ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 7 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 7 |
*تحقیق مختصری از زندگی نامه شاعران*
– ابن یمین :
وی در سال 685 هجری در قصبه فریومد از ولایت جوین خراسان ولادت یافت شماره ای از قطعات ابن یمین در مرثیه و تاریخ وفات بزرگان است و شاید منشا بهترین قطعه هایی که در این مضمون سروده شده و بعد به ماده تاریخ رسیده این قطعات شاعر باشد.
12 – حافظ :
خواجه شمس الدین محمد حافظ معروف به لسان الغیب در اوایل قرن هشتم حدود 726 هجری در شیراز تولد یافت پدرش بهاء الدین در عهد اتابکان سلغری فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرد و مادرش اهل کازرون بود وی حافظ قرآن کریم بود . از وی مراثی نیز باقی مانده است از جمله مرثیه فخیم او در مرگ شاه شیخ ابواسحاق بسیار مشهور است .
یاد باد آنکه سرکوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
. . .
دیدی آن خاتم فیروزه بو اسحاق خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
در بسیاری کتب بیان شده که وی قطعه و غزلی در مرگ فرزند دارد . اما آقای علی موسوی گرما رودی چنین می گوید (( نسبت دادن این مرثیه به حافظ ناصواب است زیرا اولا حافظ غزلی به این سستی ندارد . ثانیا مرگ فرزند وی شناخته نیست )) (1 )
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
قره العین من آن میوه دل یادش باد که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
. . .
آه و فریاد که از چشم مه چرخ در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد
------------------------------------------------------------------
1 – پیشگفتار کتاب مرثیه از مدینه تا مدینه
13 – عبد الرحمان جامی :
نورالدین عبد الرحمان جامی در سال 817 هجری در محل خرجرد جام خراسان تولد یافت پدرش نظام الدین احمد دشتی و جدش شمس الدین محمود دشتی منسوب به محله دشت اصفهان که بعد به ولایت جام مهاجرت کردند . وی به همراه پدر به هرات و سمرقند رفت و سفری به مکه داشت وی بزرگترین شاعر و ادیب قرن نهم و آخرین شعرای بزرگ متصوفه است . مراثی زیادی نیز از وی به جا مانده است مانند مرثیه زیر که در رثاء پسرش صفی الدین سروده است :
زیرگل تنگدل ای غنچه رعنایی چونی بی تو ما غرقه بخونیم توبی ما چونی
سلک جمعیت ما بی تو گسست است زهم ما که جمعیم چنینیم تو تنها چونی
بر سر خاک توام ایکه از ین پیشترم بوده ای تاج سر امروز ته پا چونی
. . .
خورد غم های توام وه که خیال تو گهی می نپرسد که در این خوردن غم ها چونی
رو به صحرای عدم تاختی از شهر وجود من از این شهر ملولم تو به صحرا چونی
برخی وی را بنیانگذار سبک هندی دانسته اند چون در مواردی باریک اندیشی و نازک کاری مخصوص آن سبک را به کار برده است وفات جامی سال 898 هجری قمری در هرات اتفاق افتاد .
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 8 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 9 |
*تحقیق در مورد گنجوی و دیگران شاعران *
گنجوی
حکیم جمال الدین ابو محمد الیاس بن یوسف بن زکی بن موید نظامی گنجوی از استادان بزرگ وازارکان شعر فارسی است . مولد او گنجه و تاریخ ولادت وی معلوم نیست امابا دقت در بعضی از اشعار او می توان آن را حدود سال 530 یا اندکی بعد از آن دانست و در سال 614 هجری فوت کرده است وی در خمسه گرانقدر خود مرثیه های بسیاری سروده است از جمله در سوگ دارا و در مرگ خسرو و شیرین و در وفات لیلی و جز آنها ... علاوه بر آنها چون در میان شاعران معاصر خود تنها با خاقانی ارتباط داشته است ، بعد از فوت آن استاد در سال 595در مرثیت او گفت :
همی گفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی
30- عطار:
فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکرابراهیم بن اسحق (و به قولی مصطفی بن شعبان)عطار
کدکنی نیشابوری شاعر و عارف نام آور ایران درقرن ششم و آغاز قرن هفتم است کنیه او را ابوطالب نیزنوشته اند ولادتش به سال 537 در کدکن از توابع نیشابور اتفاق افتاده است و در سال 627 فوت کرده و یا به دست یکی از کفار مغول به قتل رسیده است مقبره او در قرب شهر نیشابورباقیست وی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است . از وی مرثیه ای در مرگ عزیزان باقی مانده است :
ندارد درد ما درمان دریغا بماندم بی سر و سامان دریغا
درین حیرت فلکها نیزدیریست که میگردند سرگردان دریغا
رهی بس دورمی بینم درین راه نه سر پیدا و نه پایان دریغا
چونه جانان بخواهدماند نه جان زجان دردا و از جانان دریغا
. . .
چو دوران جوانی رفت بر باد بسی گفتم درین دوران دریغا
نشد معلوم من جز آخر عمر که کردم عمرخودتاوان دریغا
مرا گر عمر بایستی خریدن تلف کی کردمی زین سال دریغا
31 – کمال الدین اسماعیل :
خلاق المعانی کمال الدین اسماعیل بن جمال الدین محمد بن عبد الرزاق اصفهانی آخرین قصیده سرای بزرگ ایران در اوان حمله مغول تمامی دوره وحشتناک آن حمله را درک نموده است و به چشم خویش قتل عام مغول را به سال 633 در اصفهان دید و دو سال بعد خود نیز به دست مغولی به قتل رسید. وی در قتل عام مغول به سال 633 درسوگ وطن چنین میگوید:
کس نیست که تا بروطن خود گرید بر حال تباه مردم بد گرید
دی برسر مرده ای دو صد شیون بود امروز یکی نیست که برصد گرید
وی قصیده ای بلند در مرگ فرزندش که در سفر از دنیا رفته است دارد که قسمتی از آن ذکر میگردد :
همرهان نازنینم از سفر بازآمدند بد گمانم تا چرا بی آن پسر باز آمدند
ارمغان حنظل آوردند و صبر از بهرما گرچه خود با تنگهایی ارشکر باز آمدند
و چند مرثیه ای دیگر که ازذکر آن خودداری میگردد .