دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | ppt |
حجم فایل | 1587 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 240 |
فهرست مطالب
فصل اول:ارتباط روان شناسی با دانش مدیریت
فصل دوم:تعریف سازمان، عوامل مؤثردر شکل گیری رفتار،ارزشیابی رفتار سازمانی و انواع آن
فصل سوم:روان شناسی سیتم های آموزشی
فصل چهارم:نظریه هایمدیریت
فصل پنجم: مدیریت نیروی انسانی
فصل ششم :ارتباط مدیریت و سازمان
فصل هفتم:رهبری
فصل هشتم:رهبری و مدیریت در اسلام
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | rar |
حجم فایل | 116 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
فهرست مطالب
1- مقدمه
منشا دیدگاه مبتنی بر منبع (RBV) مزیت رقابتی، به عنوان یک جریان تحقیقی، می تواند به سال 1984 و به چاپ مقاله معروف ورنرفلت(1984) برگردد. از آن موقع به بعد، با کمکهای محققان مختلف (بارنی، 1991؛ گرانت، 1991؛ پتراف، 1993؛ آمیت و شومیکر، 1993؛ بلک و بوال، 1994؛ تیس و دیگران، 1997)، این تئوری توسعه یافت. این تئوری از طریق دو اصل اساسی حمایت می شود. موضوع اولین اصل این است که منابع طبیعی به طور غیریکنواخت بین سازمانها توزیع می شود و این، تفاوتهای عملکرد سازمان را توضیح می دهد.
دومین اصل بیان می دارد که مالکیت یا کنترل منابع و قابلیتهای ممتاز به شرکت امکان حفظ مزیت رقابتی را می دهد. این اصل دوم، از تخریب یک استراتژی مبتنی بر منبع توسط رقبا جلوگیری می کند. این وضعیت زمانی آشکار می شود که سازمان، منابع و قابلیتها را با ویژگی هایی کنترل کند که تقلید از آنها سخت بوده و نارسایی در بازار وجود داشته باشد(لیپمن و دوملت، 1982؛ بارنی، 1986؛ 1991؛ پتراف، 1993؛ گرانت، 1991؛ پریم و بوتلر، 2001).
با وجود این، باید توجه شود که همه دارایی هایی که یک شرکت دارد یا در کنترل آن است دارای ارزش استراتژیک یکسانی نمی باشند. بعضی منابع نسبت به منابع دیگر می توانند دارای ارزش بیشتری باشند و اینها، همان دارایی های نامشهود هستند(ایتامی و روحل، 1987؛ هال، 1992؛ 1993؛ بارنی، 1991؛ گرانت، 1991؛ 1996).دارایی های یاد شده سرمایه معنوی هم نامیده می شوند و طیف گسترده ای از عناصری مانند دانش، شهرت و اعتبار، فرهنگ یا تکنولوژی را در بین عناصر دیگر شامل می شوند. درک ارزش های استراتژیک مختلف عناصر گوناگون سرمایه معنوی یا داراییهای دانشی، به عنوان کارهای تجربی هال (1992،1993) که سلسله مراتبی برای منابع نامشهود برقرار می کند، حایز اهمیت است.
مطالعات زیادی روی تشریح ماهیت سرمایه معنوی یا منابع دانشی و پیشنهاد مدلهایی برای مدیریت آن متمرکز شده اند(کاپلن و نورتون، 1992؛ بونیتس، 1996؛ بروکینگ، 1996؛ سینت-اونجه، 1996؛ ادوینسون و میلون، 1997؛ سوی بای، 1997؛ یوروفروم، 1998؛ سی آی سی، 2003). از بررسی تفصیلی این مدلها، ایده طراحی چارچوبی که امکان ارزیابی استراتژیک سرمایه معنوی براساس یک دیدگاه تئوریکی قوی به عنوان دیدگاه مبتنی بر منبع را بدهد بوجود آمده است. ادبیات سرمایه معنوی، فقدان این نوع بررسی را نشان می دهد و می تواند دیدگاه های بسیار مفیدی را از رقبای علمی آن کسب نماید.
این مقاله در سه بخش اصلی توسعه داده می شود. نخست، مفاهیم اصلی دیدگاه مبتنی بر منبع و همین طور ویژگیهای
خیلی مرتبط منابع استراتژیک و قابلیتها، که در بررسی های قبلی یافت شده اند، جمع آوری و ارائه می شود. سپس، یک چارچوب ارزیابی تئوریکی ارائه می گردد. دربخش دوم، ماهیت سرمایه معنوی از طرح " مرکز پژوهش جامعه دانش اسپانیا " تشریح شده و در بخش آخر، دانش سازمانی توصیف و براساس مدلی که قبلا برای یکپارچه سازی نتایج بدست آمده از تحلیل دیدگاه مبتنی بر منبع و مدل توصیفی قبلی برای ارزیابی و مدیریت سرمایه معنوی ایجاد شده، ارزیابی می شود. سرانجام، نتایج اصلی ناشی از ارزیابی سرمایه سازمانی ارائه می گردد.
دسته بندی | علوم نظامی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 36 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 60 |
فهرست مطالب
تقدیر و تشکر............................
چکیده...................................
فصل اول : کلیات.........................
مقدمه...................................
اهمیت و ضرورت مسئله.....................
بیان مسئله..............................
اهداف پژوهش.............................
فرضیه های پژوهش.........................
تعریف واژه ها...........................
فصل دوم: ادبیات تحقیق...................
مقدمه...................................
فرماندهی و اصول رهبری نظامی.............
شجاعت...................................
صلاحیت...................................
خستگی ناپذیری...........................
آموزش صحیح زیر دست......................
هدایت و کنترل...........................
توانایی نظامی...........................
فصل سوم: روش پژوهش......................
روش پژوهش...............................
جامعه آماری.............................
روش نمونه گیری..........................
مقیاس درجه بندی.........................
روایی و پایائی اندازه گیری..............
ابزار تحقیق.............................
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل................
تجزیه و تحلیل داده ها...................
فصل پنجم: نتیجه گیری....................
نتیجه گیری..............................
پیشنهادها...............................
پیشنهاد برای موضوعهای پژوهشی............
محدودیتهای تحقیق........................
ضمائم...................................
پرسشنامه................................
فهرست منابع.............................
چکیده:
در وجود هر انسانی مقداری نیروی حیاتی، انرژی، امکانات و استعدادهای خاص نهفته است که اگر شرایط و فرصت مناسب برای او فراهم گردد. این نیروها و استعدادها، آشکارا و به طور رشد می کنند.
هدف از پژوهش حاضر عبارت است از اینکه خصوصیات یک فرمانده چیست و چرا دانشجویان به این تخصص علاقه خاصی نشان نمی دهند.
فرماندهی که یک امر بسیار خطیر در سازمانهای نظامی می باشد اهمیت وافری دارد. از خصوصیات یک فرمانده می توان به شجاعت، صلاحیت، خستگی ناپذیری و آموزش صحیح زیردست اشاره کرد.
همچنین هدایت و کنترل و توانایی نظامی نیز از مشخصات بارز این تخصص می باشد. فرمانده باید بتواند متضادترین خصایص یعنی عزم و احتیاط و دلیری و شجاعت را در وجود خود یکجا جمع نمائید.
همچنین یک فرمانده باید اوامر و دستورات رسیده از رده های بالا را بدون اکراه اجرا نمائید. هنگامیکه که یک فرمانده از لحاظ روحی ضعیف و ناتوان بوده و از قدرت و صلابتی که شایسته مفهوم این کلمه است بی بهره باشد، وقتیکه دستورات او صراحت و قاطعیت نداشته باشد، یگان از مسیر اصلی خود منحرف و گمراه می شود.
فصل اول
کلیات
مقدمه:
در میان دانشهای مختلف بشری شاید دانش مدیریت را بتوان جزء با همیت ترین و پیچیدهترین و مشکل ترین دانش زمان حاضر به شمار آورد. هر چند دانش مدیریت یکی از جوانترین رشته های دانش قرن ما می باشد، ولی از آنجا که این دانش از جهتی با اداره سازمان، شکل سازمان و فعالیتها و ترکیب سازمان و از طرف دیگر با عوامل بوجود آورنده سازمان یعنی افراد انسانی سر و کار دارد و این هر دو به اندازه طول تاریخ قدمت دارند.
امروزه دانشمندان مدیریت، روانشناسان و جامعه شناسان هر یک به نوعی دانش مدیریت را تبیین و توجیه می کنند و در این میان نقش مدیران که خود هم عامل انسانی هستند و هم اعمال کننده دانش مدیریت بس سنگین و دشوار است.
در وجود هر انسانی مقداری نیروی حیاتی، انرژی، امکانات و استعدادهای خاص نهفته است که اگر شرایط و فرصت مناسب برای او فراهم گردد. این نیروها و استعدادها، آشکارا و به طور طبیعی رشد می کنند.
در یگانهای نظامی این شرایط توسط فرماندهان فراهم می شود و موجب رشد این استعدادها می گردد. اما فرماندهی علاوه بر اینکه یک اختیار قانونی جهت اداره یگان است مانند رهبری، هنری است آموختنی و از دیدگاه علمی امری است اکتسابی یا وراثتی که از طریق آموختن و تجربه در انسان توسعه می یابد.
در همین راستا باید گفت که فرماندهی بر یگانهای نظامی یک نوع مدیریت است و چنانچه به خوبی استفاده شود می توان اهداف یک سازمان نظامی را به خوبی پرورش داد و از آن نتیجه مطلوب و دلخواه را گرفت. بنابراین باید به فرماندهی که یک امر بسیار خطیر در سازمانهای نظامی می باشد اهمیت وافری داده شود.
اهمیت موضوع:
در مورد اهمیت این موضوع باید گفت که آنچه که مشخص است نیروی هوائی طی اهدافی تشکیل شده که از جمله آن می توان پشتیبانی از یگانهای دیگر نظامی و حریم هوائی یک کشور اشاره کرد که در اجرای این امر نیازمند به داشتن تجهیزات کافی و نیروی متخصص انسانی جهت استفاده مفید و بهینه از این تجهیزات در راستای اهداف مشخص شده است.
برای تربیت این نیروی متخصص انسانی باید تدابیر مدیریتی خاص اندیشید که از جمله آن به فرمانده مستقیم یگان نظامی مربوط می باشد که چگونه این افراد را تربیت داده و نسبت به وظیفه آنها ایشان را متعهد بار آورند.
بیان مسئله:
تخصص پیاده و یافرماندهی ، یکی از تخصصهای حساسی هست که در نیروهای مسلح و نیروی هوائی وجود دارد. این حساسیت در دانشگاه بیشتر می باشد. زیرا دانشگاه مهد پرورش و تربیت متخصصان و افسران آینده نیروی هوائی می باشد. بنابراین یک فرمانده باید با فرماندهی صحیح و منطقی افراد تحت امر خود را هدایت کند. زیرا پرسنل تحت امر، او را به عنوان الگو و سرمشق خود قرار می دهند و سعی می کنند از اعمال خوب فرماندهی پیروی کنند.
هر فرمانده دارای صفات بارز و نمونه ای است که با عمل نشان داده می شود. این قبیل اعمال می تواند در انتقال صفات عالیه فرماندهی برای دیگران مؤثر قرار گیرد.
از اینرو می توان گفت که نحوة عملکرد فرماندهان در محیط دانشگاه می تواند در نگرش دانشجویانی که می خواهند به این تخصص گرایش پیدا کنند تأثیرگذار باشد.
با توجه به توضیحات فوق پژوهشگر در این تحقیق سعی دارد تأثیر مسائل و مشکلات این تخصص و جذابیت و مسائل اقتصادی و همچنین چگونگی نگرش مسئولین به این تخصص در انتخاب آن توسط دانشجویان مدیریت دولتی مورد بررسی قرار دهد.
اهداف پژوهش:
1- بررسی عوامل مؤثر در عدم انتخاب تخصص فرماندهی توسط دانشجویان مدیریت دولتی.
2- بررسی جو حاکم بین فرمانده و دانشجو و تأثیر آن در انتخاب این تخصص توسط دانشجویان.
3- بررسی مخاطرات این تخصص و تأثیر آن در انتخاب توسط دانشجویان مدیریت دولتی.
4- بررسی عوامل انگیزشی و تأثیر آن در انتخاب این تخصص توسط دانشجویان.
5- بررسی عملکرد مسئولین ذیربط و تأثیر آن در انتخاب این تخصص توسط دانشجویان.
فرضیه های پژوهش:
1- بین وجود الگوهای مناسب ، جو حاکم بین فرمانده و دانشجو و انتخاب این تخصص توسط دانشجویان مدیریت دولتی رابطه وجود دارد.
2- بین سختی کار، مسئولیت سنگین و انتخاب این تخصص توسط دانشجویان مدیریت دولتی رابطه وجود دارد.
3- بین وجود سیستم اشتباه و غلط در رابطه به تقسیم دانشجویان، کم توجهی فرماندهان ارشد نسبت به این تخصص و انتخاب این تخصص توسط دانشجویان مدیریت دولتی رابطه وجود دارد.
4- بین سلیقه ای بودن کارفرمایان در دانشگاه و همچنین قاطعیت ، جذابیت و انتخاب این تخصص توسط دانشجویان مدیریت دولتی رابطه وجود دارد.
تعریف واژه ها:
1- الگو:
مجموعه ای از واکنش های آشکار است ومثل اینکه میان آنها یک نوع وحدت درونی است.
2- انگیزش :
ایجاد یا وجود چنان حالت کشش و رخبت و تمایلی در فرد است که او را در انجام عملی در جهت خاصی وا دارد.
3- فعالیت:
عبارتست از به مصرف رساندن انرژی و همیشه دارای یک نتیجه است.
4- رفتار:
هر عملی که موجود زنده انجام می دهد و متضمن کارهای بدنی آشکار و پنهان و کارهای فیزیولوژیک عاطفی و فعالیت عقلی می باشد.
5- روحیه:
عکس العمل عاطفی و ذهن که شخص در باب کار و حرفه اش دارد و یا کیفیتی نامحسوس است که به رای العین مشاهده نمی شود.
6- مدیریت:
فعالیت و عملی است که در یک موقعیت سازمان یافته برای هماهنگی و هدایت امور در جهت هدفهای معین صورت می گیرد.
7- رفتار سازمانی:
نظام فکری دانشگاهی که هدفش درک و توصیف رفتار انسان در محیط سازمانی باشد.
8- تربیت:
جریان هدفدار و آگاهانه ای است برای شکوفا کردن و به فعالیت درآوردن استعدادهای درونی است و بروز آن فطرتی که بشر بر آن اساس آفریده شده است.
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 27 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 54 |
یکی از مهمترین مسائل مورد علاقة مدیران این است که چگونه می توانند کارکنان را به انجام دادن کاری که میخواهند، ترغیب کنند. این موضوع به صورت دیگری قابل طرح است و آن اینکه “چرا کارکنان،کاری را که از آنان متصور است، انجام نمی دهند؟” بحثهای تئوریک زیادی تاکنون در این زمینه مطرح شده است و لی آنچه از دیدگاه مدیران بیشتر اهمیت دارد، اطلاع و به کارگیری رهنمودهایی است که در عمل بهترین کاربرد را داشته باشد.
در پژوهشی که بوسیلة یکی از مشاوران مدیریت در ایالات متحده در طی مدت پانزده سال از طریق جمع آوری نظرات بیش از بیست هزار تن از مدیران بعمل آمده، کوشش شده است، دلایل این موضوع جست و جو بررسی شود. همچنین باتوجه به آثار مشخصی که اقدامات مدیر در این جهت داراست،شیوه اقدام و عمل او که موجب میشود کارکنان آنچه از آنان متصور است، انجام ندهند و نتیجة عملکرد مطلوب حاصل نشود، مورد توجه قرار گرفته است.
در استنباط از یافته های این پژوهش، دلایل متعددی در پاسخ به سؤال فوق ، گردآوری و دسته بندی شده و همراه با هر مورد، راه حلهایی برای اجتناب از این امر و در نتیجه دستیابی به عملکرد مطلوب به مدیران توصیه گردیده است.
نتایج حاصل از این تحقیقات، در کتابی تحت عنوان “چرا کارکنان، کاری را که از آنان انتظار می رود، انجام نمی دهند؟ و در این باره چه باید کرد؟” از سوی “فردیناند، ف. فورنیس” به رشته تحریر درآمده است. از آنجا که یافتها و راه حلهای ارائه شده، از موضوعات سودمند و کاربردی است، در این نوشته با رعایت اختصار به بیان آنها می پردازیم.
واژگان کلیدی: نیروی انسانی ، مدیریت نیروی انسانی ، تشویق و تنبیه ، نظارت و ارزیابی ، برنامه ریزی
1- کارکنان دلایل و ضرورت انجام دادن کار را نمی دانند
گاهی اوقات مدیران می خواهند کارکنان بدون هیچ گونه پرسشی کار خود را انجام دهند. دلایلی هم برای این کار دارند؛ مثلاً اینکه آنها حقوق دریافت می کنند و باید کارشان را انجام دهند یا اینکه مدیر وقت ندارد که به پرسشهای آنها پاسخ بگوید و … در نتیجه کارکنان بر اثر عدم آ؛اهی از علت وجودی و اهمیت کار، آن را انجام نمی دهند. اهمیت کار و بیان علت آن از بعد فواید و مضاری که برای سازمان و همچنین نتایجی که برای کارکنان در بردارد، باید برای آنان به نحو مطلوب توضیح داده شود. اینکه چرا کاری باید انجام شود و نیز اینکه چرا باید فرد خاصی آن را انجام دهد، این نکته باید برای فرد مزبور نیز روشن باشد، در غیر اینصورت عملکرد او نامطلوب خواهد بود.
در بسیاری از موارد ، مدیران از اهمیت کارها آگاهی دارند ولی کارکنان از این موضوع بی اطلاع اند. در نتیجه، ممکن است آن را بی اهمیت بدانند و اقدام نکنند. در چنین مواردی تنها با نظارت شدید ممکن است کارکنان کارها را انجام دهند ولی این وضعیت نمی تواند ادامه داشته باشد و راه حل اساسی آن است که دلیل انجام دادن کار برای کارکنان روشن باشد.
راه حلهای مدیر برای پیشگیری:
الف ) مدیر باید قبل از واگذاری کار، کارکنان را از علت و ضرورت انجام دادن کاری که به خاطر آن به استخدام در آمده اند، آگاه کند. منافع و مضاری که برای سازمان دارد و نحوة ارتباط و تأثیر و تأثر با واحدهای دیگر و همچنین مأموریت سازمان را برای آنان تشریح نماید.
ب) مدیر اگر می خواهد اقدامی در جهت حل مشکل برای بهبود کیفیت کار انجام دهد، باید مسئله را به تفصیل توضیح دهد و اهداف را کاملاً مشخص سازد، راه حلها را مشروحاً مورد بحث قرار دهد و مزایا و مضار مورد انتظار را روشن کند.
ج) هنگامیکه کار دشواری است یا عواقب فوری خوشایندی ندارد، منافع بلندمدت ناشی از انجام دادن آن را تشریح و تبیین نماید.
د) توقع نداشته باشد آنان صرفاً برای حفظ حیثیت و مباهات سازمان کوشش کنند بلکه باید کارکنان را در مقداری از منافع حاصل سهیم گرداند.
هـ) پاداشهایی که بر اثر عملکرد خوب نصیب آنان خواهد شد، از قبیل: حیثیت، دانش افزایی ، موقعیت ، آسایش و امنیت و پاداش مالی را برای آنها توضیح دهد. همچنین تنبیه هایی که در نتیجة عملکرد نامناسب و ضعیف مانند از بین رفتن حیثیت، عدم امنیت شغلی و محرومیت از دریافت وجوه و … متوجه آنان می شود، به روشنی بیان کند تا از عواقب عملکرد خود، آگاهی کامل یابند و برای تنبیه و احیاناً خاتمه کار ،اتمام حجتی شده باشد.
2- کارکنان چگونگی انجام دادن کار را نمی دانند.
در بعضی از موارد کارکنان تصور می کنند چنانچه در مورد نحوة انجام دادن کار از مدیر خود پرسش کنند، دلیل ضعف آنان خواهد بود یا اینکه سرزنش خواهند شد و یا به پاسخ مطلوب دست نخواهند یافت. از سوی دیگر، تعدادی از مدیران فکر می کنند چون به کارکنان در ازای انجام دادن کار حقوق پرداخت می شود، نباید به آنها در مورد انجام دادن کار توضیح داد یا فکر می کنند چنانچه به آنان توضیح دهند، در واقع به جای آنها فکر کرده اند و یا کار آنان را انجام داده اند یا اینکه تنگی وقت اجازه چنین کاری را نمی دهد. نتیجه این می شود که کارکنان ندانند چگونه کار را انجام دهند. عوامل رصلی مرتبط با مدیران که موجب این امر میشود، میتوان بدین ترتیب برشمرد:
مدیران فرض می کنند کارکنان نحوة انجام دادن کار را بلد هستند.
مدیران فکر می کنند که نحوة انجام دادن کار را آموزش می دهند، در حالیکه که تنها به گفتن اکتفا می کنند.
مدیران تصمیم می گیرند که وقت را دربارة آموزش تلف نکنند (این کار را تلف کردن کردن وقت می دانند)
مدیران ترجیح می دهند کارکنان جدیدالاستخدام زودتر به کار مشغول شوند اما نمی دانند که بعداً به دلیل عملکرد نامطلوب و کیفیت و کمیت پایین کار و … متضرر خواهند شد.
راه حلهای مدیر برای پیشگیری:
الف) مدیر باید فردی را برای آموزش کارکنان جدیدالاستخدام تعیین کند و او را برای این کار آماده سازد.
ب) برای آموزش، دستورالعمل و راهنمایی تنظیم و آن را استاندارد نماید.
ج) شیوة عمل کارکنان و نحوة عملکرد مطلوب را به آنان آموزش دهد و آنان را در برابر مشکلات و موانع و راه حلهایی که وجود دارد، راهنمایی کند.
در بسیاری ازموارد، مدیران از اهمیت کارها آگاهی دارند ولی کارکنان از این موضوع بی اطلاع اند و ممکن است آن را بی اهمیت بدانند. راه حل اساسی آن است که دلیل انجام دادن کار برای کارکنان روشن باشد.
در بعضی از موارد کارکنان تصور می کنند چنانچه در مورد نحوة انجام دادن کار از مدیر خود پرسش کنند،دلیل ضعف آنان خواهد بود از سوی دیگر، تعدادی از مدیران فکر می کنند نباید به کارکنان در مورد انجام دادن کار توضیح داد یا اینکه تنگی وقت اجازة چنین کاری را نمی دهد نتیجه این می شود که کارکنان ندانند چگونه کار را انجام دهند.
د) در مورد کارهای جدید که ممکن است عملکرد نامطلوب، نقایص مهمی را در بر داشته باشد، امکان شبیه سازی را فراهم آورد.
هـ) آزمونی را به صورت کتبی یا عملی طراحی کند تا از طریق اجرای آن مطمئن شود که کارکنان واقعاً نحوه انجام دادن کار را یاد گرفته اند یانه . اگر کسی ضعیف بود مجدداً او را آموزش دهد. از کارکنان نپرسد که آیا کار را می توانند انجام دهند یا نه بلکه از آنها بخواهد چگونگی انجام دادن آن را تعریف کنند یا آن را از قوه به فعل درآورند.
3- کارکنان نمی دانند انجام یافتن چه کاری از آنها مورد انتظار است.
البته نه به این مفهوم که کلاً بی اطلاع هستند بلکه نمی دانند که کار باید در چه زمانی شروع و در چه موقعی خاتمه یابد یا اینکه نتیجه کار دقیقا باید چه چیزی داشته باشد. در بسیاری از موارد موضوع به طور کامل از سوی مدیر به کارمند تفهیم نشده است و آنچه در ذهن مدیر وجود دارد ، تماماً به وی انتقال نیافته است، در نتیجه مجبور به حدس زدن و برداشتهای متفاوت می شود و در نهایت موجبات ناهمگونی را فراهم می سازد. کلمات و عبارات بکار رفته در هنگام ارتباط نیز ممکن است به طور متفاوتی استنباط شود و مقصود اصلی تفهیم نشده باشد؛ به طور مثال، مفهوم “سروقت آمدن” می تواند به انحاء مختلف تعبیر شود: در رأس ساعت مقرر کارت زدن، استقرار در اتاق محل کار، مشغول به کار شدن و … به هر حال، روشن نبودن رفتار مورد انتظار و قبول و ناآشنایی با شرح وظایف مشاغل ، موجد اشکالات فراوانی میشود.
راه حلهایی مدیر برای پیشگیری:
الف) مدیر باید برای افزایش کارایی، مشکلاتی را که بر اثر عدم اطلاع کارکنان از رفتار مورد قبول بوجود م آید، حذف کند. بدین نحو که شرح مشاغل ، رفتار مورد انتظار و آنچه مورد نظر است به آنها بگوید و مقاصد خود را روشن کند.
ب ) چنانچه می خواهد بداند که آیا کارکنان می دانند چه انتظاراتی از آنان می رود، فقط به پرسیدن اکتفا نکند بلکه از آنها بخواهد که آنچه را که از ایشان متصور است بیان کنند.
ج) در تنظیم شرح شغلها اختصار به کار نبرد و مبسوط عمل نماید.
د) کار مشخص کردن وظایف و رفتار مورد انتظار را به واحد امور کارکنان واگذار نکند،بلکه با آنان در مورد رفتار مورد قبول و عملکرد مطلوب و مورد نظر بحث و توافق نماید. برای آنها توضیح دهد چه کاری را انتظار دارد و از آنان بخواهد شرح دهند چه وظایفی ازآنها متوقع است.مجموع این کارها به معین و مشخص شدن شغلها کمک میکند.
هـ) برای پروژه ها برنامة زمانبندی شده تنظیم کند و مشخص سازد که در این راه چه گامهایی باید برداشته شود.
4- کارکنان فکر می کنند راهکار مورد نظر مدیر مؤثر نیست.
در اینجا کارمند فکر می کند که راهکار انتخابی مدیر او به نتیجه نخواهد رسید و کار را بر مبنای راهکار خود انجام می دهد. این مورد معمولاً در موقعی که فرد شغل جدیدی را آغاز کند یا درهنگامیکه به جای روش قدیمی شیوة جدیدی در کار ارائه شود، پیش می آید.
البته باید توجه داشت، این بحث مربوط به موقعی است که راهکار مدیر کاملاص کاملاً مؤثر است ولی کارمند آن را قبول ندارد نه اینکه راهکار او مناسب نباشد یا مدیر تردید داشته باشد.
راه حلهای مدیر برای پیشگیری:
الف) هنگامیکه مدیر کارهای تازه ای به کارکنان ارجاع می کند ازآنان بخواهد تا نظریات خود را در مورد آن بیان کنند و در صورتیکه با آن مخالف باشند، قبل از شروع کار نسبت به تغییر نظر آنان اقدام کند.
ب) از آنجا که مسئولیت کار با مدیر است باید توضیح متقاعدکننده ای برای آنان داشته باشد و روش خود را ارائه و کارکنان رامتقاعد کند.
ج) متقاعد کردن کارکنان جدید راحت تر است؛ زیرا مدیر به تجربه صحت کارهکار خود را یافته است. در این مورد باید به سادگی توضیح دهد. در مورد کارکنان مجرب ، کار مشکل تر است. اگر قبلاً به راهکار مدیریت عمل شده باشد باید آن را به عنوان گواه صحت عمل معرفی کند و اطلاعات مربوط را ارائه دهد. چنانچه قبلاً انجام نیافته باشد اطلاعات لازم را در مورد اینکه راهکار انتخاب شده موثر است، در اختیار آنان قرار دهد. در هر دو صورت، باید به طور مفصل توضیحات لازم با استدلال کافی ارائه شود.
د) نهایتاً، چنانچه موفق نشد کارکنان را متقاعد کند که راهکار او مؤثر است، از آنها بخواهد که کار را با مسئولیت او انجام دهند. چنانچه نتیجه مساعد باشد، قهراً نظر مدیر مورد تأیید قرار می گیرد. ضمناً باید مواظب باشد که آنان از راهکار تعیین شده منحرف نشوند؛ زیرا ممکن است بر اثر این انحراف نقصی به وجود آید و این نقص متوجه مدیر شودو مورد سرزنش قرار گیرد (زیرا ظاهراً راهکار مدیر، انتخاب گردیده ولی در حقیقت بدان عمل نشده است)
بسیاری از مدیران غیرمحتمل ترین دلیل برای انجام ندادن کار و عملکرد نامطلوب را عدم ارائه پیامد مثبت به کارکنان می دانند؛ زیرا نمی دانند پیامد مثبت دادن به آنان از دیدگاه آنها چیست؟
5- کارکنان فکر می کنند راهکار خودشان بهتر است.
در مورد قبل، کارکنان فکر می کردند راهکار مدیر مؤثر نیست، یعنی آن را قبول نداشتند ولی در اینجا آن را قبول دارند اما فکر می کنند راه خودشان بهتر از راه مدیر است. آنان موضوعات را با منطق خود بررسی می کنند و روشن است چنانچه بر این مبنا فکر خود را بر فکر مدیر تریج دهند به راهکار خود عمل خواهند کرد. البته این مربوط به موقعی است که آنان چنین می پندارند، نه اینکه واقعاً راهکار خودشان بهتر باشد. دلیل این امر هم آن است که اطلاع کافی نسبت به مسائل ندارند تا متقاعد شوند که راهکار مدیر بهتر است.
راه حلهای مدیر برای پیشگیری:
الف ) مدیر باید با قبول اینکه ممکن است برای انجام دادن کارها راه حلهای مختلفی وجود داشته باشد، کوشش کند در مواردی که مؤثر و منجر به عملکرد بهتر است، نوآوری انجام شود، ولی از گزینش راهکار تازه ای از سوی کارکنان که منجر به عدم موفقیت می گردد، اجتناب کند. احتمال دارد علت انتخاب طریق نامناسب از سوی کارکنان، عدم اطلاع آنان از اطلاعات و تجربیات مدیر باشد. مدیر باید آنان را درجریان امر قرار دهد تا راهکار او را به مورد اجرا گذارند.
ب) مدیر باید قبل از شروع کار از اینکه آیا فکری در ذهن آنان نسبت به نحوة انجام دادن کار وجود دارد یا نه ، آگاهی حاصل نماید و از آنها بخواهد چنانچه راه بهتری برای انجام یافتن کار به نظرشان می رسد،بیان کنند. قبل از اینکه عملکرد نامطلوبی حاصل شود باید به این موضوع مورد توجه قرار گیرد.
ج) مسئولیت متقاعد کردن کارکنان بر عهدة مدیر است. با استفاده از اطلاعات خود باید آنان را متقاعد سازد که راهکارشان بهترین راه نیست. با بیان مشروح و تفصیلی موضوع و ارتباطات و روابط علت و معلولی و نتایج مورد انتظار و پیش بینی وقایع و… راه حل خود را با راه حل آنان مقایسه کند و نهایتاً موجب شود آنها نظر وی را بپذیرند. این کار همیشه باید صورت پذیرد.
د) نباید اجازه دهد که کار به طور غلط انجام پذیرد تا معلوم شود او درست فکر می کند. این کار باعث اتلاف وقت و امکانات است. باید کارکنان را به گزینش و عمل به راه مورد نظر ترغیب کند.
هـ) نهایتاً، اگر تمامی تلاشهای متقاعد سازنده او بی نتیجه ماند، از کارمند خود بخواهد تا چنانچه راه حل ممکن دیگری برای متقاعد کردن او وجود دارد، بیان نماید و در صورتی که هیچ راهی وجود نداشت، او را به انجام دادن کار مطابق راه خود مکلف سازد.