دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 3864 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 50 |
مقدمه
مطابق یک فرضیه علمی معاصر ، سیر تکاملی نخستین میمونهای انسان نما ( اجداد انسان ) در حدود 4 میلیون سال پیش در آفریقا آغاز گردید . سپس ، میل دگر خواهی مهاجرت این میمونهای انسان نما را به آسیا و اروپا جایی که آنها تکامل خود را ادامه دادند ، منتقل نمودند آنهایی که در آفریقا باقی ماندند به روند تکاملی خود ادامه دادند و به صورت انسانهای امروزی درآمدند و سرانجام آنها به همه نقاط جهان مهاجرت کردند و جای همه میمونهای انسان نمای اولیه را گرفتند .
حدود 8/1 میلیون سال پیش دسته هایی از انسان های اولیه از راه خاورمیانه و آسیای جنوب غربی به سرزمینی که امروز گرجستان است مهاجرت کردند . این انسانهای اولیه جزو اولین دوره های انسان راست قامت یا آخرین دوره ای پیش از آن یعنی انسان ماهر (ابزار ساز ) یا Homo Habilis
دسته بندی می شوند . حجم مغز انسانهای اولیه 900 سانتی متر مکعب بود در مقابل حجم مغز انسان امروزی که به طور متوسط 1350 سانتی متر مکعب است .
از خصوصیات این دسته گوشتخوار بودن است . چرا که در جایی مثل آسیای مرکزی و گرجستان
نمی شود مانند آفریقای آن زمان فقط با میوه ها و دانه های گیاهی زندگی کرد . سرزمینهای آسیای مرکزی دو فصل اصلی داشته است و در دوره ای از سال میوه و گیاهان به اندازه ی کافی در دسترس نبوده است .
در جایی به نام دمانیسی میان گرجستان و ارمنستان امروزی فسیل هایی از انسانها کشف شده است که طبق نظر محققین باید جزو این دسته از انسانها باشند . خود همین کشف به تنهایی از این نظر جالب است که نشان از مهاجرت انسانهای اولیه از آفریقا به سرزمین های آسیای مرکزی و روسیه دارد . یکی از این فسیلها نشان می دهد که دندانها در سنین نوجوانی او ریخته است ولی توانسته است که سالها پس از آن زندگی کند بطوری که موقع مرگ 40 ساله بوده است . نشانه ی این موضوع پوشانده شدن
سوراخ های دندان های ریخته شده بوسیله ی رشد بعدی آرواره است . خوب سوالی که حالا مطرح است اینست که در شرایطی که میوه و گیاهان در دوره ی طولانی از سال در دسترس نبوده اند و فقط با گوشت شکار می شد زندگی کرد ، این انسان چگونه توانسته است بدون دندان سالها زندگی کند ؟ نام این فسیل را پیرمرد گذاشته اند .
راه حلی که می تواند منطقی تر از بقیه باشد این است که افرادی در گروه به او کمک می کرده اند و این کمک در طول سالیان ادامه داشته است . یعنی اتفاقی نمی توانسته است باشد . این کشف کوچک نیست و نشان می دهد که پیوندهای فامیلی و قبیلگی پا به پای رشد انسانی بتدریج در حال شکل گرفتن بوده اند و تاریخی بسیار دورتر دارند . همانطور که اشاره کردم دورترین نشانه ها در انسان هموساپینس و انسان نئاندرتال دیده شده بود .
با توجه به این یافته ها می توان به این فکر کرد که انسان در تماتیش محصول یک تکامل تدریجی است و آنچه انسانیت ما نام دارد یکباره شکل نگرفته است و ریشه های انسانی ما بیشتر از آنچه به نظر می آید با طبیعت درآمیخته است .
آن زمان که انسان نبود
زمانی بسیار دراز ، پیش از آنکه آدمیزاد بر روی زمین هویدا شود ، این زمین – که دیرزمانی پس از آن زادبوم انسان می شد – مراحل بی شماری از دگرگونی را پشت سر نهاده بود ، شکل گرفتن زمین به چهار هزار و هفتصد میلیون سال پیش باز می گردد . آن زمان که توده ای از گازهای گداخته بر رویه ی سخت یکی از سیاره ها نشست و سرد شد . آن سیاره همین زمینی است که ما بر آن زیست می کنیم . به دنبال آن در درازای شصت هزار سال باران های سیل آسا بر زمین فرو ریخت که اقیانوس ها از آن به وجود آمدند . همزمان آتشفشان های بزرگ پی در پی کوه ها را به وجود آوردند و شکل آنها را پی در پی دگرگون کردند . میلیون ها سال دیگر سپری شد تا جانوران پستاندار نمودار شدند که تکامل آنها به پیدایش انسان انجامید . باورهای گونه گون درباره ی پیدایش عالم و آدم که از اسطوره ها سرچشمه می گیرند بخشی بزرگ از میراث فرهنگی بشریت اند . دانش نو با همه پیشرفتگی و دستاوردهایش آدمی را درباره ی چگونه پیدا شدن زمین و منظومه ی شمسی به یک باور همگانی ، یکدست و بی چون و چرا نمی رساند . با این حال امروزه عموماً بر این گمان اند که منظومه شمسی این گونه به وجود آمد که توده ای از گازها و غبارهای پراکنده در فضا زیر تأثیر نیروهای جاذبه رفته رفته و به آرامی بر یکدیگر انباشته و فشرده شدند . از گرمایی که از این انباشتگی و فشردگی گازها و غبارها برخاست خورشید کم نوری زاده شد که رفته رفته دایره ای از گاز و بخار پیرامون خود پراکند . این گازها و بخارها کم کم سرد شدند ، فشرده شدند تا اینکه سیارات از آنها به وجود آمدند .
همزمان ، خورشید رفته رفته کوچک تر شد ، دورتر رفت و گداخته تر شد . نزدیک به خورشید توده های گاز و بخار که سنگین تر بودند بر هم فشردند و سیارات درونی منظومه شمسی را ساختند که زمین یکی از آنهاست . دورتر از خورشید اتم های سبک تر در هم فشردند و سیارات برونی را ساختند . گمان می رود که توده ی گازی که از زمین از آن ساخته شد چهار هزار سانتی گراد گرما داشت ، کمابیش به اندازه ی گرمای خورشید 4700 میلیون سال پیش زمین سرد شد ، گازها به مایع بدل شدند و آنگاه در گرمای 1500 درجه ذرات سفت و سخت بر رویه ی زمین نمایان شدند که بر توده ی گداخته زمین شناور بودند . گرما که کاهش یافت و به درجه 700 درجه رسید رویه ی سخت زمین ده کیلومتر کلفت شده بود . از آن پس آهنگ سرد شدن زمین کند شد . رفته رفته که گرما بیشتر کاهش یافت اینجا و آنجا باران نم نم باریدن گرفت و نم نم باران به زودی به رگبارهای تند بدل شد .
پیدایش نخستین باره انسان
دانستن اینکه انسان برای نخستین بار کی و کجا پیدا شده است برای تاریخدان فرهنگ ، ممکن نیست ، ولی یقین هست که انسان در آخرین دوره عصر نو زیوی وجود داشته است . استخوانهایی که ایوگن دوبوا جراح هلندی در 1891 در ناحیه توبنال واقع در جاوه کشف کرد - استخوانهای بخش بالایی جمجمه یک استخوان ران و دو دندان – اگر براستی استخوانهای یک موجود بوده باشد می تواند نشان از وجود انسان در روزگاری کهن باشد . این تکه های بازمانده که تاریخدانان به عنوان انسان جاوه می شناسند ، شاید کهنترین تکه های استخوان بندی انسانی است که در اختیار ماست . عموماً فرض این است که انسان جاوه در اوایل دوره پلئیستوس می زیسته است . همچنانکه نشانه های اتصال ماهیچه حکایت می کند . او با اندام راست راه می رفته است . شیارهای مغزش نشان می دهد مغز او تفاوت بسیاری با مغز انسانواره دارد باید این واقعیت را یادآور شد که هیچ ابزاری همراه با بازمانده های انسان جاوه کشف نشده است نظریه های
بی پایه و مایه درباره فرهنگ انسان جاوه باورکردنی نیست . ( لوکاس ،1372 : 220 )
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 3856 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 50 |
پژوهش بررسی انسانهای نخستین در 50 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست
فصل اول.. ۱
انسانهای نخستین.. ۱
مقدمه. ۲
آن زمان که انسان نبود. ۴
پیدایش نخستین باره انسان.. ۵
بشر راه رفتن روی دوپا را می آموزد . ۶
بشر راه استفاده کردن از دستهایش را می یابد . ۷
بشر ، ابزار می سازد . ۸
بشر شکارچی.. ۹
جمع آوری غذا ۱۰
کشف آتش… ۱۱
دوره اسکان بشر در غار. ۱۱
غارهای کمربند ، هوئو و همجوار آن در مازندران : ۱۲
۲- غار تنگ پَبدَه در کوههای بختیاری : ۱۴
۳- غارهای دره خرم آباد لرستان : ۱۴
۴- غارهای هیوِ در استان مرکزی : ۱۵
دوره اسکان بشر در دشت.. ۱۵
تصور انسانهای اولیه از آسمان.. ۱۹
سازگاری یافتن با آب و هوای سرد. ۱۹
دین و فرهنگ جوامع اولیه. ۲۰
تکامل انسان.. ۲۲
نتیجه گیری.. ۲۴
فصل دوم. ۲۶
پیدایش روستا ۲۶
مقدمه. ۲۷
تاریخچه روستا ۲۹
جغرافیای روستایی : ۳۰
ریشه های جغرافیای روستایی.. ۳۲
نقش آب در پیدایش سکونتگاه های ایران.. ۳۳
شکل روستا ها ۳۴
روند خانه سازی در روستا ها ۳۶
وسعت سکونتگا ههای روستایی.. ۳۶
موقعیت سکونتگا ههای روستایی.. ۳۸
منابع درآمد روستاییان.. ۴۰
شیوه های تولید زراعی : ۴۱
حمل و نقل پایدار در روستا ۴۲
جمعیت واشتغال روستایی.. ۴۴
ارزش روستا ۴۵
مشارکت جوامع محلی در گردشگری روستایی.. ۴۶
مشارکت در توسعه گردشگری روستایی.. ۴۸
نتیجه گیری.. ۴۹
منابع.. ۵۰
مقدمه
مطابق یک فرضیه علمی معاصر ، سیر تکاملی نخستین میمونهای انسان نما ( اجداد انسان ) در حدود 4 میلیون سال پیش در آفریقا آغاز گردید . سپس ، میل دگر خواهی مهاجرت این میمونهای انسان نما را به آسیا و اروپا جایی که آنها تکامل خود را ادامه دادند ، منتقل نمودند آنهایی که در آفریقا باقی ماندند به روند تکاملی خود ادامه دادند و به صورت انسانهای امروزی درآمدند و سرانجام آنها به همه نقاط جهان مهاجرت کردند و جای همه میمونهای انسان نمای اولیه را گرفتند .
حدود 8/1 میلیون سال پیش دسته هایی از انسان های اولیه از راه خاورمیانه و آسیای جنوب غربی به سرزمینی که امروز گرجستان است مهاجرت کردند . این انسانهای اولیه جزو اولین دوره های انسان راست قامت یا آخرین دوره ای پیش از آن یعنی انسان ماهر (ابزار ساز ) یا Homo Habilis
دسته بندی می شوند . حجم مغز انسانهای اولیه 900 سانتی متر مکعب بود در مقابل حجم مغز انسان امروزی که به طور متوسط 1350 سانتی متر مکعب است .
از خصوصیات این دسته گوشتخوار بودن است . چرا که در جایی مثل آسیای مرکزی و گرجستان
نمی شود مانند آفریقای آن زمان فقط با میوه ها و دانه های گیاهی زندگی کرد . سرزمینهای آسیای مرکزی دو فصل اصلی داشته است و در دوره ای از سال میوه و گیاهان به اندازه ی کافی در دسترس نبوده است .
در جایی به نام دمانیسی میان گرجستان و ارمنستان امروزی فسیل هایی از انسانها کشف شده است که طبق نظر محققین باید جزو این دسته از انسانها باشند . خود همین کشف به تنهایی از این نظر جالب است که نشان از مهاجرت انسانهای اولیه از آفریقا به سرزمین های آسیای مرکزی و روسیه دارد . یکی از این فسیلها نشان می دهد که دندانها در سنین نوجوانی او ریخته است ولی توانسته است که سالها پس از آن زندگی کند بطوری که موقع مرگ 40 ساله بوده است . نشانه ی این موضوع پوشانده شدن
سوراخ های دندان های ریخته شده بوسیله ی رشد بعدی آرواره است . خوب سوالی که حالا مطرح است اینست که در شرایطی که میوه و گیاهان در دوره ی طولانی از سال در دسترس نبوده اند و فقط با گوشت شکار می شد زندگی کرد ، این انسان چگونه توانسته است بدون دندان سالها زندگی کند ؟ نام این فسیل را پیرمرد گذاشته اند .
راه حلی که می تواند منطقی تر از بقیه باشد این است که افرادی در گروه به او کمک می کرده اند و این کمک در طول سالیان ادامه داشته است . یعنی اتفاقی نمی توانسته است باشد . این کشف کوچک نیست و نشان می دهد که پیوندهای فامیلی و قبیلگی پا به پای رشد انسانی بتدریج در حال شکل گرفتن بوده اند و تاریخی بسیار دورتر دارند . همانطور که اشاره کردم دورترین نشانه ها در انسان هموساپینس و انسان نئاندرتال دیده شده بود .
با توجه به این یافته ها می توان به این فکر کرد که انسان در تماتیش محصول یک تکامل تدریجی است و آنچه انسانیت ما نام دارد یکباره شکل نگرفته است و ریشه های انسانی ما بیشتر از آنچه به نظر می آید با طبیعت درآمیخته است .
آن زمان که انسان نبود
زمانی بسیار دراز ، پیش از آنکه آدمیزاد بر روی زمین هویدا شود ، این زمین – که دیرزمانی پس از آن زادبوم انسان می شد – مراحل بی شماری از دگرگونی را پشت سر نهاده بود ، شکل گرفتن زمین به چهار هزار و هفتصد میلیون سال پیش باز می گردد . آن زمان که توده ای از گازهای گداخته بر رویه ی سخت یکی از سیاره ها نشست و سرد شد . آن سیاره همین زمینی است که ما بر آن زیست می کنیم . به دنبال آن در درازای شصت هزار سال باران های سیل آسا بر زمین فرو ریخت که اقیانوس ها از آن به وجود آمدند . همزمان آتشفشان های بزرگ پی در پی کوه ها را به وجود آوردند و شکل آنها را پی در پی دگرگون کردند . میلیون ها سال دیگر سپری شد تا جانوران پستاندار نمودار شدند که تکامل آنها به پیدایش انسان انجامید . باورهای گونه گون درباره ی پیدایش عالم و آدم که از اسطوره ها سرچشمه می گیرند بخشی بزرگ از میراث فرهنگی بشریت اند . دانش نو با همه پیشرفتگی و دستاوردهایش آدمی را درباره ی چگونه پیدا شدن زمین و منظومه ی شمسی به یک باور همگانی ، یکدست و بی چون و چرا نمی رساند . با این حال امروزه عموماً بر این گمان اند که منظومه شمسی این گونه به وجود آمد که توده ای از گازها و غبارهای پراکنده در فضا زیر تأثیر نیروهای جاذبه رفته رفته و به آرامی بر یکدیگر انباشته و فشرده شدند . از گرمایی که از این انباشتگی و فشردگی گازها و غبارها برخاست خورشید کم نوری زاده شد که رفته رفته دایره ای از گاز و بخار پیرامون خود پراکند . این گازها و بخارها کم کم سرد شدند ، فشرده شدند تا اینکه سیارات از آنها به وجود آمدند .
همزمان ، خورشید رفته رفته کوچک تر شد ، دورتر رفت و گداخته تر شد . نزدیک به خورشید توده های گاز و بخار که سنگین تر بودند بر هم فشردند و سیارات درونی منظومه شمسی را ساختند که زمین یکی از آنهاست . دورتر از خورشید اتم های سبک تر در هم فشردند و سیارات برونی را ساختند . گمان می رود که توده ی گازی که از زمین از آن ساخته شد چهار هزار سانتی گراد گرما داشت ، کمابیش به اندازه ی گرمای خورشید 4700 میلیون سال پیش زمین سرد شد ، گازها به مایع بدل شدند و آنگاه در گرمای 1500 درجه ذرات سفت و سخت بر رویه ی زمین نمایان شدند که بر توده ی گداخته زمین شناور بودند . گرما که کاهش یافت و به درجه 700 درجه رسید رویه ی سخت زمین ده کیلومتر کلفت شده بود . از آن پس آهنگ سرد شدن زمین کند شد . رفته رفته که گرما بیشتر کاهش یافت اینجا و آنجا باران نم نم باریدن گرفت و نم نم باران به زودی به رگبارهای تند بدل شد .
ابرهایی که بر فراز زمین آونگ بودند در ازای شصت هزار سال بر زمین باریدند و در گودی های رویه ی زمین اقیانوس ها را به وجود آوردند . آب باران ها که بر زمین می بارید و اقیانوس ها را می انباشت رفته رفته گرمای زمین را کاهش می داد تا سرانجام به آن درجه رسید که امروز هست ، بیست تا سی درجه سانتی گراد . بارانی که بر زمین می بارید کمابیش سه میلیارد سال پیش بند آمد اما تا آن وقت زمین هنوز برای زیستن آماده نشده بود . هوای پیرامون زمین ترکیبی بود از اکسید دو کربن ، بخار و آب ، متان و آمونیاک . پس نمی توانست تابش ماوراء بنفش را که از خورشید به زمین فرو می ریخت چاره کند . رویه ی زمین نیز هنوز به اندازه ی کافی سفت و سخت نشده بود . خمش و نرمش داشت زیرا گدازه های آتشفشانی از اندرون زمین برون می جهید و بر رویه ی زمین می پراکند . بر خاره سنگ ها که گدازه های آتشفشانی به جا نهاده بودند هنوز هیچ گیاهی نروییده و آبی که بر رویه ی زمین یافت می شد شورابی بود که در فرورفتگی ها و گودال ها انباشته شده بود . اما همین چند و چون های بی نوید هسته های زندگی را در خود می پروریدند . عناصر شیمیایی پیچیده و شگفت آوری همچون اسیدهای آمینه و اسید فورمیک در آب دریاها پیدا شدند و از آب دریاها یک محیط زیست ساختند . ( توکلی ، 1384: 213-210 )
پیدایش نخستین باره انسان
دانستن اینکه انسان برای نخستین بار کی و کجا پیدا شده است برای تاریخدان فرهنگ ، ممکن نیست ، ولی یقین هست که انسان در آخرین دوره عصر نو زیوی وجود داشته است . استخوانهایی که ایوگن دوبوا جراح هلندی در 1891 در ناحیه توبنال واقع در جاوه کشف کرد - استخوانهای بخش بالایی جمجمه یک استخوان ران و دو دندان – اگر براستی استخوانهای یک موجود بوده باشد می تواند نشان از وجود انسان در روزگاری کهن باشد . این تکه های بازمانده که تاریخدانان به عنوان انسان جاوه می شناسند ، شاید کهنترین تکه های استخوان بندی انسانی است که در اختیار ماست . عموماً فرض این است که انسان جاوه در اوایل دوره پلئیستوس می زیسته است . همچنانکه نشانه های اتصال ماهیچه حکایت می کند . او با اندام راست راه می رفته است . شیارهای مغزش نشان می دهد مغز او تفاوت بسیاری با مغز انسانواره دارد باید این واقعیت را یادآور شد که هیچ ابزاری همراه با بازمانده های انسان جاوه کشف نشده است نظریه های
بی پایه و مایه درباره فرهنگ انسان جاوه باورکردنی نیست . ( لوکاس ،1372 : 220 )
بشر راه رفتن روی دوپا را می آموزد .
از نخستین رویدادهائی که در حیات بشر ، پس از ترک درختان و اختیار زندگی در سطح زمین رخ داد ، این بود که راه رفتن روی دو پا را آموخت .
وقتیکه طفل شش ماهه می شود ، با چهار دست و پا شروع به خزیدن بر روی زمین می کند . در دوازده ماهگی می تواند راست بایستد و نخستین قدمها را با دو پای ناتوان و لرزان خود بردارد . با آغاز ، باصطلاح تاتی تاتی راه رفتن طفل ، همیشه این خطر برای او وجود دارد ، که با صورت به زمین بخورد . حتی هنگامیکه می خواهد طول اطاق را بسرعت بپیماید ، ترجیح می دهد که باز خزیده و با کمک دستها و پاهای خود آن فاصله را طی کند . اما سرانجام بموازات تکامل و بهبودی وضع حس تعادل و بحد کافی قدرت و نیرو گرفتن پاهایش و بتدریج بیشتر و بیشتر از پاهای خود بعنوان وسیله تغییر مکان و رفتن از جائی به جای دیگر استفاده می نماید . مع الوصف در طی زمانی نسبتا طولانی راه رفتن واقعی را فرا می گیرد .
انسان برای یادگیری عمل راه رفتن ، همان مراحلی را می پیماید که اجداد او در طول میلیون ها سال پیش برای اینسو و آنسو رفتن طی کردند . شاید کودکان بخود بگویند : چرا راه رفتن روی دو پا را یاد می گیرم ؟ اینکه کاری ناراحت کننده است ، راستی چرا خودم را اذیت می کنم ؟
جوابی که این کودکان پس از دوره ای کوتاه برای خود می یابند اینست : فایده اینگونه راه رفتن اینست که می توانم روی دو پا ، باین سو و آن سو شتافته و دستهایم نیز آزاد خواهد بود و بدینوسیله بخوبی می توانم اشیائی نظیر اسباب بازیهایم را با خود حمل کنم !
البته خود ما هنوز نمی دانیم که چرا انسان راه رفتن را شروع کرد ؟ اما چنین به نظر میرسد که آزاد بود دستها برای انسان اولیه مزیت بسیار مهمی داشته است ، چه بدان طریق قادر به حمل همه نوع وسائل ، خوراک ، اسلحه یا حتی کودکانش بوده است و بهمین علت نیز ، انسانهای اولیه توانستند ، با توجه به مشقات فراوان زندگی در چراگاههای گسترده زنده بمانند .
بنابراین بار دیگر ، طبیعت نشان داد که حیواناتی می توانند نسلی از خود بجای گذارند که قادر باشند خود را با طبیعت و شرایط زیست موجود تطبیق دهند و بازنده ماندن ، اجداد نسل های آینده خود باشند . مفهوم تکامل نیز همین است . ( ناپیر ، 1352 : 19-18 )
بشر راه استفاده کردن از دستهایش را می یابد .
کلیه میمون ها و میمون های بی دم ، هوشیارانه و در راههای مختلفی دستهای خود را بکار گمارده و از آنها استفاده می کنند . آنها می توانند قفلها را باز کرده ، چوب پنبه ها را از سر بطری ها درآورده و حتی نقاشی کنند . در واقع میمون ها بدین علت قادر به انجام این کارها میباشند که انگشت شست آنها قابلیت تحرک بسیار خوبی دارد و تقریباً در هر وضعیتی می توانند با کمک آنها به اشیاء چنگ بزنند . دلیل دیگر آنستکه میمون ها دارای دماغ و مغزی فعال می باشند . آنها با تماشای انسانی که مشغول درآوردن چوب پنبه یک بطری است ، بطور دقیق بیرون آوردن چوب پنبه را یاد می گیرند . بحدی مغزشان کنجکاو و فعالست که هر آنچه را می آموزند خود میآزمایند . وقتیکه اجداد بیشه ها را ترک کرده و زندگی در چراگاهها را پذیرا شدند ، دستهایشان تقریباً همانند دستهای ماهر میمونهای امروزی بود . پس از گذشت بیش از میلیونها سال دستهای انسان مختصر دگرگونی پذیرفته . انگشت شست کمی درازتر و کلفت تر شده و گوشت انتهای انگشتان پهن تر گشته است .
در جریان تکامل دست بشر ، تغییر مهمی در شکل آن بوجود نیامده ، بلکه دگرگونی عمده در وظیفه آن صورت گرفته است . اگر لحظه ای تعمق کنید ، درک خواهید کرد که دست هر عملی را که مغز امر باجرای آن دهد انجام می دهد . بنابراین چون مغز تکامل یافته و هوشیار تر شده ، بالنتیجه دست نیز ماهرتر گشته است .
مهمترین گامی که در راه تکامل بشر برداشته شد ، یادگیری طرق استفاده از اشیاء نظیر سنگ ، چوب و استخوانهای دیگر حیوانات بوده است .
بشر به خوبی دریافت که می توان از این اشیاء ابزار شگفت انگیز و مفیدی ساخت ، بعنوان مثال بشر می توانست ، یک سنگ گرد را بعنوان چکش بکار گرفته ، یک قطعه چوب را بصورت بیلی درآورده و از فک گوسفند نیز بعنوان یک اره خوب استفاده کند . حدود یک میلیون سال پیش گروهی از انسانهای اولیه بسیار باهوش ، در آفریقای جنوبی زندگی می کردند ، آنها استعداد عجیبی در ساختن ابزار مختلف از استخوانهای حیوانات و طرز استفاده از آنها داشتند. ( همان منبع قبلی : 21-20 )
بشر ، ابزار می سازد .
در منطقه بسیار دور افتاده ای واقع در آفریقای شرقی بنام سرنگتی Serengeti دره تنگ و درازی بطول ده میل قرار دارد که الدووای گورج Olduvai Gorge نامیده میشود ( گورج بمعنی دره تنگ است ) .
هم اکنون این منطقه بصورت یکی از معروفترین دره های جهان درآمده است . عمق این دره سیصد فوت (پا) می باشد و صخره های آن متشکل از لایه های گوناگونی است که هر یک از لایه ها ، نشانگر و نمودار نشست رسوبات آتش فشانی است که طی سالیان متمادی بر روی یکدیگر قرار گرفته اند . در سال 1959 در لایه تحتانی آن که نخستین ریزش ها و رسوبات آتش فشانی بود و بالنتیجه قدیمیترین آنهاست . استخوان های بدن یک نوع انسان اولیه کشف شد . این موجودات همانند پیگمی ها نسبتا کوچک اندام بودند . پیگمی ها افرادی کوتاه قد هستند که در آفریقا و گینه نو پراکنده شده اند میانگین قد پیگمی های آفریقا که نگریلو Negrillo نامیده میشوند کمتر از 5 فوت می باشند .
کشف اسکلت تقریبا کامل پاهای این موجودات نشان داد که آنها همانند انسانهای امروزی روی دو پا راه می رفتند . فسیل استخوانهای این انسان اولیه همراه با شواهدی که بیانگر طرز زندگی و شرایط زیست و محیط اطراف آنها بود کشف گردید . استخوانهای حیوانات کوچک و ماهیانی که این انسان اولیه بدام انداخته بود و نیز استخوانهای حیوانات بزرگی را که تصادفا آنرا یافته و برای در آوردن مغزش آنرا شکسته بود بدست آمد .
همچنین ابزار سنگی ، در آن نواحی یافت شد که نوعی تبر محسوب می شود و انسانهای الدووای بمنظور های مختلف آنرا بکار می بردند . در واقع تبرهای سنگی مکشوفه ، مثل چاقوهای جیبی پیش آهنگان ، برای انسانهای اولیه مفید بوده است .
بسیاری از مردم بر این عقیده اند که مهمترین مرحله تکامل انسان مرحل ایست که بشر اولیه شروع بساختن ابزار از اشیایی که در پیرامون خود می یافته و از آنها استفاده های ساده ابتدایی میکرده است . زیرا این مورد نشان میدهد که انسان شروع بتفکر در مورد آینده کرده است و همین بیش نگری و تفکر است که از جمله تمایزات اساسی و مهم بین انسان و حیوانات می باشد . شواهد و مدارکی که به نام طبقات زندگی شهرت یافته و از الدووای بدست آمده نشان می دهد که انسان الدووای درین دوره در گروه های خانوادگی زندگی می کرده است . ( همان منبع قبلی : 23-22 )
نتیجه گیری
بطور کلی ، در خلال تعطیلات ، انسان اوقات فراغت زیادی دارد . مدرسه ای نیست که برود ، ادارات نیز تعطیل بوده و کارها طوری ترتیب داده شده که انسان باید بنحوی خود را مشغول کند . ممکنست کار مختصر خریدی در میان باشد و یا بخواهد کسی در انجام کارهای خانه سهیم و شریک باشد . ولی باز هم فرصت های زیادی وجود دارد ، که انسان میتواند با پرداختن به تفریحات مورد علاقه اش ، خود را سرگرم کند . تصور کنید که اگر انسان ناگریز باشد ، پیش از صرف صبحانه اش ، فقط برای تهیه آن کیلومتر ها مسافت را طی کند ، ایام عمرش چقدر مشقت بار خواهد بود . حال به زندگی انسانهای نخستین بر می گردیم : مردمی که ناچار بودند برای حفظ خود در مقابل حیوانات در شبی که پیش روی دارند همه روز را جمع آوری هیزم مشغول شوند تا در کلیه ساعات تاریکی ، آتشی مشتعل باشد که بدانوسیله خود را گرم نگهداشته و از شر جانوران درنده درامان باشند .
آدمی که برای تهیه لباسش مجبور بود که وسائل ابتدائی سنگی و با تحمل مشقات فراوان پوست جانوران را بطریقی آماده و بدوزد و یا انسانهائی که تهیه غذایشان منوط به بدام انداختن حیوانات ، از پوست کندنشان و قطعه و قطعه کردن گوشت آنها ، با وسائل اولیه و سنگی که روز قبل آنها را ساخته بود با توجه به این مسائل تصدیق خواهید کرد که وقت اضافی بجای نمیماند .
مع الوصف مشخص شده است که در حدود 35 هزار سال پیش انسان به آنچنان تمدن و شهر نشینی دست یافته بود تا علاوه بر ساعاتی را که برای بقاء خود می کوشید ، فرصت و وقت اضافی در اختیار داشته باشد و در طی این اوقات فراغت بود که توانست گردنبندها و طوقهائی برای گردن و مچهای خود بسازد و یا اشکال کوچکی را روی سنگ منقوش سازد و یا تصاویر زیبائی از حیوانات با حالاتی دراماتیک نقاشی کند و غارهائی را که در فرانسه و اسپانیای امروزی قرار دارند ، زینت بخشید .
بدینسان می بینیم که انسان جدیدی قدم بعرصه هستی و میدان تنازع بقا میگذارد . بشر جدید ، با خصوصیاتی که ذکر شد ، هنوز از شکار گذران میکرد و با بدام انداختن جانوران وحشی ، غذای خود را بدست می آورد .
با از بین رفتن توده یخهای شناور دوران یخبندان در قسمتهای جنوبی اروپا و سرازیر شدن آنها بسوی شمال و کشانده شدن گروه کثیری از حیوانات به جنگلهای فرانسه و اسپانیا و آلمان ، گوشت شکار بحد وفور بدست میآمد . ده هزار سال بعد جمعیت اروپا و خاورمیانه رو بافزایش نهاده و بتدریج پیدا کردن شکار مشکل مینمود و نیاز شدید به کشف منبع غذائی جدید احساس می شد . در فلسطین مردمی که با ناتوفی معروفند ، در پی توسعه و تکمیل راه و روش زندگی نوینی بودند . از آنجائیکه این گروه افرادی چادر نشین بودند ، به تربیت و اهلی کردن حیواناتی نظیر سگها و بزها همت گماشتند . طریقه دروکردن دانه ای وحشی غلات و حبوبات را با داسهای دسته استخوانی که از سنگ چخماق ساخته شده بود ، یاد گرفتند .
با گذراندن این مرحله توسعه و ترمیم امور کشاورزی و تربیت حیوانات میسر شد . در واقع انسان میتوانست خیلی زود به کشاورزی سر و سامان و وسعت بخشد . کشت و درو دانه ها ، این امکان را بوجود آورد که اقامتگاههای دائم و یا دهکده ها را در مناطقی اختیار کنند که در آنجا می توانستند خرمنهای جو را باد داده و دانه های بدست آمده را در آسیابهای سنگی ابتدائی برای مصارف فوری یا انبار کردن برای مصرف در فصل زمستانی که در پیش بود ، خرد کنند .
نخستین محل اقامت این انسانها که بطور منطقی می توان آنرا شهر نامید ، جریکو Jericho بود . ساکنان جریکو هفت هزار سال پیش با وجودی که هنوز فن کوزه گری و سفالکاری شناخته نشده بود ، مع الوصف خانه های گلی و در اطراف شهر خود بدیوار کشی پرداختند . برای آبیاری مزارع گندم و جو و بذرک خود با کندن جویها آبرسانی میکردند. زیادی حبوبات و افزایش حیوانات خانگی و اهلی که جهت مصارف غذائی ذبح میشد این فرصت را به شهرنشینان داد تا از افرادی نظیر نقاشان ، کاهنان و مغازه داران که در تولید مواد خوراکی شرکت نداشتند ، حمایت و پشتیبانی کنند و باین طریق در جریکو ، پایه های نخستین پیدایش جلوه های باشکوه تمدن پی ریزی شد .
تاریخچه روستا
به زمان اشکانیان بر می گردد . در آن بنا بر پاره ای نقل قولها و شواهد قدمت سکونت در این منطقه اند اما بنا به دلایل نامعلومی از بین رفته یا مجبور زمان عده ای در این محل برای سالیان زندگی کرده محکمتری دلالت بر این دارد که در حدود چهار قرن پیش تعدادی دامدار از به ترک محل شده اند . شواهد کاخک ، نوغاب و بینا باچ دوباره این محل را برای اقامت برگزیده اند .
مردم آن زمان مناطق طبس،در روستا رو جهت تامین آب مورد نیاز خود به حفر قناتهایی در منطقه پرداختند و بتدریج جمعیت ساکن رو به افزایش نهاد .
از زبان ریش سفیدان محل حمله یاغی ها و راهزنان به مردم این منطقه که هنوز نیز داستانهای خود برآمده و به ساخت مامنی به شنیدنی است موجب شد که آنان به فکر آسایش و تامین جان ، انبار و برج و بارو اقدام کنند نام قلعه همراه با دهلیزهای زیر زمینی وحوض ، همچنین غیرت و رشادت در بین مردم منطقه معروف اهالی روستای استاد به تبحر در تیر اندازی که بنا گردید موجب هراس بیشتر یاغیان شد و این قطعه در بین بوده اند و به همین دلیل قلعه ای سرگدار معروف گردید . مردم ساکن روستا به خاطر آسایش و حفاظت بیشتر مردم منطقه بنام قلعه و مال خود اقدام به ساخت قلعه ای دیگر نیز کرده اند که به قلعه دوغ آباد معروف از ناموس و جان باشد . هم اکنون خرابه های قلعه سرگدار در ده قدیم و خرابه های قلعه دوغ آباد در می آبادی دوغ آباد موجود می باشد . معروف به قلعه سرگدار نمایی از قلعه بزرگتر ، وجود دو دالان بسیار قدیمی در محل روستا که هم اکنون دربهای ورودی آنها در اثر ریزش آوار و خاک بسته شده است نیز احتمالا به جهت فرار از دست راهزنان بوده است . متاسفانه در حال حاضر اطلاعات چندانی از قدمت و چگونگی این دالانها که گفته می شود طول زیادی نیز داشته اند در دسترس نیست .
خانه های گلی توسط افزایش تدریجی جمعیت وکاهش نا امنی ها در منطقه موجب شد ساخت گفته می شود به دلیل اینکه افرادی مردم ساکن روستا در محدوده های دورتری از قلعه نیز آغاز شود خاصی داشته اند این منطقه بنام استاد نامیده شده از اهالی روستا در ساخت این خانه ها مهارت حاکی است نام بسیار قدیم استاد بوده است . همچنین پاره ای نقل قولها در بین روستاهای همجوار ، در دوران حکومت رضاخان با توجه به جمعیت و موقعیت روستای استاد در آن زمان همه ساله یک نفر در روستا به این روستا به عنوان ده مرکز روستاهای اطراف تعیین شد که دهیار را انجام می داد عنوان کدخدا انتخاب می گردید و وظیفه بعضی سالهای کم آبی و خشک ، شغل اصلی مردم روستا در آن زمان دامداری و کشاورزی بوده که در کاشمر ، نیشابور و ... کوچ می کرده اند مردم جهت چرای دامهای خود به شهرهایی مانند کوهسرخ وجود حمامی نسبتا مجهز و بهداشتی در آن زمان ؛ بیانگر اهمیت و توجه مردم روستا از دیرباز به نظافت و بهداشت می باشد . این حمام که گفته می شود قدمتی بیش از 100 سال دارد در نوع خود داری ساختمانی مناسب بوده که جهت ثابت ماندن حرارات پایین تر از سطح زمین بنا شده است و در آن آب به وسیله 2 دو ظرف بسیار بزرگ ( دیگ مسی ) که در کف خزینه قرار داشته اند گرم می شده است . این حمام در سال 1384 در فهرست آثار باستانی ایران به ثبت رسید . ( اینترنت : Danesh nameh – Roshed.com )
موقعیت سکونتگا ههای روستایی
موقعیت به طور کلی بیانگر وضعیت خاص یک محل در سطح زمین است و مفاهیم گوناگونی دارد ، اما معمولأ از موقعیت و یا موقعیت نسبی سخن گقته می شود .
موقعیت مطلق همان مفهوم رایج موقعیت است که بر اساس مقادیر طول و عرض جغرافیایی مشخص می شود . در این مفهوم با در دست داشتن یک نقشه و یا اطلاع از مقادیر فوق می توان محل دقیق هر نقطه را تعیین کرد . در مقابل موقعیت نسبی که در اینجا مورد تاکید است ، بر اساس ویژگی های خاص طبیعی ( توپوگرافی ، منابع معدنی و مانند آن ) یا بر مبنای روابط درونی و بیرونی یک واحد سکونتگاهی مشخص می شود و به ترتیب موقعیت طبیعی (موقعیت جغرافیایی ) و موقعیت کارکردی را شکل می دهد.
موقعیت طبیعی یک سکونتگاه با عوامل محیط طبیعی ، همچون پستی و بلندی ، منابع آب و پوشش گیاهی ، ارتباط مستقیم دارد. بنابراین با توجه به استقرار یک سکونتگاه درروی کوه یا تپه ، دامنه ، دره ، ساحل و پایکوه موقعیتهای گوناگون طبیعی به ترتیب عبارت است از موقعیت کوهستانی ، موقعیت
دامنه ای ، موقعیت دره ای ، موقعیت ساحلی و موقعیت پایکوهی .
موقعیت طبیعی در نظر کارشناس جغرافیای روستایی گویای بسیاری از ویژگیهای روستایی ، از جمله حجم جمعیت ، نوع فعالیت ، امکان دسترسی به منابع و توانهای بالقوه برای رشد و توسعه است . بر این اساس ، یک موقعیت دشتی در مقایسه با یک موقعیت کوهستانی از ابعاد مختلف تفاوتهای چشمگیری دارد ؛ برای نمونه امکان ارتباط و اسکان جمعیت در موقعیتهای دشتی معمولاً فعالیتهای زراعی ، باغداری و صنعتی غلبه دارد . حال آنکه در سکونتگاههای روستایی نواحی کوهستانی ، بیشتر دامداری و صنایع دستی رواج دارد و این نواحی به طور نسبی جمعیت کمتری را در خود جای می دهد.
در کنار موقعیت طبیعی که بیشتر گویای عوامل و نیروهای استقراری است ، موقعیت کارکردی سکونتگاههای روستایی مطرح می شود که بیشتر بر روابط درونی و بیرونی روستا ها مبتنی است .
به این ترتیب ، موقعیت کارکردی بر اساس شکل و دامنه روابط و نحوه برآوردن نیازهای ساکنان یک سکونتگاه مشخص می شود و اگر چه وابسته به موقعیت طبیعی است ، می تواند شامل جنبه های زیر شود :
الف ) موقعیت محلی .
ب ) موقعیت ناحیه ای .
ج ) موقعیت فراناحیه ای .
مو قعیت محلی عبارتند است از ارتباط موقعیتی یک سکونتگاه روستایی با عرصه پیرامونی بلا فصل خود که از نظر کارکردی به آن بستگی دارد . موقعیت محلی بیشتر به روابط درونی و توانمندیهای مختلف محیطی و فرهنگی یک سکونتگاه روستایی باز می گردد. در مقابل ، موقعیت ناحیه ای بیانگر اهمیت ، جایگاه و دامنه ارتباط یک روستا با روستا های دور ونزدیک است ، این موقعیت در محدود ه های اداری و سیاسی ، بسشتر در حد دهستان وبخش مطرح می شود و نشاندهنده جایگاه خاص یک واحد سکونتگاهی در مجموعه های روستایی واقع در این محدوده هاست .
موقعیت فرا ناحیه ای عبارتند است از ارتباط موقعیتی گسترده یک روستا با سکونتگاههای واقع در فواصل نسبتاً دور از محل استقرار آن . البته در خصوص بسیاری از روستاها ، بویژه در روستاهای کوچک ، این نوع موقعیت کمتر مطرح می شود .
کارکردهای سکونتگاههای روستایی متنوع و گوناگون است . به عنوان نمونه ، کارکرد دفاعی این سکونتگاهها توان مقابله با حواث غیر مترقبه طبیعی مانند سیل یا هجوم سایر گروههای انسانی یا حتی جانوران است و کارکرد اقتصادی ، چگونگی دسترسی مناسب و مطلوب به منابع یا شبکه های ارتباطی . هر یک از این کارکردها از یک سو نمایانگر دلیل یا دلایل انتخاب محل های مربوط و از سوی دیگر تا حد زیادی بیانگر ویژگیها ونوع روابط در سکونتگاه مورد نظر است.(سعیدی ، 1384 : 43-39 )