هزار دلار ودیعه نزد بانک ملى ایران توزیع نمایند و پس از آن نیز منافع سالیانه خود را تا زمانى که این مبلغ به ۵۰۰ هزار دلار برسد بر آن بیفزایند. این تصمیم موجب تعطیل شدن کلیهی نمایندگىها و شعب شرکتهاى بیمهی خارجى در ایران به استثناءِ دو شرکت بیمهی ”یورکشایر“ و ”اینگستراخ“ گردید و شرایط را براى گسترش فعالیت شرکتهاى بیمهی ایران فراهم ساخت.
نخستین شرکت بیمه خصوصى ایران به نام ”بیمه شرق“ در سال ۱۳۲۹ خورشیدى تأسیس شد. پس از آن تا سال ۱۳۴۳ به تدریج هفت کشور بیمهی خصوصى دیگر به نامهاى آریا، پارس، ملی، آسیا، البرز، امید و ساختمان و کار به ترتیب تأسیس شدند و به فعالیت بیمهاى پرداختند. همانطور که اشاره شد از سال ۱۳۱۶ کلیه شرکتهاى بیمه موظف شدند ۲۵ درصد از امور بیمهاى خود را به صورت اتکائى اجبارى به شرکت بیمهی ایران واگذار نمایند. این واگذارى عمدتاً از طریق لیست هائى به نام "بردرو" که حاوى کلیه اطلاعات راجع به بیمه نامههاى صادره و خسارتهاى پرداخت شدهی این شرکتها بود انجام گرفت. بدیهى است ارائه اطلاعات به شرکت بیمه رقیب هیچگاه نمىتوانست مورد رضایت و علاقه شرکتهاى بیمه واگذرانده باشد