دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 68 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 92 |
تحقیق بررسی روابط اجتماعی معلمان و دانشآموزان در عصر ارتباطات در 92 صفحه ورد قابل ویرایش
روابط اجتماعی معلمان و دانشآموزان در عصر ارتباطات
جهانی را که در آن زندگی میکنیم جهان ارتباطات نام گرفته است. با کمک ماهوارهها و اینترنت مرزها و دیوارهای مرئی و نامرئی فرو ریخته و دنیا به دهکده کوچکی تبدیل شده است. در این دهکده کوچک، نظامهای پیشین نابود شده و یا در حال نابودی است ونظامهای جدید با سرعتی وصف ناپذیر در حال جایگزینی است. دگرگونی در دانش، دگرگونی در نگرش، دگرگونی در رفتارها و دگرگونی در روابط انسانی و اجتماعی از دستاوردهای این دگرگونی است. آنچه در این مقاله مورد بررسی است کاربرد فناوریهای جدید اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش و بررسی تأثیر آن در ابعاد گوناگون آموزشی، پژوهشی و اجتماعی است. بدین منظور، در این مقاله ابتدا پیرامون وسایل جدید اطلاعات و ارتباطات و نقش آنها در آموزش و برقراری ارتباطات اجتماعی مطالبی ارائه خواهد شد و سپس به تأثیر این فناوریها در کلاسهای درس و نقش معلمان در این رابطه میپردازد.
همچنین سعی شده است با بررسی کتب، مجلات و مقالههای اینترنتی، آخرین نتایج به دست آمده از تأثیر فناوریها در کلاسهای درس به ویژه تأثیر آنها در تغییر نقش معلمان مطالبی ارائه شود. نقش این فناوریها درچگونگی برقراری ارتباط معلم با دانشآموزان، با همتایان و با سایر افراد جامعه از جمله مطالب این مقاله است.
با توجه به نتایج به دست آمده توصیههایی برای استفاده بهتر از فناوریها برای برقراری ارتباطات اجتماعی به معلمان، مسؤولین و دست اندرکاران آموزشی شده است.
مقدمه
ارتباط عبارت است از فراگرد انتقال اطلاعات، احساسها، حافظهها وفکرها در میان مردم (اسمیت، 1988، ص 7). ارتباطات به معنای «تسهیم تجارب» نیز تعریف شده است. در این معنا، هر انسانی تجارب و آنچه در درون خود دارد را با دیگران در میان میگذارد. برخی از صاحبنظران ارتباطات را پدیدهای تکاملی میدانند که به گونهی فراگردی از افراد و نظام اجتماعی که درآن زیست میکنند، نشأت گرفته و خود به نوبه خود بر آنها تأثیر میگذارد. از طریق این جریان، انسانها و نظامهای اجتماعی تکامل مییابند، تغییر میپذیرند، خود را با شرایط منطبق میکنند، جایگزین میشوند، رشد میکنند.
ابزارهای ارتباطی وسایلی هستند که از طریق آن انسانها به خلق، حفظ و توسعه روابط خویش با یکدیگر میپردازند. از طریق این ابزار اطلاعات، دانش و آگاهیها و حتی فرهنگها مبادله میشود. فناوریهای جدید اطلاعات و ارتباطات از زمره وسایل ارتباطی جدید هستند که با امکاناتی نظیر پست الکترونیکی، اتاقهای گفتگو، گروههای مباحثه، نفش عمدهای در این فرآیند به عهده دارند.
اصطلاح ”فناوری اطلاعات[1]“ جدیداً به ”فناوری اطلاعات و ارتباطات[2]“ تغییر یافته است. البته تفاوت این دو واژه از نحوه برقراری ارتباط نشأت گرفته است. واژه اول، یعنی فناوری اطلاعات به جریان یکسویه ارتباط اشاره دارد که در این فرآیند، گیرنده و یا دریافت کننده نسبت به اطلاعات دریافتی منفعل است. واژه دوم یعنی فناوری اطلاعات و ارتباطات، اشاره به تعامل بین کاربر و دنیای اطلاعات دارد. بنابراین، واژه دوم به جریان دوسویه ارتباط اشاره دارد که در این فرایند، کاربر نقش بسیار فعالی در رد و بدل کردن اطلاعات خواهد داشت. رایانه از طریق جریان فرست و بازفرست اطلاعات، توانایی مردم را برای برقراری ارتباط فوری و آسان از فواصل دور و نزدیک فراهم کرده است و از این طریق موجب تحولات شگرفی در امور گوناگون از جمله آموزش و پرورش شده است. در این مقاله ضمن اشاره به تحقیقات انجام گرفته در مورد نقش رایانهها در آموزش به نقش ارتباطی آنها توجه خاص شده است.
نقش رسانههای گوناگون ارتباطی در آموزش
در قرن نوزدهم، گسترش راه آهن و استفاده از آن به عنوان اولین وسیله ارتباطی، کمی بعد اختراع تلفن که هر فرد میتوانست ارتباط فوری و بلادرنگ با افراد دیگر داشته و اطلاعات به راحتی و وضوح سریعاً نقل و انتقال مییافت. سپس، تلگراف، تلکس، ماشین فاکس که امکان انتقال نوشته را از طریق شبکههای ارتباطی فراهم میکرد.
استفاده از وسائل الکترونیکی در امر برقراری ارتباط و در نتیجه آموزش از طریق آن، در اوایل سال 1900 از طریق رادیو آغاز شد. در اوایل 1924، بی بی سی (BBC) شروع به پخش برنامههای آموزشی کرد. از آن زمان تا به حال رادیو به منزله ابزاری جهت دست یابی افراد ساکن مناطق دور افتاده به آموزش مطرح بوده است.
برنامههای آموزشی تلویزیون در دهه 30 آغاز به کار کرد (1930)، 20 سال طول کشید تا برنامههای آموزشی آن به صورت محبوب و مردمی در آید، بعد از گذشت 30 سال، فناوریهای رایانهای زمان و مکان را در نوردیدند و آموزش را از کلاسهای درس به منازل ومحل کار آوردند و درسهای مجازی، دورههای مجازی و دانشگاههای مجازی پدید آمدند. در حال حاضر کاربرد گسترده از امکانات اینترنت در مدارس، نشانگر فناوریهای پیشرفته میباشد.
نقش ارتباطی اینترنت در آموزش و پرورش
امروزه، علم مرز نمیشناسد و به گوشهای از جهان تعلق ندارد. همه با هم مشغول ساختن دانشهای نو برای بهبود بخشیدن به نابسامانیهای اوضاع جهان اند. این واقعیت است که همه جهانیان از پیشرفتهای حاصله از تلاش دانشمندان و متخصصان برای زندگی بهتر و رفاه بیشتر استفاده میکنند. بنابراین، باید در تولید وساخت دانش نیز سهمی به عهده گیرند.
بهره مندی از تجارب بدست آمده از طریق رسانهها از تکرار کارهای انجام شده و صرف وقت و سرمایه مجدد جلوگیری میکند. امروزه با کمک فناوریها، در کسری از ثانیه میتوان به تجارب اندیشمندان دست یافت. با استفاده از فناوریهای جدید، نه تنها میتوان در معرض کارهای انجام شده قرار گرفت بلکه این امکان از طریق شبکههای بین المللی وجود دارد که در فرآیند کارهای در حال انجام به طور فعالانه مشارکت کرد. متخصصان کشورهای مختلف میتوانند در زمان مشخصی به تبادل اندیشه و نظر بپردازند و در مورد یک رویداد علمی بحث و گفتگو کنند و از این طریق به دانش جهانی دست یابند. آنچه در زیر بیان میشود، استفاده از فناوریهای آموزشی را در حرفه پزشکی نشان میدهد:
الیوت ماسیه[3]، فناور و متخصص تعلیم و تربیت، این تجربه دست اول را هنگام بازدید از «گام نخست در موفقیت و پیشرفت در یادگیری الکترونیکی» ملاحظه کرد. او در تفسیر این بازدید چنین میگوید:
هفت هزار متخصص قلب را در سالن کنفرانسی تصور کنید که در حال مشاهده و تعامل با جراحانی هستند که به طور همزمان مشغول عمل جراحی قلب در سه کشور مختلف دنیا (اسرائیل، ایتالیا ونیویورک) هستند. شش بیمار برای جراحی قلب دراتاقهای عمل این سه کشور در نظر گرفته شدند. در هر اتاق عمل، بین 3 تا 8 دوربین فیلمبرداری و وسایل اسکن جهت نشان دادن عمل جراحی و گرفتن تصاویر از داخل و پخش آن به صورت زنده فراهم شده است.
متخصصان قلب در اتاقهای عمل مشغول اجرای روشهای بسیار پیچیده، بالاتر از سطح استانداردهای معمول بودند. بیماران مورد عمل جراحی که وضعیت بسیار جدی و وخیمی داشتند، همه برگه رضایت نامه را امضاء کرده بودند و در طول انجام عمل جراحی به هوش بودند.
یک دستگاه تغذیه ماهوارهای و ارتباط از طریق آن، به تماشاگران اجازه میداد تا طی انجام دادن عمل جراحی، به طور زنده با جراحان در تعامل و ارتباط باشند و کلیه عملیات را دنبال و حتی آنها را مرور و بازنمایی کنند. شرکت کنندگان میزگرد، متخصصان سطوح بالای جراحی قلب بودند که عقاید و نظرات خود را در مورد روش کار و شیوه عمل جراحی توضیح میدادند. از سوی دیگر، جراحان در اتاق عمل راجع به اینکه چه روشی را انتخاب کنند و در چه حالتی، روش انتخاب شده را متوقف خواهند کرد رأی گیری میکردند. همین که رأیگیری در حال انجام بود، چهار صفحه پر از اطلاعات فوری و بلادرنگ در مقابل متخصصان قلب قرار گرفت. این اطلاعات به آنها کمک میکرد تا در جریان اتفاقات زمینهی کار باشند (ماسیه، 2001، ص 1)
وسیله ی ارتباط جمعی چیست؟
((اصطلاح وسایل ارتباط جمعی از سوی شورای مذهبی واتیکان دوم در چهارم دسامبر 1963، به جای اصطلاح مشترک برای روزنامه ها، مجله ها، رادیو، تلویزیون و سینما به کار می رود)) (جام جم- 776-ص5) البته باید توجه داشت که علی رغم ارائه ی تعریف مذکور برای وسایل ارتباط جمعی، هنوز روی نوع آن بین صاحب نظران اختلاف است. منظور آن دسته از وسایل ارتباطی است که در تمدن های جدید به وجود آمده است و ویژگی اصلی آنان قدرت و توانایی زیاد و شعاع عمل وسیع است. بنابراین هیچ تردید نیست که شبکه ی رادیویی و تلویزیونی را باید در این ردیف قرار دهیم. سینما را هم می توان به سادگی در همین رده قرار داد، هر چند که این وسیله، تنها گروه های محدودی را در بر می گیرد که در مکان ها و سالن های گوناگون پراکنده اند. (کازنو،1372،ص4)
با توجه به پیشرفت تکنولوژی، تنوع بسیاری در وسایل ارتباط جمعی را شاهد هستیم که علمای ارتباطات هنوز نتوانسته اند مرز دقیقی برای آنها تهیه نمایند. ماهواره، تلفن و به خصوص تلفن همراه، رایانه و cd و دیسکت ها و در نهایت شبکه اینترنت از جمله این موارد هستند." وسایل ارتباطی بسیارند، هر آنچه موجبات تسهیل در ارتباط انسان ها شود، بدین نام خوانده می شود. از زبان گرفته تا رادیو، تلویزیون، مطبوعات، تئاتر، سینما و..."(ساروخانی،1380،ص137)
از همه مهم تر کتاب های درسی ما بهترین وسیله ارتباط جمعی است که با دقت در انتخاب محتوا، می توان بهترین ارزشها را انتقال داد. حتی جلد دفتر دانش آموز، عروسک و اسباب بازی که او استفاده می کند به نوعی تحت تأثیرگذاری بی حد دارد.
دهکده ی جهانی
وقتی صحبت از وسایل ارتباط جمعی می شود، نباید نقش بی چون و چرای آنها را در شکل دهی زندگی اجتماعی انسان از نظر دور داشت. کافی است کوچکترین خبری در گوشه ای از دهکده ی جهانی اتفاق بیفتد تا بلافاصله عکس و خبر آن شبکه های مختلف تلویزیونی، صفحات روزنامه ها و حتی در شکل جدید، سایت ها و وبلاگ ها را پر سازد و صدای آن گوش فلک را پر کند.
"مک لوهان " دنیای امروز را دنیای کتاب نمی داند. دنیای کتاب که به نظر او با اخترع صنعت چاپ و به وسیله گوتنبرگ آغاز گردید، فقط چهار صد سال ادامه داشت و گسترش وسایل ارتباط جمعی بر آن خاتمه بخشید(رشیدپور،1352،ص17).
در واقع وسایل نوشتاری و به خصوص کتاب نمی تواند کارکرد دیگر وسایل مطرح شده در دهکده ی جهانی لوهان را داشته باشد. زمانی که مک لوهان نظریه ی دهکده ی جهانی نو را مطرح کرد، دانشمندان زیادی حتی در کشور های پیشرفته ی صنعتی غرب با دیده ی شک و تردید به آن نگاه می کردند و حتی او را دیوانه می پنداشتند. او می گوید ((تمام وسایل ارتباط جمعی بر ما نفوذ دارند و روی ما کار می کنند. نتایج تأثیر آنها جهات شخصی، سیاسی، اقتصادی، زیبایی شناسی، روانی،اخلاقی، قومی و اجتماعی آن چنان شدید است که هیچ گوشه ای از وجود فیزیکی و روحانی ما را دست نخورده و به حال خود رها نمی کند(همان منبع،ص29).
پیام ها آهسته و پیوسته می آیند. از فرط تکرار کم کم باورمان می شود که آن چیز جزء زندگی و فرهنگ ما بوده است. بعداً آنچه در این میان فراموش می شود و شاید هم اقبال عمومی و مؤسسات علمی را به درستی به خود جلب نکرده، نقش و تأثیر وسایل ارتباط جمعی در عصر و دوره ی حاضر که صرف نظر از پیام و یا محتوای خود، هر یک به گونه ای در خصوصیات اجتماعی و مهم تر از آن روانی فردفرد مردم این قرن اثرات قابل ملاحظه ای بر جای گذاشته اند... (همان منبع،ص14).
با دقت در زمان انتشار گفته های پروفسور مک لوهان، متوجه فاصله ی زمانی حساسیت روی نظریات وی تا واقعیات می شویم. وقتی گفته های او منتشر شد غرب، ابتدا اقبالی به حرف های او نشان نداد. در ایران نیز در حدود سی سال پیش وسایل ارتباط جمعی چنین گسترش نبود. حتی به دلیل باورهای عمیق مذهبی، اکثر خانوادها، رادیو و تلویزیون نداشتند. پس از انقلاب اسلامی از یک طرف تلویزیون در خانه ها حضوری بسیار گسترده پیدا کرد و از سوی دیگر بنا به دلایل زیادی تلویزیون، تنها سرگرمی اوقات فراغت خانه ها شد. شبکه های متعدد، برنامه های زیادی را به روی آنتن بردند، تأثیر بر کودکان و نوجوانان بیش از حد شد، آن وقت تازه حساسیت ها در ایران با یک فاصله زمانی آغاز شد.
در ارتباط با رایانه هم به این گونه عمل شده است. رایانه ها به مدارس و خانه ها را ه باز کرده اند. برخی به آن به عنوان مد روز نگاه می کنند و بالاخره دکور اتاق را کامل می کند. تعدادی از آن برای بازی کامپیوتری و تماشای cd استفاده می کنند و برخی دیگر با استفاده از اینترنت وارد دنیای دیگر می شوند که این دنیای جدید مشکلات خاص خود را دارد. تعدادی در آن ولگردی می کنند و آنچه دیگر بین بچه ها دارد رد و بدل می شود آدرس سایت است که معمولاً سایت های مشکل دار هم می باشد. سایت هایی که فیلتر گذاشته اند ولی در سایت دیگر آدرس فیلتر شکن را داده اند و... در هر صورت این هم مشکلی است که به مجموعه ی مشکلات فرهنگی اضافه شده و در کنج خانه ها هم قرار دارد و با یک خط تلفن، تمام...!
جهت گیری در آینده
"وقتی صحبت از یادگیری و آموزش به میان می آید بلافاصله کلاسی متشکل از چندین صندلی و یک تخته سیاه در نظرها مجسم می شود که معلمی که پشت به تخته سیاه در حال صحبت برای عده ای از دانش آموزان در سکوت کامل و بی حرکت به حرف های او گوش می دهد.
لطفاً دوباره قسمت آخر جمله اخیر را تکرار کنید! در سکوت کامل و بی حرکت!! الگویی اگر دانش آموز سؤالی بپرسد که در سطح کلاس نباشد و یا حرکتی انجام دهد که مانع از رخ دادن یادگیری شود همه چیز به هم می ریزد و یادگیری رخ نمی دهد. سکوتی کامل و بی حرکت، حالتی کاملاً پسیو و انفعالی برای طی مسیری که باید گام به گام پاس شود تا سرانجام دانایی در قالب مدرکی به نام گواهی تحصیلی به دانش آموزان اعطا، گردد" (www-1).
با پیدایش فناوری های جدید در عصری که به دوران طلایی معروف شده و ارتباطات به یاری ابزارهای جدید، شکل تازه ای به خود گرفته و بسیار گسترده تر شده است، بی شک مقوله ی تعلیم و تربیت و یادگیری نیز دستخوش تغییرات عمده و عدیده ای قرار گرفته است. به گونه ای که دیگر روش های سنتی در بسیاری از جوامع پیشرفته و حتی در حال توسعه، کارآمد، پاسخ گو و نتیجه بخش نیست (کارگر ایرانی،114)
و ـ شیوههای تدریس:
امروزه با پیشرفت روز افزون علم، شیوههای تدریس نیز تغییر یافته است و روشهای سنتی و معلم محور جای خود را به روشهای تدریس فعال و دانشآموز محور داده است.
یکی از اصول هفتگانه آموزش و پرورش، اصل فعالیت است. طبق این اصل شاگرد باید در جریان یادگیری، فعال باشد و خود با راهنمایی معلم به فراگیری بپردازد. مطلب درسی وقتی برای شاگرد به صورت مسأله یا مشکل در آمد وخود او سعی کرد آن را حل کند و مطالعات و تحقیقات، آزمایشها و بحثهای لازم را انجام داد، آنگاه میتوان گفت که در جریان یادگیری نقش مؤثری داشته و در واقع، مطلب مورد بحث را یاد گرفته است. یادگیری وقتی صورت میگیرد که شاگرد خود تجربه کند و در نتیجه تجربه در افکار، تمایلات و اعمال او ظاهر شود. (یادگارزاده، 1379)
جان دیوئی، فیلسوف دانشمند آمریکایی تأکید بسیاری بر تجربه فراگیرنده دارد. او در کتاب تجربه و آموزش و پرورش میگوید: دانشآموز موجودی فعال و کنشگر است که در محیط خود دخالت میکند و با آن عمل متقابل انجام میدهد. دانشآموز از طریق فعالیتهای خود میآموزد و ذهن خود را از طریق رفتاری که در آن مشارکت دارد میسازد. دیوئی بهترین روش آموزشی را که در آن شاگردان به کسب درست نایل میشوند حل مسأله میداند. (میرحسنی، 1369)
ژان پیاژه دانشمند سویسی از جمله کسانی است که بیش از همه به اهمیت روشهای فعال پی برده و به کار گیری آنها را توصیه کرده است. پیاژه که یکی از طرفداران رویکرد شناختی در تعلیم و تربیت است، در نوشتههای خود همواره بر فعالیت فراگیرنده در جریان یادگیری تأکید دارد. او میگوید«وقتی دانشآموز فعال نباشد، یعنی در وضعیت کنشپذیر قرار داشته باشد به صرف شنیدن سخن دیگران چیزی یاد نمیگیرد، شناختهایی که فرد بدانها نایل میشود حاصل درونسازی فعال اشیاست». (آرمند، 1372)
یکی از مشکلات مهم و اساسی در نظام آموزش و پرورش خصوصاً در کشور ما، به کار نگرفتن روشهای تدریس فعال در آموزش است. به همین سبب کیفیت آموزشی از سطح مطلوب برخوردار نیست و دانشآموزان علاقه زیادی به تحصیل نشان نمیدهند. تأکید بیش از حد بر حافظه سبب شده است که اغلب دانشآموزان مطالب را حفظ و در پایان امتحانات فراموش کنند. در نتیجه نمیتوانند پس از فراغت از تحصیل نیز مهارتهای لازم راکسب کنند.
یکی از روشهای تدریس فعال که اثر مستقیم در تقویت تفکر پژوهشگری در بین دانشآموزان دارد روش حل مسأله است. به طور کلی در روش حل مسأله فراگیران از 7 مرحله زیر عبور مینمایند:
1. تشخیص مسأله 2. تعریف مسأله 3. تلاش دانشآموزان 4. قبول یا رد فرضیه 5. بحث کلاسی 6. یافتن حل مسأله 7. نتیجهگیری و ارزشیابی نتایج (عباسی، 1379).
به کارگیری این روش از سوی معلمان باعث میشود که فراگیران به مسائل، مشکلات و سؤالات خود از راه علمی فکر نمایند و از آزمایش و خطا جهت رسیدن به اهداف خود استفاده ننمایند. بهره گیری مدام این روش از سوی معلمان باعث درونی شدن این شیوه در فراگیران میشود.
یکی دیگر از شیوههای تدریس فعال شیوه پژوهشی است. نظریهپرداز اصلی این روش «ریچارد ساچمن» است. از دیدگاه او هدف اساسی این الگو تقویت فرایند تفکر استقرایی و استدلال علمی است. نتایج حاصل از پژوهشها نشان دادهاند که استفاده از این روش تدریس سبب افزایش درک و فهم دانشآموزان از مفاهیم علوم، تفکر خلاق و مهارتهای تجزیه و تحلیل اطلاعات میشود. بنابراین به باور ساچمن، عموم دانشآموزان توانایی آن را دارند که فرایند تحقیق را پیگیری کنند. او معتقد است که هم چنین تحقیق کردن را میتوان به صورت مستقیم به کودکان یاد داد. (رون، 1382)
اندیشمندانی چون «برونر»، «تابا»، «آزوبل» و ساچمن معتقدند که انسانها به طور طبیعی محقق و پژوهشگرند. این اعتقادها وجود دارد که برای ارتقای سطح توانمندی تفکر به فرایند منطقی وعقلی پژوهش باید آگاهی کامل را در انسان ایجاد کرد. بنابر به رویکرد یاد شده، هدف از آموزش روش تحقیق، وارد کردن مستقیم دانشآموزان به جریان منطقی، منظم یا نظام دار به قصد دستیابی به صحت و نادرستی اندیشه، عمل یا فرضیه و یا پاسخ به یک سؤال در زمینه گوناگون موضوعات درسی است.
نتیجه گیری
در جهان امروز، مهارتهایی که دانش و اطلاعات را با کارایی به خدمات و کالاهای نو و ابتکاری تبدیل میکنند، معرف اقتصادهای موفق مبتنی بر دانش به شمار میآیند. از آن جا که دانش و اطلاعات به سکهای رایج برای دست یابی به بهرهوری، رقابت پذیری، و ثروت و رفاه تبدیل شده است، کشورها نیز برای توسعه سرمایه انسانی اولویت بالاتری قایل شده اند. به این ترتیب در سرتاسر جهان دولتها بر روی راهبردهای به منظور افزایش دسترسی به آموزش یا کیفیت بهتر متمرکز شدهاند. تصمیمگیران و سیاستگذاران نیز در پی یافتن پاسخی برای پرسشهای کلیدی و چالش انگیز بر آمدهاند : تعریف آموزش و پرورش با کیفیت در اقتصاد جهانی امروز که بر دانش و اطلاعات بنا شده چیست؟ آیا آموزش و پرورش با دنیایی که در حال تغییر است هم گام پیش میرود؟ در کشور ما نیز اکنون به تدریج الزامهای عصر دانش و اطلاعات و ضرورت هم گام شدن با تحولات و دست آوردهای فناوری وعلوم بشری احساس شده است که برای همگام شدن با قافلهی پر شتاب تکنولوژی باید به سوی نیروی کار مهارت دیده (معلم) رفت و او را مجهز و توانا نمود تا به وسیله این نیروی انسانی ابتدا دانشآموزان، سپس آموزش و پرورش و در آخر جامعه به سوی پیشرفت و ترقی سوق پیدا نماید. برای تجهیز و توانا نمودن معلم نیز راههای گوناگونی وجود دارد که به 4 مهارت اساسی در این مقاله پرداخته شد که عبارتند از : 1) آشنایی با فناوری اطلاعات و قدرت به کارگیری آن در جریان آموزش 2) آشنایی با فنون پژوهش، انجام پژوهش و بهره گیری از نتایج آن در عمل 3) توجه به آموزش و پرورش خلاق و پرورش خلاقیت فراگیران 4) آشنایی با مهارتهای کلاسداری و شیوههای تدریس نوین.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 221 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 146 |
دانلود گزارش تخصصی معلمان بررسی روش های نوین تدریس در دروس پیام های آسمانی و قرآن بافرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 146
دانلود گزارش تخصصی معلمان,راهکارها,پیشنهادات,گزارش تخصصی فرهنگیان,
این گزارش تخصصی جهت ارائه برای ارزشیابی و کسب امتیاز کامل و همچنین جهت ارائه به عنوان تحقیق ارتقاء شغلی بسیار کامل میباشد
مقدمه
تربیت دینی یکی از مهمترین اهداف نظام آموزشی کشور است و اهمیت و جایگاه ویژة آن باعث شده است درس مستقلی، که عموماً تحت عنوان قرآن و تعلیمات دینی شناخته میشود، با سایر دروس در هر پایه تفاوتهای عمدهای داشته باشد. اصولاً ماهیت دروس دینی بهگونهای است که از نظر محتوای آموزشی، فرایند یادگیری و شیوههای آموزشی با دروس دیگر قابل مقایسه نیست.
به عبارت دیگر، هر فعالیتی که از سوی معلم برای یادگیری در دانشآموز انجام شود، صرفنظر از ارزش محتوای مورد یادگیری، آموزش و تدریس محسوب میشود. در این صورت و دروسی چون ریاضی، جغرافیا، زیستشناسی، تاریخ، علومپایه و... همگی از این نظر در یک ردیف جای میگیرند، اما اگر یادگیری را مفهومی فراتر از آموزش تلقی کنیم و در واقع آن را هدف آموزش بدانیم، در آن صورت باید فرایندی را که در استمرار زمان باعث ایجاد تمرین، تجربه و تغییرات تدریجی و نسبتاً پایدار در دانشآموز شود، یادگیری تلقی کرد.(ساجدی ،ش42: 4)
درس پیام های آسمانی از این نظر با سایر دروسی که نام بردیم بسیار متفاوت است.
زیرا یادگیری در تربیت دینی بیش از آنکه نظری باشد، عملی است. در حالیکه سایر دروس1 چندان در عرصة عملی مطرح نیستند. اگر چه در مورد آموزش دروس آزمایشگاهی مفهوم آموزش عملی به چشم میخورد؛ اما عمل در این دروس همان مهارتی است که اگر در فرایند آموزش بهدست نیاید، لطمهای به شخصیت و ساختار وجودی دانشآموز وارد نخواهد ساخت؛ چراکه حوزة عمل در آنها خود محتوای دروساند، نه خود دانشآموز. در حالیکه هدف تربیت دینی ایجاد کنش و رفتارهای خاصی است که بود و نبود آنها اساساً بر ساختار وجودی و شخصیت دانشآموز تأثیرگذار است. تربیت یعنی استعدادهای درونی را، که بالقوه در یک شیء موجود است، به فعلیت در آوردن و پروردن و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنی گیاه و حیوان و انسان صادق است.( مطهری، :56 و 57)
بر آن است تا استعدادها و قابلیتهای دانشآموز را در جهت کمال انسانی وی در تقرب به خداوند، که سرچشمة کمال است، شکوفا کند و در این مسیر از تواناییهای خود بهره ببرد.
لذا چنانچه ارزشهای وجودی فرد برای خودش یا برای آموزشدهندگان وی شناخته شده نباشد، تربیتی صورت نخواهد گرفت و آنچه در قالب تربیت صورت میگیرد، بیشتر شرطی شدن است تا پرورش و تغییر رفتار آگاهانه، که از مشخصات تربیت به معنای واقعی آن است. تفاوت معنای تربیت در مورد انسان و حیوان نیز همین است. برای مثال، اگر بخواهیم رفتاری مؤدبانه مانند «دست دادن» را به کودک بیاموزیم، کافی است او را عملاً در موقعیتهای مختلفی که این کار مجاز است، تعلیم دهیم و محدودة این رفتار را برای او مشخص کنیم. به این ترتیب، او بهتدریج خواهد آموخت که کی، کجا و با چه کسانی دست بدهد.
حال اگر اتفاقاً دست این کودک یا نوجوان در حادثهای آسیب ببیند، بشکند یا به هر دلیل دیگری نتواند دست خود را حرکت دهد، این رفتار مؤدبانه به شکلی دیگر، که جایگزین قبلی است، باز هم صورت میگیرد؛ مثلاً تکان دادن یا خم کردن سر و... . در حالیکه همین دست دادن را میتوان به حیوانات نیز آموخت. چنانکه در سیرکهای نمایشی توسط مربیان کارآزموده به شیرها آموزش داده میشود و آنها نیز مانند انسانها با مردم دست میدهند. اما هرگز شیر آسیبدیدهای که قادر به حرکت دادن دست خود نیست، رفتار جایگزین ندارد! زیرا رفتار قبلی او (دست دادن) آگاهانه و هدفمند نبوده بلکه تنها یک واکنش ناشی از شرطی شدن بوده است.( جعفری:210 و 211)
تأکید بر جایگاه ویژة دروس قرآن و تعلیمات دینی در نظام آموزشی از آن جهت صورت میگیرد که هدف اصلی، یادگیری عملی و التزام به کاربرد آموختههاست. آموزههایی که قابل حصول و انسانسازند و دامنة آنها از حوزة نظری فراتر میروند و تمام ارکان و شئون زندگی فرد را دربرمیگیرند.
اساساً این نوع تربیت با تمامی واقعیات خارجی زندگی انسان و پیوند او با هستی ارتباط دارد. لذا جهت نیل به هدف و نقطة مشخصی که تربیت دینی در پی آن است، باید برنامهریزی شود. برنامههایی که مشتمل بر نحوة ارتباط فرد با خدا، مردم، طبیعت و خودش باشد. بدیهی است چنین برنامهای بر پایة اصول مشخصی که از باید و نبایدهای معین برمیخیزد و بر مبنای قواعدی که توسط مربیان لحاظ میشود، تدوین خواهد شد.
برخی از عمدهترین مشکلات آموزش و یادگیری دروس دینی به مواد و محتوای آموزشی مربوط میشود. در سالهای اخیر در جهت کیفیت بخشی به محتوا اقدامات مؤثری صورت گرفته که از جملة آنها تغییر کتب درسی و تألیف محتوای جدید است. این تغییرات در دورة ابتدایی به تألیف «هدیههای آسمان» و در دورة راهنمایی به تألیف «پیامهای آسمان» منجر شد و در دورة متوسطه نیز تألیف «دین و زندگی» قدم مثبتی است که در جهت ترغیب دانشآموزان به یادگیری محتوای دینی برداشته شد.
هدف مشترک در این تغییرات، اجرای سیاست خاصی است که در صدد ایجاد باورهای قلبی در فراگیرندگان از طریق اقدامات فکری و فعالیتهای عقلانی خود آنهاست. ( حدادعادل:41)
در شرایط کنونی، عموم مخاطبان شاید در بعد اعتقادی مشکلی نداشته باشند ولی هرچه به ابعاد عملی و رفتاری نزدیک میشویم، وضعیت، به نسبت، نامطلوبتر میشود.
جنبة رسمی داشتن نظام آموزشی و تلقی رسمی و فاقد بار تربیتی از سوی دانشآموزان، بهخصوص در مقاطع بالاتر، نوع تحصیلات و مدرسه، نظام ارزشیابی پیشرفت تحصیلی و بهکار گرفته نشدن الگوهای مناسب و شایسته از مواردی هستند که از دیدگاه صاحبنظران، در تقویت نشدن و توسعه نیافتن رفتار دینی و اخلاقی دانشآموزان و بهره نگرفتن آنان از انبوه فعالیتهای تربیت دینی و اخلاقی موجود تأثیر گذارند.1
این در حالی است که در نظام آموزشی تدریس مفاهیم و آموزههای قرآنی، بهویژه مهارت روخوانی قرآن به نحو مطلوب صورت نمیگیرد و دانشآموزان ابتدایی در شرایطی به دورة تحصیلی راهنمایی وارد میشوند که قادر به روانخوانی و روخوانی قرآن نیستند. این امر مشکلات دبیران راهنمایی را افزایش میدهد؛ زیرا زمانی را که باید به آموزش مفاهیم قرآن اختصاص دهند، بالاجبار صرف یاددهی دوبارة روخوانی قرآن میکنند. این ضعف زمانی آشکار میشود که متوجه میشویم دانشآموزی که پس از سالها تحصیل و آموزش این دروس، در زمان پایان تحصیل خود هنوز به روخوانی قرآن در حد نسبی آشنا نشده و مفاهیم قرآن نیز در زندگی وی عینیت نیافته است.
اینجاست که مهمترین مشکل در نظام آموزشی رخ مینماید و ضرورت بهکارگیری روشهای مناسب آشکار میشود. مشکل آموزشدهنده و میزان مهارت وی در یاددهی مفاهیم دینی بهگونهای است که به تغییر رفتار مطلوب در دانشآموزان منجر گردد. در حال حاضر شیوههای گوناگونی در تدریس دروس دینی و قرآن مورد استفادة دبیران و آموزگاران در دورههای مختلف آموزشی است. غالب این شیوهها بر پایة روشهای قدیمی و سنتی بوده است و گاهی بدون آموزش قبلی تنها به اتکای تجربة شخصی معلم توسط خود وی انتخاب میشود. شیوههایی چون سخنرانی، داستانگویی، تمثیل و نمایش و... عمدتاً در آموزش دروس دینی کاربرد دارند و بهکارگیری آنها تا حدی ضروری است. اما با توجه به محتوای دروس نمیتوان به این شیوهها اکتفا نمود. علاوه بر این، بهکارگیری همین شیوهها نیز اگر با روش اصولی صورت نگیرد، فاقد کارایی لازم خواهد بود. زیرا حتی جذابترین داستانها و خوشصحبتترین سخنوران نیز ممکن است ملالآور باشند و تأثیر لازم را بر مخاطب خود نگذارند و یا اساساً بیتأثیر شوند. پس صرف قدیمی و سنتی بودن شیوة دلیل نقد آن نیست بلکه نحوة بهکارگیری آن در شرایط نامناسب مشکلآفرین است.
در این نوشتار نقدهای زیر را در بهکارگیری روشهای سنتی رایج یادآور میشویم و ضمن آن برخی روشهای جایگزین را که بهندرت مورد استفادة دبیران قرار میگیرند، بهصورت پیشنهاد معرفی میکنیم.
یکنواختی و سکون
از آنجا که تغییرات محیط اطراف بیش از سکون آن توجه انسان را جلب میکند، برای توجه بیشتر لازم است در محرکهای دیداری و شنیداری دانشآموزان تغییراتی ایجاد شود. بنابراین، سخنرانی یا قصهگویی با تمام جذابیتی که ممکن است در محتوا داشته باشند اگر بهصورت یکنواخت و بیتحرک ارائه شوند، نهتنها توفیقی در آموزش مباحث نظری نخواهند داشت بلکه مخاطبان را آرامآرام در خواب فرو خواهند برد.
نبودن هماهنگی بین صدا، حرکات، ژستهای معلم و وضع چهره با محتوای کلام تأثیر آن را در مخاطب بسیار کاهش میدهد. جلب تنها حس شنیداری مخاطب، بدون اینکه حس دیداریاش وادار به فعالیت شود، بار چندان مثبتی نخواهد داشت. جذابیت این روش، در مقایسه با تماشای فیلم، ضعف آن را بهخوبی آشکار میسازد؛ زیرا توجه مخاطبان به فیلم به واسطة فعال بودن دو حس دیداری و شنیداری بسیار بیشتر از توجه به سخنرانی است.
باید توجه داشت که دانشآموزان از نظر بهکارگیری قوای دیداری و شنیداری سه دستهاند: (ساجدی،ش42 : 7 و 8)
برخی دارای حافظة دیداری هستند و با نگاه کردن مطلب را میآموزند. برخی دارای حافظة شنیداریاند و با گوش دادن مطالب را یاد میگیرند. برخی نیز با بهکارگیری هردو قوه به یادگیری میپردازند. در صورتی که دبیر بتواند از ابتدای سال استعداد هر یک از دانشآموزان را تعیین کند و بر حسب استفادة بیشتر از یک قوه جای آنان را در کلاس مشخص کند، کمک بسیار مهمی به آنان کرده است. برای تعیین نوع استعداد، میتوان داستانی کوتاه و تخیلی را با ژستها و حرکات مهیج دست و صورت بیان کرد و سپس از آنها بخواهیم آن را بازگو کنند. کسانی که در نقل داستان همان حرکات دبیر را از خود نشان میدهند، دارای استعداد دیداری، و آنان که مو به موی داستان را بدون توجه به حرکات گوینده باز میگویند، دارای استعداد شنیداری هستند. میان این دو گروه نیز دستهای هستند که هم داستان را کامل بیان میکنند و هم تا حدودی به حرکات گوینده توجه نشان میدهند. پس میتوان روش سخنرانی و قصهگویی را برای شنیداریها مناسب دانست؛ مشروط به اینکه تنها به این دو روش اکتفا نشود.
غیرفعال بودن
روشهای آموزشی یا فعالاند یا غیر فعال. در روش فعال یادگیری با مشارکت یادگیرنده صورت میگیرد. در حالیکه در روشهای غیرفعال دانشآموز به مثابه ظرفی خالی است که معلم بهصورت کاملاً یکطرفه آن را با آموزش خود پر میکند. در شیوة فعال، مخاطب با تلاش و تکاپوی خود، بیشتر با درس و محتوای آموزشی درگیر میشود. در حالیکه در روش غیرفعال ذهن مخاطب منفعل از آموزش معلم است. از مزایای روش فعال میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تقویت تواناییهای ادراکی مخاطب
- بارورسازی قوای فهم و تجزیه و تحلیل مخاطب
- رشد و افزایش اعتمادبهنفس
- ایجاد آمادگی برای شرکت فعال در بحث و گفتوگو
- ایجاد تمرین در تعامل با دیگران و تشخیص رفتار مناسب.( همان:85 )
جهت عکس موارد فوق، نتیجة رویکرد و روش غیرفعال خواهد بود. زیرا روش غیرفعال مخاطب را از یادگیری بهصورت رویارویی با مسائل بازمیدارد. زیرا مخاطبی که همواره شاهد حل مسائل بهدست معلم است هرگز نمیتواند مستقل از معلم با مسائل مواجه شود و راهکار لازم را برای مواجهه با مسائل فرا نمیگیرد. لذا چنین مخاطبی هنگام رویارویی با مشکلات دائماً دچار پریشانی و اضطراب خواهد بود.
این روش، بهخصوص در مسائلی چون تجزیه و تحلیل باورهای دینی، بسیار آسیبزاست. زیرا هدف در آموزش و تربیت دینی، رسیدن به رفتار مطلوب و ارزشمند مورد تأیید دین است و تجلی یافتن باورهای مذهبی در عمل افراد، مستلزم تعمیق باورها و ارزشهاست. در حالیکه با روشهای غیرفعال رایج در نهایت نتیجهای جز حفظ آموختهها بهدست نمیآید. همان آموختهها نیز، بعد از برگزاری امتحان و کسب نمره، به فراموشی سپرده میشوند و چون درونی و نهادینه نشدهاند به سرعت رنگ میبازند و در زندگی عملی مخاطب جایگاهی نخواهند داشت.
شیوههای فعال
روش پرسش و پاسخ سقراطی: اگر در کلاسهای دینی مخاطبان را به فکر کردن پیرامون مفاهیم دینی تشویق کنیم تا بتوانند با هدایت غیرمستقیم معلم از مجهول به معلوم برسند، یادگیری بسیار جذابتر و ماندگارتر صورت خواهد گرفت. در این شیوه ذهن فراگیرنده دست به خلاقیت میزند و انگیزه و اعتمادبهنفس او را برای مشارکت در بحث افزایش میدهد. با این روش، پرسشها با نظارت معلم بهسوی پاسخ هدایت میشوند و با جمعبندی دیدگاه مخاطبان، پاسخ صحیح توسط وی تکمیل، نهایی میگردد
فعالیت علمی گروهی:دانشآموزان بیشتر در حوزههای ورزشی و تفریحی گروه تشکیل میدهند اما برای تقویت انگیزههای دینی چنین گروههایی دیده نمیشود. و تشویق و ترغیبی هم از سوی اولیای مدارس صورت نمیگیرد. معلمان باید با طرح موضوعات دینی مرتبط به درس و با توجه به علایق مشترک دانشآموزان آنها را گروهبندی و سپس به انجام پژوهشهای دینی ترغیب کنند.
آموزش چهره به چهره: با توجه به تراکم دانشآموزان در یک کلاس، این روش برای کسانی ضروری است که به دلایلی نسبت به دین و دیانت احساس تنفر دارند و به درس دینی دل نمیدهند یا پذیرش باورهای دینی در آنان منوط به حل پارهای از ابهامات بیپاسخ است. بدیهی است که معلم باید اختصاصاً از این روش برای افراد مشخصی استفاده کند.
توجه به مخاطبمحوری: غفلت از نیازها و علایق فراگیرندگان سبب میشود که معلم تنها پارهای از اندوختههای فکری خود را در کلاسهای متعدد تکرار کند و بدون در نظر گرفتن نیازها و شرایط درونی و بیرونی مخاطبان آنچه را میداند بیاموزد. در حالیکه مدرس دینی باید همواره آمادة پاسخگویی به ابهامات و شبهات دینی فراگیرندگان باشد و با مطالعة مستمر، توانایی خود را در این جهت افزایش دهد.
تأکید و التزام بر تمرین مستمر: شاید در برخی دروس فراگیری ذهنی به سرعت انجام شود اما در آموزش دینی، که مفاهیم بیشتر انتزاعیاند، ضرورت تمرین و ممارست بیشتر به چشم میخورد. آموزشهای عملیِ مرتبط با مفاهیم دینی اگر بدون تأکید بر تکرار و تمرین رها شوند، چه بسا خشتی باشند که تا ثریا کج پیش خواهند رفت. صحیحخوانی قرآن و آدابی چون وضو، نماز، تیمم و... از این دست آموزشهایی هستند که در همان مراحل اولیة یادگیری باید مورد توجه و در صورت نیاز مورد تصحیح و اصلاح قرار گیرند. در غیر اینصورت آنچه تثبیت میشود یادگیری غلط است که به مرور زمان اصلاح آن دشوار یا ناممکن میگردد.
پرهیز از تحکّم و تحمیل و بهرهگیری از حکمت و تحلیل: تحلیل آموزههای دینی عامل مهمی در تقویت خردورزی است. آنچه با خرد و برهان حاصل میشود بسیار پایدارتر است از آنچه صرفاً درسی از دروس تلقی شود و آن را باید فرا بگیرند. فهماندن آموزههای دینی از طریق بهکارگیری قوای فکریِ مخاطب به مراتب توفیق بیشتری در آموزش دینی دارد. معلم نباید با زبان تحکم و تحمیل عقاید خود از مخاطب بخواهد چشم بسته تعالیم وی را بپذیرد. شرایط کنونی جامعه و تأثیر فضاهای فکری و فرهنگی متفاوت، این حقیقت را آشکار میسازد که اگر مخاطب، متناسب با سن خود، تحلیلی از موضوع دینی دریافت نکند، تأثیر اندکی از آن خواهد پذیرفت. در حالیکه اگر مخاطب مخاطب در مواجهه با موضوعات دینی تحلیل درستی داشته باشد، احساس خواهد کرد که در پرتو این آموزهها میتواند بازبینی مجددی در زندگی خود داشته باشد. در قرآن کریم از این روش به «بصیرت» تعبیر شده است:
«قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصیرَة» (یوسف /108)بگو این راه من است که با بصیرت به سوی خدا دعوت میکنم.
آموزشی که نهتنها اندیشة مخاطب را بارور نسازد بلکه او را به رکود بکشاند، توفیقی در تبیین آموزههای آسمانی نخواهد داشت. روشی کارآمد است که به اقناع مخاطب بینجامد. البته اقناع کار سادهای نیست. لذا برای کسب توفیق باید موقعیت مخاطب از نظر ساختار روحی، روانی، تعصبات قومی و قبیلهای، عادات و رفتارهای غلط تثبیت شده، پیشفرضهای نادرست و... مورد توجه قرار گیرد
شیوة مناظره و احترام به نظر مخالف:ضرورت استفاده از این روش در دورة متوسطه، بیش از دو دورة دیگر، به چشم میخورد. بهدلیل رشد عقلی و فکری بیشتر دانشآموزان در این دوره و شکلگیری نسبی آنان از جهت عقیدتی، ممکن است معلم دینی با دانشآموزانی روبهرو شود که دعاوی مخالف یا شبهات خاصی دارند. اگر معلم فرصت طرح آزادانة این مسائل را به دانشآموزان ندهد و یا بعد از طرح هر مسئله پاسخ مناسبی به آن نداشته باشد، هم حق طرح مسئلة دانشآموز را زیر پا میگذارد و هم اعتبار خود را زیر سؤال میبرد و از نظر عاطفی فضای کلاس را به حمایت از مخالف میکشاند. مهمترین عاملی که دبیران را به چنین واکنشهای نامناسب میکشاند، بیاطلاعی معلم و کمسوادی خود اوست. ترس از ناتوانی در پاسخگویی، معمولاً معلم را به اینسو میکشاند که اساساً اجازة طرح شبهه یا نظر مخالف به دانشآموزان ندهد.
اجتناب از تحقیر نظر مخالف و تعصب نداشتن نسبت به نظر موافق: گاهی معلم در مقام اثبات عقیدة خود چنان افراطی عمل میکند که جانبداری مخاطبان را در پذیرش آن عقیده از دست میدهد نیز ممکن است به لجاجت آنان بینجامد. حقمحوری معلم آن است که عقیدة مخالف را اولاً به درستی و بدون دستکاری در آن بیان کند و سپس با به چالش کشیدن آن، براساس اصول منطقی آن را نقض کند و صحت ادعای خود را به اثبات برساند.
نادیده گرفتن نکات مثبت نظر مخالف: نقد نظر مخالف چنانچه شامل تمامی جهات و نکات مربوط به آن باشد، معلم را بیانصاف نشان میدهد و نوعی حق برای مخالف ایجاد میکند و نتیجه جهات منفی عقیدة مخالف بینقد و بیپاسخ باقی میماند. معلمانی که هیچ نقطة روشنی در کلام مخالف خود نمیبینند، غالباً با تمام جنبههای یک تفکر مخالفت میکنند؛ بدون آنکه جهات خوب و بد آن را از یکدیگر تفکیک کنند. این نوع برخورد موجب میشود که نقد وی بر سخن مخالف به حساب یکسو نگری و کوتهبینی وی گذاشته شود و فاقد اعتبار تلقی گردد.
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 45 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 21 |
چکیده :
تحقیقات و پژوهش نشان داده است که هر چه جایگاه و منزلت معلم و آموزش و پرورش در جامعه ارتقا پیدا کند و ارج گذاری شود، به همان میزان نیز رغبت دانشآموز به تحصیل و پیشرفت تحصیلی بیشتر میشود. بنابراین رسانهها، نهادها و همه افراد جامعه باید به موضوع ارتقای منزلت معلم به عنوان یک پدیده اجتماعی نگاه کنند.مقام معظم رهبری (مد ظله) تعابیر بلندی در شأن و منزلت معلم بیان کردند، همچنین ایشان توجه جدی مسئولان این دستگاه عظیم را به سند تحول آموزش و پرورش خواستار شدند.
در سند بنیادین تحول در آموزش و پرورش دو بحث وجود دارد، از جمله بحث ارائه خدمات و تعلیم و تربیت که وظیفه معلمین است که توفیق اشتغال در این زمینه را دارند و باید انجام دهند.دومین بحث در سند تحول آموزش و پرورش، ارتقای منزلت اجتماعی معلم و همچنین ارتقای جایگاه نهاد آموزش و پرورش است که این موضوع جزء وظایف آموزش و پرورش نیست.با توجه به تأکیدات مقام معظم رهبری(مدظله) و با توجه به سیاستگذاریهای اسناد بالادست، ایجاب میکند که همه نهادها، دستگاهها و مسئولین در این زمینه ورود کنند.
ارتقای منزلت اجتماعی معلمان، یک پدیده اجتماعی است و خاص هیچ دستگاهی نیست، بنابراین رسانهها، نهادها و همه افراد جامعه باید به این موضوع بپردازند و تا زمانی که معلم به جایگاه مناسبی دست پیدا نکنند، بچهها از وضعیت مطلوب محروم میشوندجایگاه و ارزشگذاری این کار به عهده رسانهها، نهادها، خانوادهها و اولیاست که نشان دهند حفظ و حراست و ایثار در این کار ارزش دارد، آموزش و پرورش نیز همین گونه است. در مقاله حاضر به وظایف مسئولان ،مردم و معلمان در ارتقاء شان و منزلت معلم پرداخته و نقش هر یک را در پیشبرد اهداف آموزشی و پرورشی و اثر گذاری بیشتر معلمان در تعلیم و تربیت بررسی خواهیم کرد.